در میان شاعران بزرگ قرن نوزدهم، در متن زندگیهای پُرتلاطم و غریبی که آبستن مرموزترین و شدیدترین تغییرات و دگرگونیها بودند، شارل بودلر از مهمترین کسانی است که توانست در نوشتههای خود راویِ پُر شور و خصم تجربههای مدرن باشد. او که در آوریل ۱۸۲۱ در پاریس به دنیا آمد و در اوت ۱۸۶۷ از دنیا رفت در عمر کوتاهش مانند یک پیشگوی اعظم با تمام تناقضهای زندگی در شهرهای نوظهور زمانهاش مواجه شد و آنها را دستمایۀ نوشتههای خود قرار داد…
منتشر شده در: دوهفتهنامه طراح امروز / شماره ۲۱ ، نیمه دوم تیر ماه ۱۳۹۶ ، صفحه آخر ، صفحه ۱۶
به قلم: رضا رحمتیراد
در زندگی و شعرهای بودلر تمام زوایای پیدا و پنهان پاریس قرن نوزدهم، تمام فراز و فرودهای دنیای نو و تمام بیم و امیدهای برآمده از بزرگترین اتفاقات این دوران، به دقیقترین شکل ممکن منعکس شدهاند. به گفتۀ او «هنرمند مدرن قبل از هرچیز باید خانۀ خویش را در دل شلوغی و جمعیت، در متن جذر و مدّ تحرک و جنبش، در میان آنچه گریزان و فرّار و آنچه نامتناهی است، برپا سازد، یعنی در میان جمعیتِ کلانشهر»۱. شعرهای بودلر همواره واکنشی به این موقعیتهای ناپایدار هستند، گاه در این شکل از زندگی ادغام میشوند و گاه به شکل طعنهآمیزی سیویلیزاسیون (متمدنشدن) را در کنار سیفیلیزاسیون (مبتلاشدن به سفلیس) قرار میدهند. او در شعری به نام جمعیت در مجموعۀ ملال پاریس مینویسد: «کسی که نمیداند چگونه انزاویش را با انبوه مردمان پُر کند، بههماناندازه نیز نمیداند چگونه در میان جمعیتْ تنها باشد.»
مجموعۀ ملال پاریس شامل پنجاه شعر منثور بودلر و اوج کار شاعریِ اوست که آن را در آخرین سالهای عمر خود، در فواصلی طولانی نوشت و گرد آورد اما هرگز نتوانست کاملش کند (او قصد داشت صد شعر منثور بنویسد). شعرهایی که پس از تجربهها و نوشتنهای بسیار و رسیدن به تضادها و تناقضهای گوناگون، عمیقترین لایههای زندگی در شهرهای مدرن را نشان دادهاند و نخستینبار به شکل پاورقیهایی که بودلر برای روزنامهها و هفتهنامههای کثیرالانتشار پاریس مینوشت ظاهر شدند و به چاپ رسیدند. او در دیباچۀ ملال پاریس زندگی مدرن را نیازمند نثری شاعرانه میداند که «بدون وزن و قافیه بهرهمند از موسیقی است، به قدر کافی نرم و به قدر کافی سخت است که بتواند خود را با کششهای غنایی روح، افتوخیزهای اندیشه و یاد و جهشها و تکانهای آگاهی تطبیق دهد». او ادامه میدهد: «این آرمان (ایدهآل) وسواسی، بیش از هرچیز از دل کاوش در شهرهای عظیم و از بطن همگراییِ پیوندها و اتصالات بیشمار آنها زاده شد.» بودلر این افتوخیزها و تکانهها، این بازگشتهای یکباره به خاطرهها و افسوسخوردن برای گذشتۀ ازدسترفته و درعینحال شور رسیدن به آیندهای نامعلوم را به دقتِ یک نقشهنگار در شعر خود ترسیم میکند. روسپیخانهها، راهزنان و تبهکاران را میبیند، چهرۀ جدید شهر را میشناسد و با نبوغ خود میتواند در دل اوضاعی بیثبات و از فاصلهای نزدیک، کلِ حیات پاریس قرن نوزدهم را دریابد، گاهی هوادار آن باشد، گاه به تندی علیه آن بشورد و در هر حال شرایط سراسر متزلزل دورانش را بهخوبی در شعرهای آمیخته به نثر خویش بسراید، ویژگیهای خاص آن را بازگوید و راویِ تجربههایی باشد که هنوز پس از گذشت سالها بکر و تازه مینمایند. تجربههایی که به قول مارشال برمن «از دل زندگی روزمره و انضمامی آدمیان در پاریسِ بناپارت و هوسمان برمیخیزد، ولی حاوی پژواک و عمقی اسطورهای است که این تجارب را به فراسوی زمان و مکان خویش میراند و آنها را به نمونههای ازلی (archetypes) زندگی مدرن تبدیل میکند».
مجموعۀ ملال پاریس نخستین بار به ترجمۀ قابل اتکای محمدعلی اسلامی نُدوشن به فارسی درآمد و بعد از آن ترجمۀ خواناتر مراد فرهادپور و امید مهرگان بههمراه درآمد مایکل هامبورگر و مقالۀ بسیار مهم سنترال پارک والتر بنیامین دربارۀ شعرهای بودلر در اختیار خوانندگان فارسی قرار گرفت. چند شمارۀ بعدیِ این ستون به شعرهای منثور بودلر، پاریس قرن نوزدهم و نیز نسبت آن با وضعیت ما و زندگی در شهرهای امروز اختصاص دارد.
پی نوشت:
۱. برمن مارشال (۱۳۸۶) تجربۀ مدرنیته، ترجمۀ مراد فرهادپور، نشر طرح نو، تهران
منتشر شده در: دوهفتهنامه طراح امروز / شماره ۲۱ ، نیمه دوم تیر ماه ۱۳۹۶ ، صفحه آخر ، صفحه ۱۶
به قلم: رضا رحمتیراد
کپیرایت این مطلب متعلق به «دوهفتهنامه طراح امروز» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.