…از منظر «مسألهگرایی انتقادی»، امنیت شهری و شهروندی، مسألهای است که در چند وجه روانی، فکری، سکونتی و اجتماعی خود را نشان میدهد. پرداختن به هر وجه از این موارد موضوع یک مقاله مشترک است، و پرداختن به تمام وجوه، موضوع یک یا چند رساله است. در این نوشته کوتاه فقط به یک رهیافت مشترک روششناختی، که در همه این وجوه مشترکاند، پرداخته شده است.
منتشر شده در: دوهفتهنامه طراح امروز / شماره ۱ ، نیمه دوم مرداد ماه ۱۳۹۵ ، شهر ، صفحه ۴
به قلم:محسن خیمهدوز
اگر نگاه به امنیت شهری و فهم رابطۀ امنیت و شهروندی، نه فقط از منظر سیاسی، آکادمیک و ایدئولوژیک (یعنی همان نگاهی که تاکنون بوده) بلکه از زاویه و نگاه «مسألهمحوری» با رویکردی «انتقادی» انجام شود، میتواند چشمان ما را بر روی وقایع یا حقایقی باز کند که در منظرهای دیگر از آن غفلت شده است.
از منظر «مسألهگرایی انتقادی»، امنیت شهری و شهروندی، مسألهای است که در چند وجه روانی، فکری، سکونتی و اجتماعی خود را نشان میدهد.
پرداختن به هر وجه از این موارد موضوع یک مقاله مشترک است، و پرداختن به تمام وجوه، موضوع یک یا چند رساله است.
در این نوشته کوتاه فقط به یک رهیافت مشترک روششناختی، که در همه این وجوه مشترکاند، پرداخته شده است.
اگر مدرن بودن و مدرن شدن زیستجهانِ انسانِ فعلی را بپذیریم، ناگزیر از به رسمیت شناختن تمام وجوه زیستجهان همه شهروندان هستیم؛ از مناسبات زیستی موافقان گرفته تا مناسبات زیستی منتقدان و حتی مخالفان دولتها.
با نگاهی گذرا به تاریخ معاصر در ایران، میتوان به این نتیجه رسید که زیستجهان شهری و امنیت زیستی آن، ناخودآگاه براساس تمایز منتقد و مخالف دولتها از یک سو و موافقین و وابستگان به آنها از دیگر سو، شکل گرفتهاند به طوری که امنیت شهروندی به طور پنهانی و زیرپوستی تحت تاثیر رشد نامتوازن شهری فرم و شکل گرفته است. (بخشی از رشد نامتوازن امنیت شهری را، به ویژه در شهر تهران، میتوان در مستند «تهران، هنر مفهومی» ساخته محمدرضا اصلانی دید.)
در چنین شرایطی نه تنها شهر به لحاف فرم و چهره، زشت سامان مییابد، بلکه تحت تاثیر نوعی عرضه و تقاضای نامعقول در خدمات شهری، معماری، شهرسازی و نیز تحت تاثیر نظام ناکارآمد تکنیکال و مهندسی، عملأ چهرهای ناامن هم پیدا میکند.
نکته مهمی که در این میان از آن غفلت شده، این است که این روش، در درازمدت امنیت زیستی تمامی شهروندان، گروهها و طبقات اجتماعی را به یک اندازه بر هم خواهد زد.
اگر در مسأله امنیت اجتماعی شهر، به پارادوکس هابز (از اندیشمندان فلسفه سیاسی) توجه شود، متوجه میشویم که هرچه امنیت شهری گروه ویژهای در شهر افزایش یابد، بر قدرت آنها در مناسبات شهروندی میافزاید. در همان حال، هر چه بر قدرت شهروندی آنها بیفزاید، ضریب عدم امنیت زیستی آنها را نیز افزایش میدهد. و اینجاست که تناقض درونی مسأله امنیت شهری و شهروندی نیز خود را نشان میدهد. آنچه نیروهای مهندسی، معماری و شهرسازی برای بالا بردن امنیت شهری در چنین زمینه تاریخی انجام داده و میدهند، بیآنکه بدانند و بخواهند، منجر به تخریب امنیت اجتماعی همه شهروندان شده و میشود.
نگاهی به تقسیم فضای شهری و نحوۀ استفاده افراد و اقشار و طبقات اجتماعی از آنها، و نیز با توجه به وضعیت سکنای شهروندان در محلات و ساختمانها، در نقاطی از شهر که ساکن شدهاند، هم وضعیت بحرانی معماری و شهرسازی را نشان میدهد، و هم آینده بحرانزای امنیت شهری و شهروندی را.
اگر وضعیت ناامن یکی از محلات جنوب شهر (که ویژه طبقات ضعیف اجتماعی شهر است) با امنیت تضمین شده در یکی از محلات شمال شهر (که بخش عمده طبقه توانمند اجتماع در آن سکونت دارند)، با هم مقایسه شود، وجود این پارادوکس زیست شهری از بُعد امنیت در مناسبات روابط شهری به خوبی نمایان میشود.
نکته مهم در این میان فهم ربط نامریی امنیت و ناامنی در هر دو محله شهریست. امنیتی که بسیار فراتر از امنیت سیاسی در یک کشور است. امنیتی که دیده نمیشود اما حضورش در لحظه لحظه تاریخچۀ زیستجهان شهری حس میشود و فقدانش نیز به صورت انواع معضلات و مسائل زیستی ظهور میکند. مگر آنکه به مثابه یک مسأله غیرایدئولوژیک، مورد واکاوی انتقادی قرار گیرد. اقدامی که هنوز آغاز نشده است.
منتشر شده در: دوهفتهنامه طراح امروز / شماره ۱ ، نیمه دوم مرداد ماه ۱۳۹۵ ، شهر ، صفحه ۴
به قلم: محسن خیمهدوز
کپیرایت این مطلب متعلق به «دوهفتهنامه طراح امروز» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.