در حاشیه جوایز معماری
زنگ مسئولیت است که باید این روزها به صدا درآید . . . تصویر آشنای این روزهای معماری: در مقابل صفحه ای پر از لوگوی شرکت ها، معماری که لبخند بر لبش دوختهشده، در دلش قند آب میشود، برای انتخاب کت و شلوار یا مانتواش یک ماه وقت گذاشته، حجمی بلورین در دست دارد…. به […]

زنگ مسئولیت است که باید این روزها به صدا درآید . . .
تصویر آشنای این روزهای معماری: در مقابل صفحه ای پر از لوگوی شرکت ها، معماری که لبخند بر لبش دوختهشده، در دلش قند آب میشود، برای انتخاب کت و شلوار یا مانتواش یک ماه وقت گذاشته، حجمی بلورین در دست دارد…. به بادبان کشتی میماند شاید، بادبانی از بلور که معلوم نیست طوفان این روزهای این دریای پر تلاطم به کدام ساحل امن برساندش، اگر برساندش. داستان این روزهای معماران حوالی ۴۰ ساله کشور است؛ جایزه ای از هر جایی که شده، به هر بهانهای که شده و به هر قیمتی که شده در آستانه دهه پنجم زندگی معمارانه که لابد باید دستاوردی داشتهباشد. سکوهای پرتابی که قرار است دانشآموختگان معماری را به مرحله بعد پرتاب کنند، به میدان رقابت برای دریافت پروژه برسانند و شاید در مقیاس کوچکتر نردبانهایی که قامتشان تنها برای خوردن سر به سقف کافی باشد… در این بین لابد کسی به فکر باغچه نیست و حس باغچه انگار چیزی مجردست که در انزوای باغچه پوسیده است… . پناه بر خدا!

مشتی از افتخار و یادآور خرواری از اشتیاق بعضا دیوانهوار، آنچنان که ویترویوس به زبان انتقاد در ده کتاب معماری، میگوید: «…حال اگر چنانچه سقراط آرزو داشت احساسات، عقاید و دانش حاصل از مطالعه ما در برابر دیدگان آشکار و روشن بودند، شهرت و مداحی هیچ اثری نداشتند و مردانی که از طریق درست و معین دوره تحصیلات به اوج دانش رسیدهاند، بدون تلاش از جانب خویش سفارشاتی میگرفتند. به هر حال، از آنجا که چنین چیزهایی به چشم ظاهر دیده نمیشود، و چون دانش نیاموختگان بیشتر از دانش آموختگان مورد عنایت هستند، دون شان خویش میدانم که در تلاش برای کسب افتخار با دانش نیاموختگان رقابت نمایم و ترجیح میدهم گستره فضل و دانش خویش را با نشر این رساله بنمایم…».
از هر چه بگذریم باید اعتراف کرد که ورسیون وطنی این جوایز که در این مورد خاص چند صباحی هم قدمت دارد (جایزه معمار)، اگر شاید نه یک سکوی پرتاپ ولی نقش یک منجنیق خوب را در مسیر حرفهمندی معماران جوان بازی کردهاست. هر دانشجوی معماری در هر دانشگاهی که تحصیل کرده باشد مجله معمار را میشناسد. نسخه هایی از مجله معمار که جوایز معمار را معرفی میکند در خانه دارد و احتمالا آرزوی بردن جایزه معمار را نیز از ترم های اول دانشگاه داشتهاست. جایزه ای که به صورت ضمنی بیان میدارد شما یک معمار جوان، آوانگارد و مناسب برای گرفتن پروژه های معماری بیشتری هستید. این ورسیون وطنی به دلیل محبوبیت هایی که در بین نسل های مختلف معماری دارد و به دلیل اینکه به شدت رسانه ای میشود [این روزها کمتر]، تاثیر بسیاری بر شکل گیری ذهنیت دانشجویان معماری، حرفهمندان معماری و عموم مردم بر ماهیت معماری خواهد داشت. بگذریم که سال به سال بر منتقدانش افزوده شده و بعد از آن مرحومه چه بسا از کیفیتش کاسته.
وقتی که قرار باشد برگزارکننده جایزه معمارانه، مسئولانه عمل کند…
میگویند هر چه پول بدهی آش میخوری؛ صرف نظر از اینکه این ضرب المثل تا چه حد به واقعیت نزدیک باشد، وقت آن رسیده است که به محتویات آش هم بپردازیم. ساختمان موجودیت گرانی است، این را همه میدانند، همه، بعضی وقت ها ارزشش را هم دارد،فقط بعضی وقتها، اما باید بپذیریم لزوما یک ارتباط خطی در این بین وجود ندارد…. هر بهانه برای دوباره اندیشیدن خوب است؛ اندیشیدن دوباره به بستری که در آن طراحی صورت میگیرد و تاثیری که بر ذهنیت مخاطبان احتمالی (چه عامه مردم و چه دانشجویان و حرفه مندان آینده) خواهد داشت. اندیشیدن دوباره و مرور معضلاتی که معماری در ایران و به خصوص در شهرهای بزرگ (که به دلایلی نا مشخص جوایز متعلق به آنهاست) با آنها روبروست مشکلات شایع نظیر تقسیمات زمین، تخلفات و قوانین شهرداری، معضلات وابسته به تراکم، افق دید، آشفتگی در نما ها و بسیاری موارد وابسته به آن. اندیشیدن دوباره برای جور دیگری معماری کردن. طراحی برای واقعیت موجود در جامعه، برای فضای واقعی جامعه ایران و پایبندی به این موضوع اساسی که انسان ها در مناسبات تولیدی اجتماعی از چارچوب فردی خارج میشوند و با مفهوم طبقاتی تغییر ماهیت میدهند. اندیشیدن دوباره برای اینکه معماری در معنای بستر زیست معنی شود و نه یک کالایی لوکس از برندی خاص در مرکز خریدی که تنها سلبریتیها و داراها حق ورود و بهره بردن از آن را دارند. اندیشیدن دوباره برای پدید آوردن نوعی از معماری که در مرگ معمار نه تنها خوانده شود بلکه با زیست مخاطبان آن تکمیل شود و فروتنانه بپذیرد معمار پیش از اثر میاندیشد، برایش رنج میبرد و به خاطرش زندگی میکند اما معماری [در معنای فضای زیستن] پس از معمار است که آفریده میشود.
مسابقه در تخصیص اعتبار به یک بنا امری حتی مقدس است چه، داوری امری مقدس است اما «با کدام معیار»، پرسشی است که باید مطرح شود. معیاری که شامل یک تصویر خاص از یک زاویه خاص نباشد…. شاید باید دوباره یادآوری کنیم این امر بدیهی را که معماری یک پدیده اجتماعی و در پیوند با احساس فضایی برآمده از مخاطبان خود است و اگر به این طریق دیده نشود بخش بزرگی از موجودیت خود را از دست داده است و معمار از تجلی رابطه انسان و محیط مهجور مانده است. جای خالی مسابقه ای که بر بستر معاصر کشور بنشیند و راهگشای آن باشد عمیقا احساس میشود. جایزه ای که ترویج اندیشهای باشد که به سرزمین تعلق دارد و معماری معاصر کشور را بر بستر جامعه معاصر ایران، مناسبات اجتماعی آن و ارزشهای اجتماعی آن بنا میدهد و تقویت نماید. رونق این روزهای مسابقات آرزوی دیروز بسیاری از معماران بود، اما زنگ مسئولیت است که این روزها باید به صدا درآید….
به قلم: سعیده قرشی
کپیرایت این مطلب متعلق به «گروه رسانهای طراح» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) فقط با درج کامل نام نویسنده، محل انتشار (گروه رسانهای طراح) و نشانی وب سایت مجله طراح (www.theDesigner.media) امکانپذیر است.