شهرها شگفتآورند؛ زیرا در دنیای شهرنشینی ما، به میزان تقریباً زیادی با تمامیت زندگی انسانی وابسته شدهاند. این نکتهای است که آنها را برای زندگی و بررسی، به مکان چشمگیر و هیجانانگیزی بدل میسازد. شهرها آیینهی ویژگیهایی اجتماعی که آنها را خلق و حفظ میکنند، هستند. شهرها به اندازهی دامنه اجتماعیای که آنها را به وجود آورده است، چند چهرهاند و ازآنجاکه شهرهای بزرگ دنیا ازجمله تهران، منعکسکننده شکلهای خاص فعالیت و عکسالعملهای زیربنایی هستند، بر آن شدیم تا وضعیت آن را دقیقا در زمانی که هدایتش را مدیران جدید عهده دار شده اند، از دید «گیتی اعتماد» بهعنوان شهرساز صاحبنظر جویا شویم.
منتشر شده در: دوهفتهنامه طراح امروز / شماره ۲۴ ، نیمه اول شهریور ماه ۱۳۹۶ ، دریچه ، صفحه ۴
به قلم: مهرنوش سهیلیراد
همانطور که میدانید، ماهیت اصلی نهادی با عنوان شورای شهر، برقراری پلی میان مردم و مدیران شهری است؛ اما بسیاری بر این معتقدند که برخلاف تصور، این ارگان، خود مانعی شده بر سر راه این ارتباط. شما اینطور فکر نمیکنید؟
بله همینطور است؛ من فکر میکنم شوراهای شهر پیشین بیشتر به دنبال منافع سوداگران شهری بوده و به همت شهردار وقت، شروع به تراکم فروشیهای بسیار بیقاعده همراه با تخریب باغات و اراضی سطح شهر و حومهی آن کردهاند. شاید که آنها دخالت مستقیمی در این تصمیمات نداشته باشند، اما همان سکوتی که در مقابل این اقدامات مخرب کردند، چیزی جز موافقت آنها با این مسائل را نمیتواند برساند. بارها در مقالاتم ذکر کردهام؛ تهران تبدیل به یک کارگاه ساختمانی شده که ما در وسط آن زندگی میکنیم. صدای مکرر ساختوسازهای بیپایان در کوچههای ۸ متری! حتی فکر کردن به این سبک زندگی که درگیرش شدهایم، روند انزجار برانگیزی است. همینکه خواب شبانه -که مسلمترین حق ابتدایی یک شهروند در منزل مسکونیاش است- با سروصداهای گاه و بیگاه از ما صلب شده، نتیجه همدستی مدیران شهری با سوداگران شهر است که وقتی به آنها نگاه میکنیم، گویی سیستمهای مکانیکی را میبینیم که مانند ماشینهای صنعتی، فقط یک برنامه را بدون تفکر دنبال میکنند…
به نظر شما این تراکم شهر را چطور میتوان کنترل کرد؟ شما بهتر میدانید که تهران بهعنوان پایتخت و یک ابرشهر، مهاجران زیادی را به خود میپذیرد که ممانعت از این حجم جابجایی نیازمند برنامه بسیار دقیقی است. اگر قرار باشد ساختمانها هم متراکم نشوند، چطور میتوان ظرفیتی برای مهار و ساماندهی این افراد ایجاد کرد؟
در راستای همین موضوع، برنامهای با عنوان «شهرهای جدید» را به شهرداری ارائه کردهایم. واقعاً دلیلی ندارد ساختمانی که عمر کوتاهی دارد یا تکواحدی است را بکوبیم و بسازیم و با گذشت چند سال، مجدد همین کار را تکرار کنیم و این بار، تراکمی بالاتر از قبل به آن بخورانیم. انتقال مراکز کار و کارخانهها به حومه شهر، اشتغالزایی در شهرهای همجوار و شهرستانها، ضمن فراهم آوردن تسهیلات ویژه برای ترغیب خانوارها برای مهاجرت از تهران نیز به میزان بالایی میتواند راهگشا باشد.
طرحهای تفصیلی، برنامهریزیهای شهری و تمام پیشنهادها برای گسترش شهرها مشخص است. چه در کنفرانسها و چه در نشستها مطرح و یا تحت برنامهای مدون تهیهشده باشد؛ چطور باید برای عملی شدن به مدیران و مسئولان شهری ارجاع گردد که ثمربخش واقع شود؟
قطعاً نتایج حاصل از تمام پژوهشها و برنامههایی که در جهت تسهیل امور شهری گردآوری میشوند، به نهادهای اجرایی ارجاع دادهشده؛ ولی ازآنجاکه مدیران ما منافع شخصی بهخصوص قشر خاصی را دنبال میکردند و درگیر رانتهای بیحدوحساب بهخصوص در چند سال اخیر شدند، مشخص است که هیچکدام به مرحله اجرایی نمیرسند. همسویی همین منافع مشترک میان سودجویان، فرصتطلبان و برخی آقایان، عاقبتی جز آنچه در وضعیت شهرهای ما دخیل بوده و دیده میشود را نداشته است. اگر شورای شهری قانونمدار و شهرداری که منافع جمع را به منافع خود ترجیح بدهد، داشته باشیم، مسلم است که امید برای احیای نابسامانیهای شهرمان مجدد زنده میشود.
فکر میکنید در شورا و مدیریت جدید شهرداری، کدام بخش از قوانین نیازمند تغییر، حذف یا اصلاح هستند؟
امیدوارم با حضور آقای نجفی بهعنوان شهردار جدید، فساد، همراهی با ساختوسازهای غیرقانونی از بین برود و چهار سال بعد که خود را مورد بازبینی قرار میدهند، همین سلامت و اخلاق امروز را داشته باشند. تکیه بر قانون میتواند بهتنهایی مقابل هرز رفتن پتانسیلهای شهری و فرسودگی آن بایستد. من بهشخصه نمیتوانم بگویم که اگر خودم جای این مدیران بودم، میتوانستم در مقابل این وسوسههای مادام، مقاومت نشان بدهم یا نه. هرچند که تابهحال در هیچ زمینهای چشمداشت مادی نداشتهام، اما پیشبینی آنچه ممکن است در آینده اتفاق بیفتد هم از توان من خارج است. در حالت کلی اگر بگویم، آقای نجفی تابهحال انسانی بودهاند که کارهایشان را به نحو مطلوب پیش برده و بهخوبی از پس مسئولیتهایشان برآمدهاند. همچنین چند تن از اعضای شورای شهر جدید که شناخت نسبی به آنها دارم نیز تا به امروز گرایشی به دور زدن قانون و شانه خالی کردن ازآنچه بر عهده داشتهاند بروز ندادهاند. با وضعیت موجود ترجیح میدهم خوشبین باشیم تا ببینیم در آینده کار به کجا میرسد.
میتوانید راهکاری پیشنهاد کنید که فساد و یکنواختی در شورا و شهرداریها را تعدیل بخشد؟
در تمام کشورهای جهان، از آمریکا گرفته تا افریقا، همواره دولتها درگیر فساد بودهاند اما با شدت و ضعف متفاوت؛ این موضوع چیزی نیست که امروز و دیروز درگیرش شده باشیم، زمان طاغوت هم وجود داشت، اما متأسفانه قدرت آلودگی برای مسموم کردن فضاها، دیگر قابلمقایسه با آن دوران نیست. وجود رسانههای مستقل و قوی در نظارت اجتماعی بر عملکرد مدیران شهری بسیار راهگشا است؛ البته یادمان نرود که وظیفه اصلی شورای شهر، نظارت بر فعالیتهای شهرداری است. واضح است که اگر محور قانونمداری با وجدان کافی و تعلق به شهر و مردمانش در دستور کار باشد، بهخودیخود برخی هنجارها و کجرویها تعدیل میابد.
نقش مردم و فرهنگ شهری در احقاق حق مطالبه شده از رؤسا نیز بسیار حائز اهمیت است. من معتقدم «NGO»ها و رسانههای گروهی اگر رسالت اطلاعرسانی به مردم را بهخوبی انجام دهند، با اجتماعی روبرو میشویم که دیگر قدرتمند شده و اجازه خطا رفتن به کسی را هم نمیدهد.
مقالهای داشتید با عنوان «پویایی و سرزندگی در فضاهای شهری با تأکید بر قرارگاههای رفتاری»؛ لطفاً کمی در مورد آن توضیح دهید و بفرمایید که دقیقاً منظور از واژه «قرارگاه» چیست؟
منظور از قرارگاه، عملکرد، کارها و رفتارهایی است که ما در مکانهای مختلف مانند وسایل نقلیه، خیابانها، پارکها و غیره انجام میدهیم. حالا ما این پویایی و سرزندگی را چگونه در شهرهایمان به وجود بیاوریم؟ ایجاد فضای شهری برای برگزاری فستیوالها، جشنوارهها و یا مراسمات سنتی، آیینی و مناسبتی در سطح جامعه که البته با خواست مردم، همت مدیران و شهرسازان امکانپذیر میشود، میتواند نقش بسزایی برای دستیابی به این موضوع داشته باشد. البته جنبشهایی در خانه هنرمندان و کاخ سعدآباد و امثالهم شکل گرفته، اما لازم است به سایر نواحی شهری هم تعمیم داده شود. کما اینکه امروز شاهدیم در مناطق جنوبی شهر، فضاهای عمومی سرزنده با رویکرد مردم محوری، آنچنانکه شایسته است وجود ندارد.
امروزه با مقولهای با عنوان «شاپینگ سنتر»ها مواجه هستیم؛ مراکزی که در شهر توسعهیافته و ارائه تسهیلات بسیار و تنوع کاربریهای موجود در آن، باعث شده جمعیت کثیری را در خود متمرکز کرده و به فعالیتشان ادامه دهند. در اینجا با دو دیدگاه روبرو میشویم: کارشناسان امور شهری که صراحتاً مخالفت خود را از وجود آنها در شهر اعلام کرده و از سوی دیگر، مردمی که بهشدت از آنها استقبال کرده و حتی فراغت خود را در آنجا میگذرانند.
حدومرز تعادل بین اینها، ازنظر شما بهعنوان کارشناس شهری در کجاست؟
مسئله ما، بودن یا نبودنِ صرف آنها نیست؛ میتوانند باشند اما به تعداد معقول و در جای مناسب. مثلاً تأثیر وحشتناک ساختمانی مانند پالادیوم با جای گذاری آن در چنین خیابانی با شرایط خاص خودش را تصور کنید. این مجموعه نهتنها ازلحاظ اقتصادی، بلکه از باب روانی و تردد شهری، آن منطقه، مردمان و مساکن آن محدوده را تحت تأثیر قرار است؛ ترافیک محض در ساعتهای متمادی که در سرتاسر طول شبانهروز، ساکن دائمی آن خیابان شده و گمان نمیکنم کسی بتواند آن را دلچسب بداند! این تنها نکته منفی نیست؛ تأثیری که در سرکوبی خردهفروشهای محله، حومه و گاها خیابانهای تجاری سایر نقاط شهر میگذارند که دیگر جای خود دارد.
با تمام اینها، مردم حاضرند ترافیک را هم تحمل کنند اما برای استفاده از خدمات رفاهی که در آنها مهیا شده، به آنجا بروند. وقتی ساده و ابتداییترین نیاز شهروندان که همان استفاده از سرویس بهداشتیهای عمومی، اتاق مادر و کودک و یا… است در سطح شهر برآورده نشده، چطور میتوانیم توقع داشته باشیم که همهچیز جور دیگر اتفاق بیفتد؟
یعنی فکر میکنید برای جبران عدم فراهم آوری این امکانات باید پالادیوم بسازیم؟! قطعاً باید بسترهای موجود را اصلاح کنیم و خدمات شهری را ارتقا بدهیم. در کشوری مانند ژاپن، قدمبهقدم توالتهای عمومی وجود دارد که نظافت آنها همواره بسیار مطلوب است؛ اما ما درجایی زندگی میکنیم که حتی در متروهای شهری هم به این نیاز پاسخ داده نشده، اگر هم وجود داشته باشد قابلدسترسی آزاد نیست. تمام اینها را میدانم؛ اما باید راهحلی برای مشکلات پیدا کنیم که لااقل تأثیر مخربش در کمترین حد باشد. این خوب نیست، خدمات شهری برای رفاه شهروندانی که بیشتر عمر خود را در آن میگذرانند در این حد فقیر باشد. البته اقدامات رضایت بخشی هم اخیراً صورت گرفته که نباید نادیده بگیریم و کمک کنیم که ادامهدار باشد. اگر طرحهای موضعی و موضوعی که منشعب از طرحهای تفصیلی است، اجرا شوند، به خیلی از ایدهآلهایمان میرسیم. زمانی که ارزشافزودهها به صندوق شهرداری واریز شود و بهینه مصرف گردد، بجای این اپیدمی ساختمان و مرکز تجاری ساختن میتوانیم رفاه مردم را تأمین کنیم. پیشنهاد من به شهردار جدید این است که ابتدا روی حملونقل عمومی دقت باشد؛ البته تفکر پیاده محوری هم بسیار عالی است اما به دلیل توپوگرافی و میزان شیب خاصی که تهران دارد، آنطور که باید نمیتوان محور دوچرخهسواری را مهیا کرد، اما اگر برای همین قسمتهای محدود از شرق و غرب شهر را که زمینه و بستر مناسبی دارند برنامهریزی کرده و چشمانداز تعریف کنیم، گام مفید و قابلتوجهی به سمت هدف برداشتهایم. بعد هم که برقراری تسهیلات رفاهی برای مردم است که قبلاً به آن اشاره شد.
حال که وارد مبحث تسهیلات شهری و ساماندهی جمعیت شدیم، بد نیست از پژوهشی که حول پروژه نواب انجام داده و کتابی در رابطه با آن تألیف کردید بپردازید. شاید راهگشایی واقع شود تا نقاط ضعف و قوت آن را شناخته و در آینده بیشتر مورد دقت قرار دهیم.
در اینجا اشارهای میکنم به مقدمه کتاب «ارزیابی طرح نواب و پیامدهای آن» که به قلم احمد سعیدنیا (محقق شهرسازی) به روایت درآمده: «پروژه نواب از منظر برنامههای شهرسازی، یکی از بزرگترین پروژههای طراحی شهری کشور در سالهای بعد از انقلاب اسلامی به شمار میآید که به همان میزان نیز محور چالشهای گسترده میان معماران، شهرسازان و جامعه شناسان شهری قرارگرفته است. پروژه نواب به تعبیری جراحی عمقی درزمینهی نوسازی شهری است که منطقه وسیعی از بافت شهر تهران و حاشیه بافت تاریخی را از هم دریده و سپس آن را به شیوه بدنه سازی، بازسازی کرده است». امروز آثار خیابان نواب بهکلی از میان برداشتهشده و یک بزرگراه تندرو با بدنه مدرن جایگزین آن گردیده است. اغلب پژوهشگران شهری، تفاوتهای بافت قدیم و جدید نواب را تضاد نامیده و بر ناهماهنگی و ناهمگونی لبه جدید با پهنه قدیم تأکید ورزیدهاند. البته برخی پژوهشها بدون نگاهی به پیرامون، تنها شیوه طراحی شهری و معماری بدنه جدید را موردنقد و بررسی قرار دادهاند و به ویژگیهای شهرسازی آن و محلههایی که در پس این دیوارهی ساختمانی قرارگرفته، نپرداختهاند.
تمام این مباحث و اقدامات یک پرسش اصلی را مطرح میساخت: «مداخلهی آمرانه در نوسازی چه پیامدهایی را برای جامعه شهری به دنبال خواهد داشت؟» متأسفانه اغلب پژوهشهای شهرسازی شهرداریها با مقاصد کالبدی و با دید عمرانی، ترافیکی و کمتر با دید معماری و اساساً بدون توجه به مسائل اجتماعی انجام میپذیرد. رویکرد عمرانی در طرحها بهاندازهای قوی است که حتی معماران و شهرسازان تهیهکنندهی طرح را هم به بیراهه میکشاند. در پروژه نواب نیز که تعدادی از بهترین مهندسین مشاور معمار و شهرساز آن را طراحی میکردند، ردپای مسئولان عمرانی شهرداری – که نظرشان را به طرح تحمیل کردهاند – بهوضوح مشاهده میشود. اگرچه در هیاهوی بحث و گفتوگو درباره پروژه نواب گاهی نیز به آثار شهرسازی و جامعهی شهری آن جستهوگریخته پرداختهشده، اما مهمترین مسئله شهرسازی این پروژه یعنی موضوع توسعه پایدار، اجتماع شهر و حق شهروندی مغفول مانده است.
و کلام آخر…
ثبت جهانی شهر یزد که این روزها از گوشه و کنار، خبرش را شنیده ایم بسیار مهم بدانیم. حفظ این ارزشهای تاریخی، نه تنها به عهده مسئولان، بلکه بر دوش تکتک ایرانیان است. در حفظ و نگهداری آن و سایر شهرهای پر ارزش کشورمان بکوشیم.
منتشر شده در: دوهفتهنامه طراح امروز / شماره ۲۴ ، نیمه اول شهریور ماه ۱۳۹۶ ، دریچه ، صفحه ۴
به قلم: مهرنوش سهیلیراد
کپیرایت این مطلب متعلق به «دوهفتهنامه طراح امروز» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.