شرکت «باوند» بهعنوان مشاور مادر طراحی ساختمان آینده پلاسکو اقدام به برگزاری فراخوانی از ایده کرد و دراینبین «سعید برآبادی» نیز در روزنامه شرق میزگردی با شرکت برگزارکنندگان فراخوان ایده و تنی چند از کارشناسان معماری و شهرسازی تشکیل داد که در جامعه معماران بازتاب خوبی داشت در پررنگ شدن اخبار ماجرای پلاسکو برای معماران در هفته گذشته نقش مهمی را ایفا نمود. در این میان اخباری از تحصن کسبه پلاسکو نیز در فضا مجازی منتشر شد که توجهها را به خود جلب کرد. نگارنده به جهت همکاری کوچکی که با هیأت ویژه گزارش ملی بررسی حادثه ساختمان پلاسکو داشته، صدها صفحه گزارش نهادها و کمیتهها را خوانده و از این فرصت جهت نگارش سطور زیر بهره برده است.
منتشر شده در: دوهفتهنامه طراح امروز / شماره ۲۸ ، نیمه اول مهرماه ۱۳۹۶ ، راه نو، صفحه ۴
به قلم: رضا ظُهرابی
ساعت یازده و سی دقیقه روز سیام دیماه سال ۱۳۹۵، زمانی بود که در دولت اعتدالی -دولتی که هر دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا همزمان منتقد و مؤید آن هستند- امر سیاسی فروریخت.
«برخاستن چپ از دنده راست» عنوانی بود که «محمد قوچانی» روزنامهنگار اصلاحطلب و تئوریسین راست مدرن، برای پیروزی خرداد ۹۲ روحانی و همراهان اصلاحطلبش انتخاب کرد. روحانی عضو سنتیترین گروه جناح راست (جامعه روحانیت مبارز) با همراهی مدرنترین بخش جناح چپ به دولتداری رسید. پیروزی روحانی در سال ۹۲ به نحوی محصول بنبست سیاسیِ سیساله جناحهای کشور بود. تقابلی که شاید از سالهای قبل از ۵۷ هم وجود داشت؛ گویا از مشروطه شروعشده بود، از ساعت حدود شش و نیم عصر روز نهم مرداد ۱۲۸۸، آن لحظهای که فاتحان تهران، «شیخ فضلالله نوری» را بر سر دار کردند. بنبستی که خشونت خود را در وقایع ۱۳۸۸ بار دیگر به همگان نشان داد.
در بهار ۹۲ و با انتخاب روحانی گمان میبردیم از این بنبست رهیدهایم. رهیدن از بنبست نشانههایی داشت؛ ظریفی که به مذاکره رفته بود، آمریکایِ اوباما که لبخند میزد، دلاری که صعود نمیکرد، جز اخمهای چند افراطی مطرود از همهجا، لبخندی که همه از هر جناحی به هم نشان میدادند گویا همه به بحران وقوف پیداکرده و قرار است دورهم حلش کنند.
اما دیری نپایید که سکه بخت، روی دیگر خود را نشان داد و همای سعادت از سر روحانی پرید. لبخندها از چهرهها پاک شد و تقابلها سر باز کرد. گویا وضعیت وفاق چندماهه و شاید هم یکیدوساله، همچون شکاف دره ایست که با کاغذ پوشیده و پنهانشده باشد. حالا پرده از دره کنار رفته و عمق دره و خشونت صخرهها خود را عیان کردهاند.
روحانی عقلانیت را به سیاستگذاریهای کشور بازگرداند اما خامخیال بودیم اگر انتظار داشتیم با پیروزی روحانیِ راستگرای برخاسته از دنده چپ، همه گرد یک میز برای حل بحران کشور دورهم آیند، خامخیالی بود که آتش تضاد یکصد ساله، در بهار ۹۲ خاموش شود.
دولت روحانی مشابه تمام دولتهای دیگر فلج شد. بحران «ناکارآمدی سیستمی» کشور، نه دولت اعتدالی میشناسد نه دولت مهرورزی و اصلاحات و سازندگی را، حتی با وضعیت استثنایی مانند جنگ نیز به نبرد برمیخیزد و دولت جنگ را نیز فلج میکند. بحران ناکارآمدی سیستمی، وجهی از بنبست سیاسی است که در لایههای درونیتر و مفهومی خود را نمایان میکند و با ناکارآمد کردن دولتهای مختلف آنها را زمین میزند. ناکارآمدی سیستمی فرزندی زاییده دولتهاست که دولت را بهعنوان پدر خود میبلعد و جامعه را بهعنوان مادر خود علیه دولتها میشوراند. ناکارآمدی سیستمی در دولت اصلاحات باعث شد که جامعه از او روی برگرداند تا دولت اصولگرای مهرورزی به بار بنشیند و با ناکارآمد شدن دولت مهرورز و شوریدن جامعه علیه او دولت اعتدالی را زاییده میشود.
در سال آخر دولت اول روحانی، چهار ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری و هفت ماه قبل از تشکیل دولت دوم روحانی، ساختمان پلاسکو در ساعت ۱۱ و سی دقیقه روز سیام دیماه ۹۵ فروریخت و شانزده نفر از شجاعترین فرزندان این کشور در زیر آوارهای این ساختمان شهید و چهار شهروند نیز کشته شدند.
پلاسکو نمادی از پروژهی مدرننمایی افسارگسیخته پهلوی بود. آنجا که مدرنیتهی آمرانهی پهلویِ پدر و پسر میخواست یکتنه همهچیز را از نو بسازد و رنگ خاطره را از چهره همهجا پاک کند، پلاسکو بهعنوان اولین آسمانخراش ایران مدرن یا شاید هم خاورمیانه ساخته شد تا بعد از نیمقرن نمادی شود از بحران ناکارآمدی سیستمی نهاد سیاست در ایران.
شاید ما معماران ایرانی بتوانیم همچون مدرنیته وارداتیمان از یک تاریخگذاری مشهور نیز کپیبرداری اصیلی کنیم و مانند «چارلز جنکس» که انفجار «پروئی-آیگو» در سنت لوئیس میسوری امریکا در ساعت ۱۵ و سی و دو دقیقه روز پانزدهم ژوئیهی ۱۹۷۲ را «تاریخ مرگ مدرنیسم در معماری» میداند را با فروریختن ساختمان پلاسکو در خیابان جمهوری تهران در ساعت ۱۱ و سی دقیقه روز سیام دیماه ۱۳۹۵ همسان بدانیم، اما بیشک باید حکمی کلیتر از جنکس بدهیم و این فرو ریزش را تاریخ مرگ دولت مدرن در ایران بدانیم. چه که دولت مدرن در غرب در اوج درگیری خود با تضاد مدرنیسمِ پسا جنگی (جنگ دوم جهانی)، در دهه هفتاد که خود را بهصورت جنبشهای مدنی جوانان پانک، دانشجویان، سیاهان، زنان فمنیست و کارگران نشان داد، باز هم به نتیجه بحرانی بودن پروژه مدرن پروئی-آیگو رسید و خود دست به انفجارش زد تا مجال بیش از این جولان دادن را از بحران بگیرد این در حالی است که در ایران، «ناکارآمدی سیستمی نهاد سیاست» بهعنوان عالیترین نهاد تصمیم گیر در وضعیت بحرانی و استثنایی (state of exception)، آنقدر راه را برای بحران باز گذاشت تا فاجعه پلاسکو خلق شد.
با استناد به گزارشهای «هیأت ویژه گزارش ملی بررسی حادثه ساختمان پلاسکو» و گزارش نهادهای مسئول در این حادثه، ساختمان پلاسکو از وضعیتی بحرانی رنج میبرده که بارها از طرف آتشنشانی و سازمانهای متولی مدیریت بحران به مالک آن تذکر دادهشده بود. در تمام گزارشها به دو معضل «خلأهای قانونی» و «فقدان وجود نظام اعمال قانون» جهت اصلاح شرایط از طرف مراجع نظارتی اشاره میشود.
خلأهای قانونی در مراحل بعدی با امر سیاسی پر میشوند. تعریف امر سیاسی توان و اراده برای تصمیمگیری در مناسبات انسانها و گروههای انسانی است که به نحوی در دست دولتها قرار دارد. خلأهای قانونی در زمانهای بحرانی خود را نشان میدهند و دولتها برای برونرفت از بحران به امر سیاسی متوسل میشوند تا قانون را دور بزنند. در حادثه پلاسکو دولت که توانایی مواجهه با تبعات اصلاح وضعیت بحرانی ساختمان پلاسکو مانند پلمپ ساختمان و بیکاری کسبه را نداشت، مصلحت را بر قوانین موجود ارجحیت میدهد و با دور زدن قانون راه فرار را برای بحران اصلی باز میگذارد. از آنطرف برای تزیین فاجعه و خوش آب و رنگ کردن مصلحت سیاسی، مجموعهای بروکراتیک از کاغذبازیها رابین نهادهای مسئول تولید میکند تا فاجعه میان کاغذها گم شود. پس از فاجعه، تهیهکنندگان گزارش ملی پلاسکو نیز علیرغم تمام تلاشهایشان، در این جنگل بروکراتیک گم میشوند و تنها راه خروج را تخصیص سهمی از تقصیر به هر تک نهادهای درگیر در حادثه میدانند.
همانطور که گفتیم ناکارآمدی سیستمی، فرزندی از پدر دولت و مادر جامعه است. تا به اینجا از سهمی گفتیم که دولت بهعنوان پدر در تولد ناکارآمدی سیستمی حادثه پلاسکو از خود نشان داد.
به گفته «یوسف اباذری» جامعهشناس ایرانی در عصر جدید و به کمک تکنولوژی، جامعه، با فروکاستن فاجعه به امر کلیشه، اقدام به فرافکنی مسئله «شر» میکند و فاجعه را نه به وجدان جمعی بلکه به عدم کارایی بروکراتها و تکنوکرات ها نسبت میدهد. همه ما ابتدا تلاش میکنیم تا با عکسهایمان در شبکههای مجازی بهصورت فردی، «عمق فاجعه» را نشان دهیم. بعد از تجمیع این تلاشهای فردی و به میان آمدن پای رسانه، «عمق فاجعه» را به خبری پرشکوه مملو از احساسات و عواطف رنجیدهمان بدل میکنیم و درنهایت با صحبت کردن از دزدیده شدن فلان گاوصندوق و عمدی بودن ماجرا و آفرینش چند ماجرای ساختگی دیگر، مهیای فراموشی میشویم. ازنظر «تئودور آدرنو» فیلسوف و جامعهشناس انتقادی آلمانی ما در زمانه فراموشی زندگی میکنیم که منشاء فجایع را از یاد برده و مدام حرافی میکند.
حال در این میانه ما معماران ایستادهایم و در پیش رویمان ترسیم آیندهی فاجعهای است که تنها در ساعت یازده و سی دقیقه روز سیام دیماه رخ نداد، فاجعهای که باید به دنبال سرآغازش در مدرن شدنمان بگردیم. بیشک مدرنیتهی ایرانی در نهاد آموزشش به ما نیاموخت که چگونه بیندیشیم اما ما معماران میتوانیم از تجربیات اندیشیدن -و نه محصول اندیشیدن معماران غرب- بهره بگیریم. در اینجا نیازمند روشی هستیم که ما را از تبدیل کردن پلاسکو به کلیشه میرهاند. طرح پلاسکو ضمن معمارانه بودن، میباید بهعنوان الگویی از تعهد اجتماعی، به این فرافکنی کلیشهای اجازه بروز ندهد و مانع فروکاستن طرح، به روایتی زیباشناختی صرف شود. نباید به آنچه معماری لیبرالیستی و حتی حکومتی از هنر میخواهد در این پروژه تن دهیم. معماران باید همزمان به دوگانهای متضاد اعم از «همدردی با واقعه» و «سبعیت برخورد با فرافکنی»، اجازه برونریزی بدهند تا اثر معماری از امر فاجعه در خیابان جمهوری، به واقعهای شالوده شکنانه از ساختاری که کلیشهها را تولید میکنند، تبدیل شود و همزمان بهصورت اثری معمارانه و زیباشناختی با رویکرد جامعهشناختی نمایان شود.
پلاسکو و شهادت آتشنشانان، نمادی از فروریزش امر سیاسی بود که ما معماران مجبوریم، مجبوریم جهت خلق اثری ماندگار در تاریخ، در برابر قرائتهای امر سیاسی از فاجعه بایستیم و مانع از فروریزش روایتمان از تاریخ شویم.
منتشر شده در: دوهفتهنامه طراح امروز / شماره ۲۸ ، نیمه اول مهرماه ۱۳۹۶ ، راه نو، صفحه ۴
به قلم: رضا ظهرابی
کپیرایت این مطلب متعلق به «دوهفتهنامه طراح امروز» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.