غمنامهی ساختوسازهای غولآسا در اراضی عباسآبادِ تهران، سالهاست که آغازشده است.
اراضی عباسآباد نامی آشناست که در گذشتهای نهچندان دور، به «نگین سبز تهران» مشهور بود؛ انتساب این نام به این ناحیه، افزون بر دارا بودن باغات و قناتهای بسیار، در گذشتهای نزدیک به قاجار، وامدار موقعیت قرارگیری آن در سطح شهر تهران است. این اراضی، محل تقاطع محورهای مهم و شریانهای حائز اهمیت تردد در شهر تهران ازجمله بزرگراههای مدرس، حقانی، همت و رسالت بوده و نقطه اشتراکی برای مناطق ۳، ۶ و ۷ تهران محسوب میشود. این حوزه بهواسطه محل قرارگیری خود در پایتخت، قطبی پراهمیت در تهران است که میتواند نهتنها در مقیاس این شهر، بلکه در مقیاس کشور، مخاطبین بسیاری را بهسوی خود کشانده و درعینحال همچون ریهای تنفسی برای شهر آلودهی تهران تلقی شود.
منتشر شده در: دوهفتهنامه طراح امروز / شماره ۲۲ ، نیمه اول مرداد ماه ۱۳۹۶ ، شهر و منظر ، صفحه ۷
به قلم: پرستو جعفری
از اتفاقات و فراز و نشیبهای متحمل شده این اراضی در دوران معاصر که بگذریم، جوانه زدن و رشد کردن هرروزهی غولهای آهنین در جایجای این اراضی، برای ما شهروندان تهرانی، مدتی است که تبدیل به عادت شده. ساختمانهایی که هرروزه بخشی از دید و منظر شهروندان را نسبت به شهر تهران کورکرده و اندک طبیعت باقیمانده را فدای امور دیگر میکنند و درنهایت نیز با تزریق نامهایی برگرفته از «طبیعت»، حضور و تحمل این ساختمانها را برای شهروندان سادهتر مینمایانند…
در بین همهی این سازههای غولپیکر، این روزها بنایی نو متولدشده است که باگذشت مدت کوتاهی از افتتاح آن، توانسته مخاطبین بسیاری را از تهران و دیگر شهرها به خود خوانده تا ساعاتی حضور در آن را تجربه کنند.
اگر شما هم مانند من از کاربران و مراجعهکنندگان کتابخانه ملی و یا فرهنگستانهای این اراضی باشید، بهاحتمال قریببهیقین، در مسیرهای رفتوآمد خود، بامهای سبز شیبدار که گاه با اتصال خود به نماهای شیشهای و شفاف، خبر از بنایی در دل خود میدهند، توجهتان را به خود جلب کرده است.
ساختمانی که چندی پیش، سرانجام بعد از گذر قریب به ۱۲ سال و ابهامات بسیار، با عنوان «باغ کتاب» افتتاح شد و در همان آغازِ فعالیت خود، سروصدای زیادی برپا کرد. رسانههای خبری و غیر خبری، وابستگان و غیر وابستگان به شهرداری نیز، آن را بهعنوان «بزرگترین کتابفروشی جهان» معرفی کردند.
نخستین جرقهی طراحی و ساخت این بنا، به سال ۱۳۸۳ بازمیگردد؛ جرقهای که در راستای تکمیل قطبِ شاید فرهنگی کشور زده شد تا بلکه بتواند اقدامی مؤثر برای علاقهمند کردن مردم ایران به مطالعه و بازیابی سواد و فرهنگ ازدسترفته ایرانی باشد و سرانهی پنجدرصدی مطالعه در ایران را افزایش دهد!
این ایده نهایتاً با کارفرمایی شهرداری تهران و طراحی «سام طهرانچی»، پس از طی پروسهای طولانی، این روزها به ثمر نشسته و در دل بسیاری از شهروندان جای گرفته است.
بنای باغ کتاب تهران، دارای زیربنایی معادل ۶۵ هزار مترمربع است که ۲۵ هزار مترمربع آن به بامهای سبز اختصاص پیداکرده؛ همین مسئله تفاوتهای بسیاری را میان این بنا و سایر بناهای تازهوارد اراضی عباسآباد رقمزده است. یکی از اهداف اصلی طراح در طراحی این ساختمان، دیدن آن بهعنوان یک لنداسکیپ عظیم بوده که بنا را در ادغامی صحیح با بستر خود قرار میدهد. البته به نظر میرسد طراح در این حیطه موفق عمل نموده؛ زیرا علاوه بر حفظ چشمانداز، منظر سبز و حتی افزودن مساحتی به منظر سبز شهر تهران، این بام سبز برای خود ساختمان نیز مفید بوده و به میزان چشمگیری در حفظ انرژی حرارتی و برودتی ساختمان مؤثر است. در شهری که اکثریت قریب بهاتفاق بناها، با رویکرد توسعه ناپایدار (!) طراحی و ساخته میشوند، وجود بنایی تحققیافته با این ویژگی ستودنیست.
در توصیف معماری بنا، در نخستین رویارویی، فرم نو و نهچندان آشنای آن، توجه بیننده را به خود جلب میکند. فرمی سبز که هماهنگی خود و بسترش را، باوجود حجمها و نماهای شفافِ منعکسکنندهی آسمان، کامل ساخته است.
در بدو ورود به بنا، دیوارهای سبز ورودی به استقبال شما میآیند؛ دیوارهایی که با گذر از گشودگی میان آنها، وارد بنای باغ کتاب میشوید. عظمتی در انتظار شماست که شاید در ابتدای ورود بهاشتباه فکر کنید وارد سالن فرودگاه شدهاید و همین عظمت شما را دچار سردرگمی میکند. افزون بر عظمت، گرافیک محیطیِ ضعیف در طراحی داخلی آن، به این گمراهی دامن زده و باعث میشود جز در صورت کمک گرفتن از بخش اطلاعات و یا سایر مراجعین، مسیر خود را پیدا نکنید! شاید طراحی گرافیکی بهتر در تابلوهای راهنمای بخشهای مختلف و یا در نظر گرفتن یک گشودگی مرکزی در بنا، میتوانست این گمراهی را تا حد بسیاری تعدیل بخشیده و تسلط مخاطب بر بخشهای مختلف بنا را افزایش دهد.
درهرحال، پس از یافتن مسیر، بخشهایی با کاربریها و ویژگیهای متنوع، انتظار شمارا میکشند؛ بخشهایی برای کودکان، نوجوانان و بزرگسالان که بنابر وسعت خود، ظرفیتگنجایش بسیاری از محصولات فرهنگی دیگر را هم داراست و به پیشبینی مسئولین، در آینده، جایگزینی احتمالی برای نمایشگاه موقتی کتاب است. با این تفاوت که بهصورت دائمی، به ارائه محصولات فرهنگی خواهد پرداخت.
نکته جالبتوجه در طراحی داخلی این بنا، استفادهی بجا و درست از نور طبیعیست. بدنهی شفاف بیرونی ساختمان، با قرارگیری زاویهدار خود و همچنین با درنظر گرفته شدن ۶ جدارهی مختلف برای نما، امکان بهرهگیری حداکثر از نور طبیعی را در داخل بنا فراهم کرده است که منجر شده نهتنها شدت نور طبیعی در فضای داخلی موجب آزار کاربر نشود، بلکه سایه و روشنهای زنده و زیبایی را ایجاد کند و در بخشهایی که «لم کده» نامگذاری شدهاند، لحظاتی پر آرامش را برای کاربر فراهم سازد. همچنین در نظر گرفتن تندیسها و مجسمههایی از شخصیتهای خاطرهانگیز کارتونی و بزرگان این مرزوبوم، مخاطب را هر ازگاهی به خاطرات گذشته فروبرده و حس تعلق او به فضا را بیشتر میکند.
اما معضل انکارناپذیری که علاوه بر مراجعهکنندگان باغ کتاب، کاربران بناهای اطراف نیز ممکن است با آن درگیر باشند، نبود پارکینگ اختصاصی برای این مجموعه است. طبعاً محوطهی موجود که برای باغ کتاب، کتابخانه ملی، فرهنگستانها و دیگر بناها مشترک است، پاسخگوی حجم بالای مراجعین نخواهد بود و این معضل، امکان جایگزینی باغ کتاب برای نمایشگاه کتاب را اندکی شَکبرانگیز میسازد. البته میزان بالای مراجعین، هرجومرج و مزاحمت برای کاربران کتابخانه ایجاد کرده و آرامش موردنیاز آنان را تحت تأثیر خود قرار میدهد.
با همهی تفاسیر و باوجود نقصهای اندک و حسنهای بسیار، اکنون باغ کتاب تهران فضایی ست که شاید سالها آرزوی قشر کتابخوان و اهل کتاب ایران بوده که اکنون تحققیافته. امید داریم که نهتنها مأمنی برای آرامش دوستداران فرهنگ کتابخوانی باشد، بلکه بتواند بهعنوان بستری سازنده و تاثیرگذار برای افزایش سرانه ۵ درصدی مطالعه در کشور ایران نیز شود!
منتشر شده در: دوهفتهنامه طراح امروز / شماره ۲۲ ، نیمه اول مرداد ماه ۱۳۹۶ ، شهر و منظر ، صفحه ۷
به قلم: پرستو جعفری
کپیرایت این مطلب متعلق به «دوهفتهنامه طراح امروز» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.