استهلاک، ارمغان جنجالهای نافرجام بر سر مارکتینگ طراحان داخلی؛ در گفتو گو با پردیس پذیرا
ردیس پذیرا متولد سال ۱۳۶۳ میباشد که رشته معماری را در مقطع فوقلیسانس به اتمام رسانده است. وی خود را بهعنوان یک طراح با گرایش شخصی به سبک معماری مینیمال معرفی کرده و طبیعت را جزو لاینفک در طراحیهای ایدئال خود برمیشمارد. پذیرا که چند سالی است با برند شخصی خود در بازار مشغول به فعالیت میباشد، عمده فعالیتهای خود را در کاربریهای بسیار متنوع ازجمله مسکونی، اداری، سالن زیبایی، اسپم، شوروم و … با سبکهای متعدد شکل داده است. در ادامه از نظرات و چالشهایی که وی در عرصه طراحی داخلی با آنها مواجه بوده آگاه خواهید شد…

…حوزهی طراحی داخلی اهمیت فوقالعادهای در روند پیشبرد یک طرح دارد و باید از ابتداییترین مرحله از آغاز پروژه بهعنوان یک مرحله اساسی موردتوجه قرار گیرد. این حرفه که در سراسر جهان نیازمند همکاری نزدیک با کاربران نهایی است، بهمنظور طراحی فضای متناسب با نیازهای آنها شکل میگیرد. درواقع این موضوع میتواند بهعنوان یک برنامه استراتژیکی نیز تلقی شود. بنابراین امر طراحی و اجرا نیازمند یک کار گروهی منسجم بوده و همکاری و هماهنگی تمامی قواعد، ضوابط و برنامهها برای رسیدن به راهکارهای موفق در خروجی نهایی، ضروری به نظر میرسد. در این راستا آنچه امروزه در ایران بهشدت موردبحث بوده و برای برخی طراحان تبدیل به هنجار شده، عدم پذیرش فعالیت طراحانی که بهصورت تجربی در این عرصه کسب درآمد میکنند، از سوی متخصصان آکادمیک است. برای کنکاش حول این محور به گفتوگو با پردیس پذیرا بهعنوان فعال این حوزه نشستیم…
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۳۳، نیمه دوم دی ماه ۱۳۹۶ ، حرفه نگاری ، صفحه ۱۳
به قلم: مهرنوش سهیلیراد
شما طراحی کاربریهای متنوع و جالبی را در کارنامه کاری خود دارید؛ آیا کاربری خاصی وجود داشته که همیشه مایل به انجامش بوده باشید اما تابهحال پیش نیامده باشد؟
من در پسِ ذهن خود، شخصیتی با افکار مینیمالیستی دارم؛ به همین دلیل است که شعار کاری خود را «زیبایی در سادگی» قرار دادهام؛ براساس این ایدئولوژی خود، منتظر طراحی کاربری خاصی نیستم؛ کافی است که پروژهی محول شده به من در جهت خاستگاه ذهنیام عینیت پیدا کند؛ که قطعاً اگر تمام پروژه به سلیقهی شخصی من واگذارشده باشد، به همین صورت پیش خواهد رفت.
درونمایه این شعار چه چیزی را میخواهد به حاضرین در فضا القا کرده و برایشان تداعی نماید؟
به خاطر فضای خلوت ایجادشده در این سبک، قادر میشویم تا چیزهای جدیدی را در فضا کشف کنیم. درواقع همین مسئله، فاکتور مهمیست که نیاز به یک طراحی ایدئال در جهت حفظ آرامش برای کاربران را تقویت میکند.
بنابر این توضیحات، آیا میتوانیم بگوییم که در کارهایتان پیرو سبک خاصی هستید؟
همانطور که بیان کردم، سلیقهی من به سبک مینیمال گرایش دارد؛ اما کارفرماهایی هم هستند که به سبکهای بسیار سنگین و پرزرقوبرقی مثل نئوکلاسیک علاقهمندند. پس وقتی یک چنین درخواستی از من میشود، طبق خواست آنها عمل میکنم. قرار نیست فضایی را به کارفرما تحمیل کنیم که حسی را برایش القا نکند و یا احساس سردی در آن داشته باشد. هرچند که این سبک هم پیروان و شیفتگان خاص خود را در دنیا دارد.
پس نقش یک طراح که دانش گستردهتری به علم زیبایی و سبکشناسی دارد، در مقابل مردم عامی چیست؟
همیشه گزینههای متعددی را پیشنهاد میدهیم و آنها را در تصمیمگیری راهنمایی میکنیم. سبکی مانند کلاسیک، در ذات خود به این شکلِ امروزی دارای تجملات نیست؛ اما متأسفانه سلیقهی امروزی جامعه ما به سمت تجملگرایی سوق پیدا کرده و عموما میل مردم به سوی زرقوبرق است، که در نهایت ترکیبهای امروزی را در مقابل دیدگانمان به ارمغان آورده است.
پس میتوان این موضوع را به چگونگی ارتباط طراح و کارفرما بسط داد؟
بله همینطور است. ارتباط صحیح با کارفرما بههمراه حفظ و بهکارگیری صحیح استایل موجود در سبک است که میتواند نتیجه را رضایتبخشتر کند.
سلیقه عمومی بازار نسبت به زیرشاخههای رشته معماری ازجمله طراحی داخلی را در چه سطحی میبینید؟
گرایش امروزی غالب مردم به سبکهای تجملاتی را قطعاً نمیتوان انکار کرد؛ اما سعی آنها و طراحان به استفاده تدریجی از معماری بومی و المانهای سنتی را هم میتوان مشاهده کرد. برای تغییر دادن چنین سلیقههای فراگیری در جامعه، نیازمند زمان هستیم تا بتوانیم موفقیت یا شکست آن را پیشبینی کنیم.
آیا تابهحال درگیر اختلافنظرهای موجود در میان معماران و طراحان داخلی شدهاید؟
این مسئلهای است که بهمرور انسانها را مستهلک و خسته میکند؛ افرادی که در پی چند سال درس خواندن از آن فارغ گشته و وارد بازار کار میشوند، بهقدری از گذران این پروسه بیرمق شدهاند که ممکن است در ابتدا مقابل کارگزاران تجربی جبهه بگیرند. من هم چند سال پیش چنین تفکری داشتم و حالا آن را نقض میکنم. به نظر من هنر بههیچعنوان یک مقولهی اکتسابی نبوده و کاملاً ذاتی است. تجربه و ذات هنری میتواند در کنار دانشهای مختلف مانند رنگشناسی و … در موفقیت یک طراح داخلی و مقبولیت طرح، نقش بسزایی ایفا کند. هردوی این افراد بنا به سطح آگاهی خود به میزان مختلف و متفاوتی نسبت به یکدیگر نیازمند مشاوره با سایر متخصصین این حوزه مثلاً مهندس الکترونیک، سازه و یا امثال اینها هستند.
ممکن است که این جنجالها بر سر تعرفه دستمزدها باشد؟
قطعاً بستگی به اعتبار آن شخص دارد؛ حال ممکن است این اعتبار را یک فرد تحصیلکرده به دست آورده باشد یا یک فرد بدون تحصیلات مرتبط؛ لزوماً سطح تحصیلات، میزان دستمزدها را مشخص نمیکند. ممکن است حتی یک فرد تحصیلکرده کیفیت خوبی را با دستمزد پایین ارائه دهد، ولی پرزانتهی خوبی که رقیب تجربی در مقابل به نمایش گذاشته، جذابتر باشد و با دستمزدی بهمراتب بالاتر، کار به او واگذار شود. اگر سبکهای عامهپسند را هم در رزومه کاری خود جای دهیم و تنها محدود به کارهای خاص در مناطق خاص یا شوآفهای لاکچری نباشیم، میتوانیم طیف و گسترهی مشتریهای خود را افزایش داده و آن زمان که اعتبار کسب شد، دستمزدهای خود را البته با انصاف، مصوب کنیم.
پیشنهاد و یا توصیه شما به همکارانتان چیست؟
من فقط میگویم که هرکسی مارکت خود را دارد و لازم است مجادله بر سر مدرک تحصیلی را تمام کنیم. مگر غیر از این است که افراد فاقد تحصیلات آکادمیک هم در بازار مشغول به کار هستند و مشتریهای خاص خود را دارند؟ پس قطعا مشتریهای خود را راضی نگاه داشته و کسب اعتبار کردهاند که همچنان در میدان حضور دارند. تجربهی کار میتواند گاهی معادل آموزشهای تئوریک در دانشگاه هم باشد.
آیا تابهحال در مسابقات معماری شرکت داشتهاید؟
من تابهحال نه در این مسابقات شرکت کردهام و نه شرکت خواهم کرد؛ چراکه به نظر من این مسابقات -بهجز چند نمونه بینالمللی- همگی فاقد اعتبار هستند و تنها دستاوردی که میتوانند برایم داشته باشند، زیر سؤال بردن خودم و فعالیت حرفهای من است.
حتی برای شما پیش نیامده که در این مسابقات دعوت شوید؟
پیشنهاد حضور داشتهام؛ ولی نه اینکه لزوماً قرار باشد جایزهای هم دریافت کنم (با خنده). باید بدانیم که نسل بعد از ما -دهه هفتاد به بعد- بسیار باهوش هستند و کاملاً میدانند که شرکت در این مسابقاتِ پوشالی هیچ رزومهی مفید و معتبری نمیتواند برایشان بههمراه داشته باشد.
در کارهای پردیس پذیرا، ساختارشکنی یا خلاقیتهای نوین هم وجود دارد؟
مؤلفهای با عنوان ساختارشکنی جزو لاینفک تفکرات یک طراح و معمار است. او عاشق این است که در هر فرصتی ایدئالهایش را محقق سازد و این تحقق معمارانه، برای مردم در کالبد یک ساختارشکنی مجسم میشود.
رابطهی شما با رنگها در ایدهپردازی فضای داخلی چگونه است؟
رنگ و حوزهی مربوط به آن دنیای عجیب و پرهیجانی است که در ادامه شناخت آن، موفقترین طراحان را میتوان کسانی دانست که به علم رنگشناسی تسلط دارند. رنگ و نور آیتمهای بسیار مهمی هستند که بیانگر دید هنری یک طراح بوده و من هم در کارهایم به آن تأکید بسیاری دارم.
اینطور که از شواهد برمیآید، اغلب مشتریهایی که به طراحان داخلی مراجعه میکنند، به دنبال کارهای پیچیده و بهنوعی فیل هوا کردن هستند؛ درصورتیکه ممکن است بتوان با یک ترکیب رنگی ساده و صحیح، به یک پاسخ بزرگ رسید. تابهحال پیشآمده کارفرمای خود را به این طرز تفکر مجاب کنید؟
تقریباً تمام مشتریهایی که با آنها سروکار داشتهام، از رنگهای شارپ هراسان بودهاند و درعینحال به طیف رنگهای کرم گرایش نشان میدادند. معمولاً سعی کردهام آنها را مجاب کنم که استفادهی یک تاچ از چنین رنگهایی تا چه حد میتواند درنتیجهی نهایی کارشان تأثیر مثبت داشته باشد. بههرحال ما جلسات مشاوره و تبادلنظری با آنها برگزار میکنیم و سعی داریم در مقابل خواست یکدیگر کمی انعطافپذیر باشیم.
اگر برای مثال به شما واحد مسکونی واگذار شود و بخواهند یک اتاق شاد در آن طراحی کنید، تکنیک شما در آن محیط چیست؟
ابتدا نیاز دارم که بدانم کاربری آن محیط چیست و کاربر آن فضا قرار است چه کسی باشد؛ یک خانم خانهدار، یک فرد مسن، یک جوان با خصوصیات اخلاقی خاص و یا یک کودک بازیگوش. طبق این اطلاعات برآوردی از شرایط اخلاقی و نیازهای روحی آنان به دست آورده و نهایتاً فضایی پاسخگو طراحی میکنم.
در یک خانه، محبوبترین قسمت برای شما کدام است که همیشه به طراحی خاص برای آن فکر میکنید؟
فضای نشیمن؛ به خاطرجمع شدن تمام اعضای خانواده در آن باید تمرکز بیشتری را شامل شود. چراکه بیشترین ساعات در طول شبانهروز مورداستفاده آنها بوده و نیاز است که در آن احساس راحتی داشته باشند.
اولین پروژهای که بهصورت مستقل انجام دادهاید را به خاطر دارید؟
بله؛ اولین پروژهام یک شوروم لاکچری برای برند «روبرتو کاوالی» در تهران بود.
در میان پروژههای خود، به کدامیک علاقه بیشتری دارید؟
باید بگویم که تمامکارهایم را دوست دارم. تا جایی که اگر برایم مقدور باشد گاهی به آنها سر میزنم تا احوال کنونیشان را ببینم. شاید هم نوعی دلتنگی باشد؛ اما هرچه هست، نمیتوانم از میانشان نمونه خاصی را جدا کنم. هرکدام برای خود شناسنامه و هویت منحصربهفردی دارند که تکتک برایم دلچسب است.
مردم چگونه طراح دلخواه خود را پیدا کنند و یک طراح واقعی چطور میتواند اعتماد آنها را جلب کند؟
تبلیغاتِ زبان به زبان در این موضوع و بالأخص مبحث برندینگ بسیار بااهمیت است؛ زمانی که وقت صرف کرده و مسیر طراحی خود را برای مشتری روشن ساخته و آنها را به بازدید از نمونههای اجراشده دعوت کنند، میتواند تأثیر بالایی داشته باشد. البته عکس و فیلمهای تهیهشده از پروژهها هم میتواند مؤثر باشد، ولی نه صرفاً با نمایش یک عکس از مدل سهبعدی. نمونههای زیادی وجود دارد که برخلاف کیفیت بالای تصویر مدلسازی شده، پروژهی باکیفیت و استانداردی ساخته نشده است.
فکر میکنید استفاده از مواد و متریالهای برند تا چه حد تأثیر در موفقیت یک طراحی داخلی دارد؟ آیا لزوماً پروژههای موفق، از شرکتهای برند تأمین اجناس میکنند؟
قطعاً اینطور نیست؛ پروژههای موفقی را میشناسم که از برند لاکچری استفاده کرده و کار فوقالعادهای ارائه دادهاند. از سوی دیگر پیشآمده که خودم به دنبال ساخت اشیای دستساز در کوچکترین کارگاه نجاری هم رفتهام و نتیجه دلخواهم را هم گرفتهام.
سخن پایانی…
خطاب به طراحان میگویم؛ چه دارای تحصیلات آکادمیک هستید و چه صرفاً به پشتوانهی تجربه کاری مشغول به فعالیتید، «لطفاً این بحث و مجادلههای خستهکننده بر سر مدرک تحصیلی را که به نتیجهای هم نمیرسد کنار بگذارید». علاوه بر اینکه این موضوع ما را از هم دور میکند، باعث تضعیف روحیه کار جمعی در ما نیز خواهد شد. دقت داشته باشیم که بزرگترین و موفقترین پروژهها در جهان و بخصوص در کشورهایی مانند آلمان و ژاپن، حاصل همکاری و تفکرهای گروهی هستند. قبول دارم که پروسه طولانی و سختی را برای آموختن در دانشگاه صرف کردیم، ولی بپذیریم افرادی که به پشتوانهی تجربهی عملی مشغول به کار هستند، جای ما را نگرفتهاند.
.
.
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۳۳، نیمه دوم دی ماه ۱۳۹۶ ، حرفه نگاری، صفحه ۱۳
به قلم: مهرنوش سهیلیراد
.
کپیرایت این مطلب متعلق به «دوهفته نامه طراح امروز» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.