معماری منظر، برخلاف تصور همگان، دنیایی فراختر و وسیعتر از طراحی باغ و پارک است و صرفاً محتوای آن سروکار داشتن با گل و گیاه و باغبانی نیست! منظر رشتهای نوپا و تازهوارد به محیطهای دانشگاهی ایران است که با دیدگاهی متفاوت با هر آنچه تاکنون وجود داشته، با تکیه کردن بر علومی مثل گیاهشناسی، زمینشناسی، مواد و مصالح و… به طراحی و ساماندهی فضاهای باز بیرونی میپردازد.
شاید تا سالها پیش همین تعریف، تعریفی جامع برای این رشته بود؛ اما در سالهای اخیر، آنچه این رشته را متمایزتر از پیش مطرح میکند، اهمیتی است که برای انسان قائل میشود. درواقع معمار منظر با ایجاد یک تعادل و ارتباط درست میان انسان، طبیعت و محیطزیست، به زندگی او کیفیتی بیش از گذشته میبخشد.
منتشر شده در: دوهفتهنامه طراح امروز / شماره ۱۸ ، نیمه اول خرداد ماه ۱۳۹۶ ، حرفه نگاری ، صفحه ۱۰
به قلم: پرستو جعفری
در خلاصهترین بیان میشود گفت، آنچه یک معمار منظر باید انجام دهد، پیدا کردن بهینهترین ترکیب برای مهندسی و هنر است. او موظف است تا با یاریگرفتن از علم مهندسی معماری (که قبلاً آن را آموخته!) و با زیبا کردن آنچه با چشم انسان دیدهشده و با دیگر حواس او ادراک میشود، فضاهایی مفید و کاربردی را خلق کند. فضاهایی که در عین چشمنواز بودن و داشتن زیبایی بصری، پاسخگوی نیازهای کاربر آن باشد؛ از طراحی محوطه یک ساختمان گرفته تا یک بوستان و یا یک میدان شهری. هر پروژه بسته به شرایطش، معمار منظر را با زمینهای گسترده روبرو کرده و به دلیل وجود انعطاف زیاد در دایره طراحی، چالشهای متفاوتی را در پیش روی او قرار میدهد.
حیطه و چارچوب کاری معمار منظر در دروس دانشگاهی در سه مقیاس مختلف تعریف میشود:
«مقیاس بزرگ» که شامل برنامهریزی منظر و بومشناسی و آمایش سرزمین است، «مقیاس میانی» که شامل برنامهریزی برای مناطق طبیعی و بکر درونشهری مانند حاشیه رودخانهها، سواحل و جنگلهاست و همچنین «مقیاس خرد» که به طراحی محوطههای معماری و فضاهای باز کوچکتر میپردازد. اگر بخواهیم به شکلی سادهتر بیان کنیم، کار معمار منظر از آن لحظه آغاز میشود که قدم به بیرون از ساختمان میگذارد؛ درواقع از کوچکترین مقیاس، یعنی طراحی محوطه بیرونی یک ساختمان آغازشده و پسازآن به مقیاسهای بزرگتر مثل پیاده راهها، بوستانها، مناطق بکر و طبیعی میپردازد.
در مقیاس بزرگ است که جدال میان معمار منظر و دیگر طراحان (طراح شهری و شهر ساز) آغاز میشود! در این مقیاس از طراحی، مرز میان این دو رشته باریکتر شده و حیطه فعالیت آنها به یکدیگر نزدیک و نزدیکتر. بدین گونه که شاید گاهی معمار منظر به حیطهی برنامهریزیهای شهری نیز وارد شود. معمولاً اینچنین تلقی میشود که شاید نتوان مرزی مشخص میان این رشتههای مشابه قائل شد، اما توجه به این نکته ضروری است که این مجموعه از طراحان، بهنوعی مکمل هم هستند؛ شهرساز با برنامهریزی و نگاهی مهندسیتر به پهنهبندی، مکانیابی، تفکیک اراضی و کاربریهای شهری و همچنین طراحی اولیه خیابانها و دسترسیها میپردازد و در گام بعدی، معمار منظر با دیدگاهی زیبایی شناسانه و هنرمندانهتر، به ایجاد تعادل میان سطوح سخت و نرم، طبیعت و انسان و برطرف کردن نیازهای زیباییشناختی و روانشناختی او میپردازد. این دو در کنار یکدیگر میتوانند فضاهایی ناب و تجربههایی متفاوت را برای شهروندان و مخاطبین خود بیافرینند. شاید بتوان گفت کار معمار منظر بهنوعی تلفیق فضای خشک شهری باکمی لطافت است!
فرآیند معماری منظر، شبیه یک پازل عمل میکند؛ پازلی که با کنار هم قرار دادن عواملی همچون گیاهان، مواد و مصالح، پیاده راهها، خیابانها، میدانها شهری، مبلمان و… شهر مطلوبی را برای زندگی خلق میکند. شهری که در صورت فقدان هرکدام از تکههای این پازل، دچار نقص و کمبود شده و باعث کاهش کیفیت زندگی شهروند میشود. از طراحی کوچکترین عناصری مثل کفسازی و دیتیلهای اجرایی گرفته تا انتخاب و طراحی مبلمان شهری و جانمایی فضاهای سبز در درون شهر، همه مواردی هستند که در کیفیت یک فضای شهری تأثیر بسزایی گذاشته و میتوانند یک شهر را به شهری مطلوب و موردپسند و یا شهری نامطلوب و ناموفق برای کاربران خود بدل کنند.
شاید یک مثال خوب منظرسازی که دقت در طراحی همین جزییات بهظاهر ساده منجر به موفق شدن آن شده، شهر کوالالامپور باشد. شهری که از دیدگاه مدرنیته و ساختمانهایی که گاه سر به فلک میکشند و افق دید را به آسمان و مناظر طبیعی محدود میکنند، شبیه به پایتختی همچون تهران است؛ اما آنچه شهر کوالالامپور را بارها و بارها موفقتر از تهران میسازد، توجه به همین جزییات و حفظ تکههای پازل برای داشتن یک طراحی منظر مطلوب است. طراحی منظر شهر کوالالامپور توانسته با تکیهبر خطوط توپوگرافی و بستر ارگانیک زمین و همچنین حفظ عناصر طبیعی و توسعه آنها در سطح شهر، چه در مقیاس کوچک که شامل محوطهسازیها و پارکهاست و چه در مقیاس بزرگ که شامل بسترهای طبیعی و بکر است تا حد بسیاری بر خشکی و شتاب رشد عمودی ساختمانها غلبه کند و این شهر پر دغدغه و پرجنبوجوش را به فضایی مطلوب و خوشایند برای شهروندان خود تبدیل کند.
این موفقیت ناشی از رعایت اصول و نکاتی همچون کفسازیها، طراحی پیاده راهها و جزییات اجرایی آنها، طراحی درست مبلمان شهری، جانمایی درست فضاهای سبز و همچنین احترام به بستر طبیعی زمین است.
مثالهای بسیاری در سرتاسر دنیا وجود دارند که در آنها موفقیت و مطلوب بودن یک شهر، ناشی از طراحی منظر درست آنهاست که در شمارههای بعدی به معرفی و بررسی آنها خواهیم پرداخت.
حال بنا بر همه توضیحات، پرواضح است که حضور معماران منظر برای شهری مثل تهران که باوجود ساختوسازهای بیوقفه و افزایش جمعیت، روزبهروز خاکستریتر شده و رو به خشونت بصری زیادی میرود، بسیار حائز اهمیت بوده و بنا بر آنچه قبلاً گفته شد نوپایی و ناشناخته ماندن این رشته، منجر به آن شده که در سطح شهرهای ایران نمود چندانی از طراحی منظر به چشم نخورد؛ بنابراین امید به فارغالتحصیلان این رشته است؛ فارغالتحصیلانی که مهرههای کلیدیای برای شهر محسوب شده و در صورت وجود فضایی برای عینیت بخشیدن به ایدههای خود، میتوانند گامهای مؤثری برای بهبود و بهتر کردن اوضاع شهرهایمان بردارند.
امید به آنکه با بهکارگیری این افراد، «زیباسازی»، زیبا بسازد (!) و با اتکا و استفاده درست از پتانسیلهایی که در بستر طبیعی شهر تهران وجود دارد، کمتر از گذشته کمر به قتل شهرمان ببندیم.
منتشر شده در: دوهفتهنامه طراح امروز / شماره ۱۸ ، نیمه اول خرداد ماه ۱۳۹۶ ، حرفه نگاری ، صفحه ۱۰
به قلم: پرستو جعفری
کپیرایت این مطلب متعلق به «دوهفتهنامه طراح امروز» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.