زندگی در دنیای شتابان و پرسرعت امروز، هر پدیدهای را ملزم به حرکتی شتابان و وصفناپذیر بهسوی آینده میکند؛ آیندهای که پر از رفاه و آسودگی ست و این روزها همگان را در وسوسهی دویدن به دنبال ماشین بی توقف زمان قرار میدهد. از انسانها گرفته تا تکنولوژی و ارتباطات و صنایع، همه و همه ناچارند در راستای بقای حیات خود، با همین شتابزدگی حرکت کرده و مجالی برای توقفشان نیست.
شهر و موجودات آن نیز بهعنوان اجزا و عناصر لاینفک این ماشین، بی توقف درحرکتاند و روزبهروز خود را با آخرین نیازها و مقتضیات زمان حاضر، وفق داده و منطبق میکنند. در میان همهی این پدیدهها، گاه عناصری موجودند که ممکن است به هر دلیل از این ماشین جای بمانند؛ در گذشتهای دور یا نزدیک متوقف شده و به صندوقچهای از خاطرات تبدیل شوند.
منتشر شده در: دوهفتهنامه طراح امروز / شماره ۲۵ ، نیمه دوم شهریور ماه ۱۳۹۶ ، شهر و منظر، صفحه ۵
به قلم: پرستو جعفری
در هرکجای دنیا، در شهرها و خیابانها که قدم میزنیم، در بین ساختمانهای نو و لوکس و گاه سر به فلک کشیده که حکایت از پیشرفت و بهروز بودن دارند، بناهایی را میبینیم که در گذشته توقف کردهاند. گاه با دلیلی مشخص و گاه بدون دلیل؛ بناهایی که بیحضور ساکنین خود، از چرخهی پرشتاب تغییرات شهری دورافتاده و به حاشیهای بهظاهر بیاهمیت تبدیلشدهاند.
بناهایی که «فراموششده» اند و در ادبیات معماری «متروکه» نامیده میشوند. فراموششدگانی که در آنها دیگر اثری از سرزندگی و حیات نیست؛ اما با اندکی سرک کشیدن و کنجکاوی در آنها، هزاران داستان غمانگیز و گاه شادیآور از ذهنمان عبور میکند تا شاید بتوانیم در بین این هزار داستان، یک دلیل برای حضور نداشتن ساکنین و اعضای آنها بیابیم.
شهر تهران نیز بهعنوان شهری که هرروزه متحمل هزاران تغییر مثبت و منفی میشود، بستری بیانتها برای این متروکههاست. در هر منطقه و بافتی از شهر تهران که قدم میزنیم، نمونههایی از این بناها را مشاهده میکنیم. کم یا زیاد، در هر منطقهای موجودند و راوی هزاران داستان نامعلوم برای رهگذرانی که کنجکاوانه به آنها نگاه میکنند. این بناها از آن حیث که هرروز و هر ثانیهای که از قدمتشان میگذرد، به ارزششان افزوده میشود، هر یک بهنوبهی خود بخشی از هویت و اصالت شهرند؛ بنابراین باید مهم و مغتنم شمرده شوند و نمیتوان نسبت به آنها بیتفاوت بود.
علیرغم دارا بودن ارزشهای فراوان، این بناها به علت آنکه سالیان سال مورد بیتوجهی سایرین واقعشده و خالی از تردد و سکونت شهرونداناند، بهمرورزمان به بستری امن و بسته برای معتادین و بزهکاران تبدیلشده و ازاینجهت، نهتنها برای خود، بلکه برای همسایگان خود خطراتی را رقمزده و منجر به انتقال حس ناامنی به واحدهای همسایگی و بافت اطراف خود میشوند.
از سکونت بزهکاران گرفته تا مشکلاتی همچون وندلیسم یا همان تخریب گرایی عمدی و زشتیهای بصری، همه و همه معضلاتی برای این ساختمانها محسوب شده که افزون بر ایجاد حس ترس و ناامنی، باعث آسیبدیدگی ساختمان شده و همچنین از جنبه اقتصادی نیز بافت و محلهی خود را نیز تحت تأثیر منفی خود قرار میدهند. این ساختمانها با اندکی رسیدگی و توجه، میتوانند به فضاهایی قابل سکونت و بهرهبرداری تبدیل شوند. در شهری که هرروزه صدها خانهی لوکس و نوساز و گرانقیمت به خانههای شهر اضافهشده و کمتر کسی امکان استفاده از این خانهها را دارد، این بناها میتوانند با صرف هزینه کمتر، مورداستفاده قشر نیازمند جامعه واقع شوند؛ اما متأسفانه توجه و رسیدگی خاصی نسبت به این بناها اتفاق نمیافتد.
در میان مسئولین و مردمانی که هرروزه بیتفاوت از کنار این بناها در سطح شهر قدم میزنند، افرادی نیز هستند که نسبت به شهر و اتفاقات آن حساس بوده و این تغییرات برایشان دغدغه است.
یکی از این افراد، خانم «آزاده بهکیش» است؛ او تحصیلکردهی رشتهی عکاسی ست و در طی چندسالهی اخیر بهخوبی ثابت کرده که برای حساس بودن نسبت به شهر و اتفاقاتش، حتماً نباید معمار یا شهر ساز بود! اگر به صفحه اینستاگرام او سری بزنید، با مجموعهای جذاب و متفاوت از متروکههای شهرمان مواجه میشوید؛ تصاویری پر از کشش و جذابیت که تکتک آنها حرفهای تازهای برای شما خواهند داشت.
بیش از دو سال است که متروکههای شهر برای او یک دغدغه است. چندی پیش او یک نمایشگاه عکس با فضایی متفاوت، از مجموعه عکس از بناهای متروکه را دریکی از همین خانهها در خیابان فلسطین تهران برگزار کرد که اشخاص سرشناسی در حیطه شهر و معماری را بهسوی خود کشاند.
به جان خریدن خطرِ قدم گذاشتن به این بناها و سؤالات بسیار دیگری که با مشاهدهی آثار او در ذهنم نقش بسته بود، مرا بهسوی گفتوگویی دوستانه با او کشاند. از او دربارهی آن پرسیدم که علیرغم رشتهی تحصیلیاش، چرا و چگونه شهر و بهویژه متروکههایش برای او تبدیل به یک دغدغه شده است؟
«بهعنوان یک انسان شهرنشین که در شهر تهران زندگی میکنم، احساس میکنم نمیتوان با مسئلهی شهر درگیر نبود؛ نمیشود در خیابانها راه بروی و صداها و تصاویر را نشنوی و نبینی… با بزرگ شدن در کلانشهر تهران، این جذابیت همیشه برایم وجود داشت که مدتها در شهر قدم بزنم و به ساختمانها و آدمها نگاه کنم. در پی همین گشتنها، بناهای متروکه نظرم را به خود جلب کرد. تعداد بسیار زیادشان و اینکه در همه جای شهر موجودند… و پروژهی متروکهها از همین نقطه آغاز شد…»
در ادامهی صحبتهایمان، او اشارهای به این مسئله داشت که عکاسی از بناهای متروکه تنها دغدغهی او نبوده و بهموازات آن، به بررسی معضلات دیگری نیز پرداخته است:
«در کنار اهمیتی که بناهای متروکه برایم پیدا کردند، متوجه شدم که در شهرمان با مسائل دیگری مثل بیخانمانی، مشکلات مسکن، اجارهبها و… روبروییم که همگان با آن آشنا هستند. موازی با پروژهی عکاسی از متروکهها، به بررسی میزان مازاد خانههای نوساز تهران پرداختم؛ به آنکه چه بسیارند کسانی که قدرت خرید و یا استفاده به هر شکل دیگری از این خانهها را ندارند.
این پروژه در ابتدا بهقصد جمعآوری یک آرشیو شخصی آغاز شد؛ اما بعدتر هرچه گذشت، تعداد بسیار زیاد این بناها بیشتر و بیشتر مرا حیرتزده کرد و درنهایت تصمیم گرفتم آن را به نمایش عمومی بگذارم.»
تفاوتی که این پروژه با سایر پروژههای عکاسی دارد، این است که آزاده بهکیش به معضل و مسئلهای پرداخته که کمتر کسی سراغ آن میرود. چه از حیث زیبایی بصری و چه از جهت خطراتی که حضور در این بناها برای او ایجاد کرده است. از او دراینباره پرسیدم که آیا این تفاوت و خاص بودن پروژه و شاید بهنوعی برجسته کردن و «به رخ کشیدن» معضلی همچون بناهای متروکه، آیا خواهد توانست تأثیری بر روی مسئولین شهری گذاشته و تلنگری در جهت توجه آنان به این بناها وارد کند؟
«راستش را بخواهید من حس میکنم «هنر» بهخودیخود نتواند تأثیری روی مسئولین داشته باشد. در خوشبینانهترین حالت، هنر و آثار هنری، عموماً میتواند قشر اطراف خود و کسانی که دنبالهرو هنری خاص هستند را تحت تأثیر قرار دهد. طبیعتاً شما بهعنوان روزنامهنگار و کسی که در یک رسانه فعالیت میکنید، میتوانید تأثیرات بیشتری بگذارید. مسئلهی بناهای متروکه تأثیری نخواهد داشت مگر آنکه فراگیرتر شده و بهغیراز من، شهروندان دیگری را نیز درگیر خود کند؛ اما آنچه دوست دارم در اینجا مطرح شود، این است که ریشه اصلی این معضل، «مسکن» و نگاهی ست که جامعه نسبت به مقوله مسکن در این شهر دارد. برنامهریزیهایی که در حیطه مسکن انجام میشود، اکثریت قریب به اتفاقشان در راستای به دست آوردن سود و سرمایهی بیشتر و گردشهای مالی حاصل از آنهاست. خانههای متروکه، بهجز تعداد محدودی از آنها که ازنظر سازهای استحکام خود را ازدستدادهاند، بیشترشان قابل زیستناند. ما در این شهر عملاً نیازی به ساخت اینهمه واحدهای مسکونی نو و حتی خیلی از بلندمرتبهسازیها نداریم. اتفاقات و تغییر شکلهایی که در برخی مناطق سطح شهر تهران در حال وقوع است، میتواند منجر به تغییر کامل یک بافت شود که این بهخودیخود خطری بزرگ برای شهر تهران محسوب میشود.»
بناهای متروکه علاوه بر همهی مشکلات ذکرشده، تأثیر بسیار مهمی در تضعیف کیفیتهای بصری در منظر شهری دارند. در میان همهی بافتها و مناطق روبهپیشرفت موجود در شهر، این بناها بهمرورزمان به زخمهایی عمیق و عمیقتر در ظاهر شهر تبدیل میشوند.
حل تمامی این مشکلات، تنها نیازمند اندکی توجه و رسیدگی از جانب مسئولین شهری است. چهبسا که شاید با همین توجه اندک، همهی کارتنخوابها و بیخانمانهای شهرمان که تعدادشان کم نیست، بتوانند فضایی امن و سرپناهی برای زندگی داشته باشند. شاید پسازآن، دیگر مفهوم «خانه» و «سرپناه» صرفاً برای اقشاری توانمند قابلدرک نباشد!
منتشر شده در: دوهفتهنامه طراح امروز / شماره ۲۵ ، نیمه دوم شهریور ماه ۱۳۹۶ ، شهر و منظر، صفحه ۵
به قلم: پرستو جعفری
کپیرایت این مطلب متعلق به «دوهفتهنامه طراح امروز» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.