«دن براون» بنیانگذار شرکت «دن براون» در سال ۲۰۰۵، در لسآنجلس است که طراحی داخلی را در سطح جهانی و کاملاً حرفهای انجام میدهد. او پیش از ثبت شرکت خود، در دانشگاه هاروارد به دانشجویان کارشناسی ارشد در «GSD» و همچنین مدرسه معماری «USC» مستر استودیو تدریس میکرد. مدرک کارشناسی معماری را در سال ۲۰۰۱ از دانشگاه «USC» و کارشناسی ارشد معماری را در سال ۲۰۰۵ از دانشگاه هاروارد دریافت کرد. او کمتر از ۴۰ سال سن دارد و تاکنون پروژههای طراحی او برنده جوایز بسیاری در شاخههای متفاوت شده است. در کارنامه حرفهای وی، طراحی مبلمان نیز به چشم میخورد. بازی «لگو» همیشه برای او جذابترین سرگرمی بوده و از آن بهعنوان بازی «تعادل و مینیمالیسم» نام میبرد. او موسیقی را منبع الهام خود دانسته و برای آنکه بتواند بیشتر با ریتم و حرکت در ارتباط باشد، در گروه موسیقی خود به نام «DLD»نیز مینوازد.
منتشر شده در: دوهفتهنامه طراح امروز / شماره ۲۵ ، نیمه دوم شهریور ماه ۱۳۹۶ ، دیگر سو، صفحه ۱۴
به قلم: شیوا پوریوسف
معماری خاورمیانه چطور شما را تحت تأثیر خود قرار داده است؟
از خانهی خودمان شروع کنم که کف آن پوشیده شده است از سنگ تراتزو و دربهای بلندِ از کف تا سقف، با شیشه و پلانی باز. اینها تماماً مولفههای هر آنچیزی هستند که امروز در تک تک طراحیهای منازل من مشاهده میکنید. خاورمیانه در حال ساخته شدن است و من شاهد پروسه آن بودهام؛ البته این تکامل آمیخته است بافرهنگ و سبکی قوی که نباید از آن چشم پوشید .
در «L.A» مشغول به کار هستید؛ لطفاً بگویید این شهر چطور در طراحی و دیزاین شما مؤثر بوده است؟
«L.A» تأثیرات بسیاری روی من گذاشته است؛ من معمارانی مثل«Richard Neutra» ،«Craig Ellwood» و «Pierre Koening» را تحسین میکنم، آنها زمانی که من در «USC» درحال تحصیل بودم، در آنجا تدریس میکردند. من توانستم در آن دوران فراتر از حدومرزهای متداول میان طراحی داخلی و طراحی بیرونی بنا بیندیشم. لسآنجلس ازنظر من یک کلانشهر جوان و رو به رشد و پویا است که همواره میتوان روی آن تأثیر گذاشت و از آن تأثیر گرفت.
سؤالی کلیشهای اما مهم؛ چه چیزی باعث شد که بخواهید معمار باشید؟
من از زمانی که با بازی لگو آشنا شدم میدانستم که میخواهم معمار شوم؛ شاید دقیقاً معنای کلمهی معمار را آن زمان نمیدانستم، اما مطمئن بودم که چه میخواهم و چه هدفی دارم. اگر به هر دلیلی هم معمار نمیشدم، حتماً امروز یک موزیسین بودم.
چه جالب! چرا موزیسین؟
زمانی که کودک بودم -قبل از مهاجرت به لسآنجلس- والدینم مادام به «Beatles» گوش میکردند. هرچند که در آن زمان هنوز نمیتوانستم انگلیسی صحبت کنم، اما همیشه با آنها همخوانی میکردم. بعدها که بزرگتر شدم گیتار را دست گرفتم و این ساز همهچیز را برای من تغییر داد. آن زمان لذت نواختن ساز روحم را درگیر خود کرد. در همان سنین شروع به آهنگسازی و نوشتن نت کردم و حتی چند گروه موسیقی کوچک هم تشکیل دادم که خاطرهسازترین روزهای زندگی مرا رقم زدند.
لطفا راجع به خانهی جدیدی که در دست طراحی و اجرا دارید برایمان بگویید.
اساساً، «Bone Structure» یک بردار سبک زندگی است که با پستها و تیرهای پیشساخته در یک کارخانه تولید شده و به سایت تحویل داده میشود. این قطعات با پیچها مونتاژ میشوند. و در نتیجه نهایی شاهد یک ساختار فولادی با هیچ زبالهای میباشیم.
محصولات و یا پروژههای اخیرتان را نام ببرید و کمی از جزئیات آنها را برایمان شرح دهید.
ما اخیراً بوتیک «Road to Awe» را به اتمام رساندهایم. «Coffee for Sasquatch»، اولین کافیشاپ طراحی شده توسط تیم ما است نیز در ماه سپتامبر افتتاح خواهد شد. من بهتازگی خانه ادوارد فیتت را برای مدرسه فریل، کارون وازلی که یک خانه قدیمی بود را بازسازی کردهام. پروژهای هم که بهزودی کلید خواهد خورد نیز طراحی حیاط یک خانه در هالیوود هیلز است.
به کدام پروژهها یا محصولات خود بیشتر از بقیه افتخار میکنید؟ و دلیل این انتخاب چیست؟
همین حالا خیلی از پروژهها در ذهنم خاموش و روشن میشوند؛ اما باید بگویم پروژه «Flip Flop House» اولین پروژهی من بود. جوان بودم و این طرح برایم پر از ریسک بود، اما درنهایت موفق شدم آن را بهخوبی پیش ببرم و این پروژهای شد که اساساً من کار حرفهای خود را با آن آغاز کردم. شرایطی که در طول زمان طراحی و اجرای این پروژه با آنها درگیر بودم و نیز تمام آزمون و خطاهایی که در مواجهه با آنها قرار گرفتم، همه و همه برای من مرجعی پر از تجربه شد که در کارها و طراحیهای آیندهام استفاده کنم.
اخیراً در حیطه طراحی به چه چیزی بیشتر علاقهمند شدهاید؟
بستهبندی فضاها با چوب، با یک نگاه صنعتی…! فکر میکنم روزی برسد که ممکن شود ناگهان همهچیز مانند یک کارخانه متروکه به نظر برسد.
رنگ خاصی وجود دارد که مورد علاقه خاص شما بوده و از آن بیشتر از بقیه رنگها استفاده کنید؟
بله. رنگها سرشار از حالات روانی هستند که در القای بسیاری از مفاهیم دستگیر ما میشوند؛ رنگ قرمز از کارخانه پورشه، رنگی است که توقعات مرا برآورده میکند و به آن علاقه خاصی دارم.
کتابهای مصور را به پینترست ترجیح میدهید و یا برعکس؟
واقعاً از «Pinterest» متنفرم، اما عاشق کتاب و اینستاگرام هستم.
آدمی هستید که اهل استفاده از اپلیکیشنهای تخصصی یا هرآنچه که بتواند ذهن یک آرتیست را برای طراحی باز کند باشید؟
بله تا حدودی؛ آخرین اپلیکیشنی که دانلود کردم «Mixer» نام داشت. این برنامه ،یک نت ورک خصوصی برای افرادی است که خلاق هستند و تا اندازهای به آنها در ایده پردازی کمک میرساند.
جدا از تکنولوژی که یک امر مسلم و جداییناپذیر در دنیای امروز است، میخواهم بدانم آیا فضای داخلی قدیمی وجود دارد که مورد تحسین شما باشد؟
من عاشق «Miller House» که توسط «Alexander Girard» طراحی شده هستم. فکر میکنم حال و هوای خاصی که در آن وجود دارد را از روی عکسهای آن هم بتوان لمس کرد.
پروژهای هست که آرزو داشته باشید روزی آن را طراحی کنید؟
همیشه دوست داشتهام یک موزه یا یک فضای روحانی را طراحی کنم. نمیدانم این علاقه از کجا در من بهوجود آمده؛ شاید بخاطر روحیه من است که معمولا دوست دارم خارج از تاثیر بصری، فرکانسهایی را هم به جنبه درونی احوالات کاربران منتقل کنم.
و سوأل آخر؛ بهترین ویژگی که این حرفه در زندگی شخصی برای شما داشته چیست؟
من شانس این را دارم که فضای زندگی مردم را طراحی کنم و خیلی خوشبختم که رؤیایم در این حرفه به حقیقت پیوسته است.
منتشر شده در: دوهفتهنامه طراح امروز / شماره ۲۵ ، نیمه دوم شهریور ماه ۱۳۹۶ ، دیگر سو، صفحه ۱۴
به قلم: شیوا پوریوسف
کپیرایت این مطلب متعلق به «دوهفتهنامه طراح امروز» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.