…با وجود سابقه و تجربهای که در تدریس به بچهها دارم نسبت به تدریس دانشگاهی اشتیاق بیشتری دارم اما پایین آمدن کیفیت شرایط آموزش در دانشگاهها آزار دهنده است. همیشه گفتهام نظام آموزشی ما به اندازهای که بر «حفظ کردن» تاکید دارد به «فکر کردن» نمیپردازد…
منتشر شده در: دوهفتهنامه طراح امروز / شماره ۱ ، نیمه دوم مرداد ماه ۱۳۹۵ ، گفتوگو ، صفحه ۶
به قلم: شیدا حقیقتپور
با توجه شرایط زمانی که شما وارد دانشگاه شدهاید و تفاوت میان ساختار تفکیک تخصصها در آن زمان با امروز، چرا معماری داخلی را انتخاب کردید؟
در زمان ورود من به دانشگاه، رشتههای تحصیلی دانشگاهها مانند امروز تفکیک شده و متنوع نبود. در آن دوران اگر کسی بیمار میشد (هر نوع بیماری) یک حکیم به عنوان پزشک برای مداوای این بیمار وجود داشت اما امروز دیگر به آن صورت نیست. برای هر گونه از درد و بیماری پزشک و متخصص ویژهای وجود دارد و شما بسته به نوع و شرایط بیماریتان به او مراجعه میکنید. معماری هم در آن دوره به همین صورت بود. یک معمار خود را معمار منظر، معمار داخلی، تاسیسات و … معرفی میکرد که البته همچنان ادامه دارد. من در کنکور در رشته معماری پذیرفته و چند سالی دانشجوی معماری بودم؛ سپس با معماری داخلی آشنا و از طریق برادرم که در فرانسه اقامت داشتند اطلاعات روز این حرفه را دریافت میکردم و پس از پرسوجو از اطرافیان متوجه شدم که در دانشکده هنرهای تزئینی دانشگاه هنر، معماری داخلی تدریس میشود. شیوه فصلبندی دروس دانشکده در آن زمان به این صورت بود که دو سال ابتدایی ورود به دانشکده، هنرجویان کلاسهایی عمومی در خصوص انواع هنرهای تجسمی (مجسمهسازی، گرافیک، نقاشی، طراحی لباس و …) را میگذراندند و در پایان یک رشته را به طور تخصصی انتخاب کرده و دو سال آتی را به تحصیل در آن رشته میپرداختند. من پس از تطبیق بخشی از واحدهایی که به هنگام تحصیل معماری گذرانده بودم با دوره عمومی و گذراندن این دوره، سال ۱۳۵۴ وارد دورههای تخصصی معماری داخلی این دانشکده شدم و همزمان در دفاتر معماری داخلی آن زمان مانند دفتر اِفکا (مهندس فرخ خدابندهلو) یا دفتر تندیس که بیشتر فعالیت ماکتسازی معماری را دنبال میکردند، فعالیت داشتم و به موازات در دوران دانشجویی با همراهی دوستانم طراحی پروژههای معماری داخلی برخی فروشگاهها و یک جواهرفروشی را انجام میدادیم.
اکثر کسانی که شما را میشناسند میدانند که شما در کنار معماری و طراحی داخلی زمان زیادی از سالهای فعالیت خود را صرف تدریس کردهاید و این کار صرفا محدود به دانشگاه نبوده و شما دورههای آموزشی متعددی در مهدکودکها و مدارس ابتدایی برگزار میکنید. از چه سالی به آموزش کودکان روی آوردید و هدفتان از این کار چه بود؟
من از سال ۱۳۴۸ تدریس را با آموزش نقاشی در مدارس و مهدکودکها آغاز کردم؛ همزمان با روی کار آمدن دانشگاه هنر دانشگاه آزاد تدریس در دانشگاه نیز آغاز شد. به یاد دارم که یک روز به طور کاملا اتفاقی یکی از همکلاسیهایم که در مهدکودکی معلم نقاشی بود از من درخواست کرد در طول مدتی که در سفر است به جایش در مهد درس بدهم. پذیرفتم و تدریس به کودکان در مهد آغاز شد. جالب است که بگویم در همان دوران که مدرس مهدکودک بودم به هنگام رفتوآمد از روبروی دبیرستان پسرانه محل تحصیل خودم عبور میکردم. یک روز اتفاقی آقای ناظم دبیرستان را دیدم. آقای ناظم تا من را دید، پرسید: جزایری؟ اینجا چه کار داری؟ با همان ترس و لرز سابق گفتم: در مهدکودک روبرویی معلم نقاشی شدهام. به محض اینکه متوجه شد در مهد نقاشی درس میدهم، گفتند: پس چرا نمیآیی به بچههای مدرسه خودمان درس بدهی؟ گفتم: من چطور در دبیرستان پسرانهای که تا چند وقت پیش خودم در حیاطش فوتبال بازی میکردم درس بدهم؟ بچهها من را به عنوان معلم جدی نمیگیرند. ایشان اطمینان دادند که در مدیریت کلاسها کمک خواهند کرد و طبعا تحت چنین شرایطی من از فردای آن روز دبیر کلاسهای نقاشی اول تا پنجم دبیرستان پسرانه (بامداد) بودم!
با توجه به دشواریهای شغل تدریس به خصوص در مقاطع مربوط به خردسالان، این سالها در تدریس چه چیز را دنبال میکردید؟
شاید بهتر است بگویم که با وجود سابقه و تجربهای که در تدریس به بچهها دارم نسبت به تدریس دانشگاهی اشتیاق بیشتری دارم اما پایین آمدن کیفیت شرایط آموزش در دانشگاهها آزار دهنده است. همیشه گفتهام نظام آموزشی ما به اندازهای که بر «حفظ کردن» تاکید دارد به «فکر کردن» نمیپردازد. ترم گذشته در یکی از دانشگاهها به دانشجویان کارشناسی ارشد مواد و مصالح تدریس میکردم. بارها به ریاست دانشگاه اعتراض کردم که درهای کارگاهها را به روی دانشجویان باز کند. اصلا قابل توجیه نیست که فارغالتحصیل معماری داخلی تا به حال چوب و فلز و پلاستیک را در کارگاه لمس نکرده و نمیداند با چه ابزاری باید با آن کار کند؛ با تنوع و کارکردهای مصالح به صورت عینی و تجربی آشنا نشده و برود برای کسی طراحی کند. اینها تدریس در دانشگاه را به شدت دشوار میکند. اما کار با کودکان متفاوت است. در کلاسهای کودکان محور تدریس بر خلاقیت بچه قرار میگیرد. من در همان ابتدای کلاس با والدین بچهها جلسه میگذارم و برایم مهم است که در این جلسه شرکت کنند. به آنها میگویم که توقع نداشته باشند در پایان دوره پیکاسو و رامبراند از کلاس خارج شود. تمام کار من بر خلاقیت فرزندشان متکی است و در دراز مدت نتایج آن آشکار میشود. نتایج بسیار عالی هم کسب کردهام. ثمرهاش همین واحد درسی «هنر در دنیای کودکان» است که سالها در دانشگاهها تدریس کردهام. از طرف دیگر باید بگویم بحث ارتزاق مادی و اقتصادی نیز مطرح است. دانشگاه سالهاست که نمیتواند اساتید را به لحاظ مالی تامین کند. اصلا برای همین است که سالهاست دیگر در دانشگاهها استاد خوب نداریم. استاد خوب یعنی کسی که علاوه بر دانش، تجربه داشته باشد. من و امثال من هم که زمانی هفت روز هفته در دانشگاه تدریس میکردیم دیگر رغبت نمیکنیم و اغلب به هفتهای یک روز کاهش یافته است. این روزها هر کسی مدرک داشته باشد میتواند در دانشگاه تدریس کند. با این وضع کسی مثل من تدریس دانشگاهیاش را کم میکند و به جایی میپردازد که دانش و تجربهاش محترم است و قدردان زحمتهایش هستند.
در کنار تدریس در زمینه حرفهای معماری داخلی هم مستقلا فعالیتی داشتید؟
بله. در همان سالها با گروهی از دوستان و همکاران معمار و معمار داخلی از جمله حسین وزیری، فریدون میربها، عباس روحانی، شرکت «مهندسین مشاور پیلاس» را تاسیس کردیم که جزء اولین شرکتهایی بود که درجه مجزایی تحت عنوان معماری داخلی از سازمان برنامه کشور اخذ کرد اما بهتر است بگویم که من هرگز به طور کاملا مستقل در یک دفتر معماری داخلی با مدیریت خودم کار نکردهام و کارهایم بیشتر به صورت گروهی با این دوستان و دوستان دیگر فعال در این حوزه در دفاتر معماری داخلی انجام میشد.
وضعیت حرفه طراحی داخلی امروز را نسبت به سالها شروع فعالیتتان چگونه تعریف میکنید؟
امروز معماری داخلی رشته روز دنیا است و به جرات میتوانم بگویم در ایران آینده پر رونقی خواهد داشت. یکی از دلایلش همین رکود بازار ساختوسازها است. در چند سال آینده شاهد خواهیم بود که با کاهش ساختوسازها کارفرماها و مالکین سعی در تغییر کاربری و بازطراحی ساختمانهای حاضر خواهند داشت و بهترین گزینه برای محقق شدن این امر استفاده از معماران داخلی است. متاسفانه یا خوشبختانه همین موضوع سبب شده تا موسسات آموزشی بسیاری به آموزش این رشته پرداخته و کمتر به عنوان یک دانش و تخصص حرفهای به آن پرداخته میشود. از طرف دیگر فارغالتحصیلان طراحی صنعتی نیز به دلیل نبود جایگاه شغلی مرتبط با رشتهشان اغلب به عنوان دکوراتور و طراح داخلی فعالیت میکنند در حالیکه اصلا کارشان این نیست. یک عامل مهم دیگر اینکه ما همچنان در زمان میکل آنژ و داوینچی زندگی میکنیم. در ایران یک طراح مدعی است که از ساده تا پیچیدهترین سازهها را میتواند طراحی کند. یک نفر همزمان هم معمار است، هم طراح داخلی است و هم کار منظر میکند. این با نوع نگاه دنیای امروز به امر طراحی مغایرت دارد و از دیدگاه من درنظر نگرفتن تخصصها نوعی خودخواهی است. در مسابقات معماری داخلی این سالها به عنوان داور و یا مشاور بسیار شاهد این موارد بودهام و فکر میکنم زمان آن رسیده که تخصصی به این امور پرداخته شود.
صحبت مسابقههای طراحی داخلی این سالها به میان آمد. این رویدادها چه چیزی را دنبال میکنند؟
همه میدانیم که رقابت زمینهساز پیشرفت و سازندگی است. هدف اصلی هر مسابقه هم ایجاد رقابت میان حرفهمندان است. متاسفانه رواج شوآف و نمایش در فرهنگ ما باعث اختلال در پیشروی روند حرفهای مسابقات میشوند. اغلب داوران زمانی برای بررسی و شناخت دقیق آثار ندارند. همه به یاد داریم که چندسال قبل در یکی از همین رویدادها جایزه، طرح خانمی برگزیده اعلام شد که نه تنها اجرا نشده بود بلکه در مدت زمان اندکی اثبات شد که این طرح کپی برابر اصل یک طرح خارجی است. ایراد اصلی چنین معضلی در یک مسابقه به داوری آن وارد میشود. نه اینکه داوران را مقصر بدانیم بلکه زمان و شرایط داوری است. مواردی از قبیل اقلیم، مصالح، کنترل هزینه در پروژه و نحوه اجرا و کیفیت فضایی مواردی است که اغلب باید در داوری یک پروژه معماری داخلی عمیقا بررسی و ارزشگذاری شوند تا بتوان طرحها را طبقهبندی کرد که با بازهزمانی چند ساعتهای که اغلب در اختیار داوران گذاشته میشود امکانپذیر نیست.
اگر شما بخواهید یک مسابقه برگزار کنید چه معیارهایی برای داوران تعیین خواهید کرد؟
من فکر میکنم اولین عامل توجه به شرایط اقلیمی است. اینکه پروژهها در چه شرایط اقلیمی تعریف شدهاند و پاسخ طراحی چه بوده است. متقابلا موضوع مصالح چه در کیفیت و چه در قیمت بسیار حائز اهمیت است. باید بدانیم که مصالحی که این روزها با قیمتهای گزاف از کشورهای دیگر تهیه شده و در پروژهها اجرا میشوند چه کارایی ویژهای ایجاد کردهاند و به کدام سئوال طراحی پاسخ میدهند و در آخر بررسی کپی بودن یا نبودن اثر به جهت جلوگیری از شبهات احتمالی پس از اعلان نتایج.
تفاوت عمده میان کار در یک دفتر معماری با کار در یک دفتر معماری داخلی در چیست؟ چه تفاوتهایی در جزئیات فرآیند طراحی وجود دارد؟
از نظر من، چارچوبهای کاری در یک دفتر معماری داخلی فرق چندانی با یک دفتر معماری ندارد اما مسلما در یک دفتر معماری داخلی همیشه یک مجموعه و کلکسیون نسبتا کاملی از مصالح و جزئیات اجرایی نازک کاریهای ساختمان وجود دارد که در یک دفتر معماری به سختی یافت میشود. لازم به توضیح است که شروع عملیات طراحی داخلی طبقهبندیهای متنوعی دارد. در حالت ایدهآل عملیات طراحی داخلی باید همزمان با عملیات طراحی معماری آغاز شده و پیش رود در حالیکه عدهای بر این باورند که از لحظه اتمام سفت کاری و آغاز نازککاری، طراحی داخلی شروع میشود و یا تغییراتی که چندین سال بعد از اتمام بنا در ساختمان ایجاد میشود یک فعالیت معماری داخلی به حساب میآید.
در تعریف تمایزات میان معماری و معماری داخلی، معماران داخلی چه برتریها و امتیازاتی نسبت به معماران در این حرفه دارند؟
در جواب این سئوال من همیشه میگویم معمارها ریاضی و فیزیک را به خوبی میدانند اما از هنر کم میدانند درحالیکه معمارهای داخلی آموزششان با هنر آغاز میشود؛ نقاشی و طراحی و شناخت رنگها. نمیتوان تاثیر تنوع و رنگ و تناسبات و به طور کل مولفههای زیباییشناسی و زیباییبخشی به یک اثر معماری را در یک پروژه نادیده گرفت. ما در دو سال عمومی دانشکده هنرهای تزئینی پیش از اینکه به مباحث حرفهای رشته مدنظرمان، به فراگیری چنین مباحثی تحت نظر بهترین اساتید آن زمان که اغلب از اروپا به ایران آمده بودند مشغول بودیم. همه موظف بودیم که دورههای نقاشی، مجسمهسازی و طراحی را بگذرانیم. با وجود اهمیت بسیار این آموزشها، پس از انقلاب رشته معماری داخلی کاملا برچیده شد چرا که در آن زمان فکر میکردند این رشته طاغوتی است. من و دوستانم در جامعه معماران داخلی سالها تلاش کردیم تا ثابت کنیم این رشته صرفا به تجملات و موضوعاتی از این دست نپرداخته و آن را به دانشکدهها بازگرداندیم.
در طراحی داخلی امروز میبینیم که طراحان بیشتر بر ایجاد فضاهایی تاکید دارند که استفادهکننده این امکان را داشته باشد که با اندک تغییرات در فضا یا مبلمان بتواند تغییراتی در کارکرد فضا ایجاد کنند. امری که در فضاهای داخلی ساختمانهای ایران که طراحی آنها از قضا به طراحان داخلی سپرده شده به ندرت مشاهده میشود. با این وصف میتوان گفت طراحی داخلی در ایران صرفا به تزئینات چشمگیر و اغلب مبلمان میپردازد. چه اتفاقی افتاد که به اینجا رسیدیم؟
باز هم میگویم اینها همه برمیگردد به نواقص موجود در روند آموزش این رشته پس از انقلاب. طراحان در نظر نمیگیرند که انسان دائم در حال تغییر است، تنوع طلب و دارای روحیات متغیر است. هر ماه و هر سال طبع و روحیاتش تغییر میکند. طبعا فضا هم باید قابلیت تغییر و تطبیق با شرایط انسان را داشته باشد. به معماری سنتی ایرانی رجوع کنید. تا چه اندازه فضاها متناسب طراحی میشدند و قابلیت تغییر داشتند. اصلا بعضیها معتقدند بخش عمده معماری سنتی ما طراحی داخلی بوده است. مردمان ما به شدت درونگرا بودند و برای طراحی فضاهای داخلی وقت و سلیقه بسیار صرف میکردند. به صفات و طبع انسان در طراحی توجه داشتند. کاری که طراحان امروز کمتر انجام میدهند. امروز در ایران جایگاه دکوراسیون داخلی با طراحی داخلی جابهجا شده و یا اغلب جمع بسته میشوند. همه اینها دست به دست هم میدهند که در چنین وضعیتی بمانیم.
منتشر شده در: دوهفتهنامه طراح امروز / شماره ۱ ، نیمه دوم مرداد ماه ۱۳۹۵ ، گفتوگو ، صفحه ۶
به قلم: شیدا حقیقتپور
کپیرایت این مطلب متعلق به «دوهفتهنامه طراح امروز» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.