لوکوربوزیه میگوید: «معماری در لحظهای از خلاقیت به وجود میآید»؛ هدف او از این جمله، نمایش میزان اهمیت از باب خلاقیت و نوآوری در معماری بوده است. بر اساس این اصل، امروزه آموزش معماری بهنوعی خلاقیت و گسترش تواناییهای خلاقانه و ابتکاری نیازمند است؛ لیکن با نگاهی گذرا به سیستم آموزشی ایران، متوجه ضعف و نقص در آموزش طراحی و کسب جسارت برای تغییر دادن افکار و ایدهها در معماری میشویم که باعث پدید آمدن معمارانی ناکارآمد، با بنا و اثرهای ضعیف و خالی از زیبایی بصری در سطح کشور شده است. ازاینرو به سراغ حسین پرهمت- از پیشکسوتان و فعالان حال حاضر کشور- رفته و به تعریف چگونگی آموزش معماری پرداختیم که نهایتاً این نتیجه حاصل آمد که یکی از علل ضعف معماری ایران در عصر معاصر، ضعف سطح آموزشی است.
منتشر شده در: دوهفتهنامه طراح امروز / شماره ۳۰، نیمه اول آذر ماه ۱۳۹۶ ، دریچه ، صفحه ۷
به قلم: مهرنوش سهیلیراد
در میان فراز و نشیبهایی که جامعه و آثار معماری ما بر خود متحمل شدهاند، چه دغدغهای برای شما از همه بارزتر است؟
اصلیترین چیزی که همیشه دغدغه من بوده، مسئله آموزش در کشور است؛ تا آموزش صحیح اتفاق نیفتد، نهتنها در معماری بلکه در هیچ زمینهای رشد نخواهیم کرد. دلسوزیهایی که نه برای دانشجویان میشود و نه آنها برای خودشان قائلاند؛ بدون آنکه مرزی داشته باشند، کوچکترین عمل مثل یادگیری زبان را برای کشف جهان اطراف هم از خود دریغ میکنند. اینچنین میشود که کیفیتها کم و کمتر شده و معماری که رشتهای با ضریب اهمیت بالاست، گاها تبدیل به دستاویزی برای رفعورجوع و اغلب پز دادن به سایرین میشود. بعلاوه اینکه جای اساتید بنام روزگاران ما و کیفیتهای مشابه با دانش و تکنیک کاربردی آنان در این حوزه خالی است. متأسفانه دیگر علاقهای که درگذشته باعث میشد افراد رشته معماری را بهعنوان حرفهی اصلی خود انتخاب کنند، در میان دانشجویان دیده نمیشود و در بیشتر موارد، هدفشان از ورود به این رشته چیز دیگری است.
شما جزو معدود افرادی هستید که سابقهی نسبتاً بالایی در طراحی محیطهای آموزشی و بهطور خاص، مدرسه دارید؛ لطفاً از این تجربه برایمان بگویید.
من بالای ۱۵۰۰۰۰ متر مدرسه و محیط آموزشی با عنوان دانشکده را طراحی کردهام؛ یکی از آنها مدرسه دخترانه مطهری در حوالی میدان بهارستان است که در کنار ساختمانی بهعنوان دانشکده -که از دوران پهلوی اول باقیمانده و اکنون در اختیار میراث قرار دارد- واقعشده است. قطعاً معماری کردن در یک چنین سایتی کار راحتی نبوده و نیاز بهدقت و مطالعه بسیاری داشت. این مدرسه هنوز فعال بوده و ایده پردازیهای خوبی همراه با مصالح و متریالهای مرغوب دارد. به خاطر دارم بازسازی مدرسهای به بنده محول شد که واقعاً نیاز به تغییرات بنیادین داشت؛ بنابراین اولین کاری که کردم بررسی تمام جوانب و وضع موجود آن بوده و درنهایت سعی در برطرف کردن نقاط ضعف و تشدید نمودن نقاط قوت آن نمودم. انتقال سرویسهای بهداشتی به زیرزمین و فراهم ساختن حیاط دلباز برای استفاده از هوای مطبوع محوطه و نیز تأمین نور کافی در آن و کلاسهای درسی، کاری بود که انجام دادم و با استقبال بسیار دانش آموزان مواجه شد.
مهم است که محیطهای زیست خود را محدود به طبیعت ندانیم و جز جز آن را پرداخته و ضمن مطالعات مفید، فضاهایی مورداستفادهی کاربران طراحی کنیم. این موضوع در تمام حوزههای زندگی اهمیت دارد ولی در محیطهای آموزشی، جلوهی دیگری مییابد؛ محیطی که لازم است محصلان را جذب کرده، برایشان دلپذیر بوده و شوق حضور را فراهم آورد.
فعالیتهای طراحی و ساخت بشردوستانهای در بخشهای مختلف بالأخص در مدرسهسازی از شما سراغ دارم که مایلم از آنها بیشتر بدانم.
البته که فعالیتهای بشردوستانه میتواند به هر مقدار و در هر صنفی اتفاق بیفتد که خدارو شکر تا جایی که از من برمیآمد آن را دریغ نکردهام. زمانی که بم درگیر اتفاق دلخراش زلزله شد، در سفرهایی که به آنجا داشتم با خانمی که در لندن موسسه خیریه داشت و نماینده ایرانیان مقیم در لندن برای کمکرسانی به زلزلهزدگان بود نیز آشنا شدم. در پی همین آشنایی، توانستیم هنرستان دخترانهای را درست در مقابل ارگ بم طراحی کرده و به اجرا برسانیم. قبل از افتتاح، این ملک توانست میزبان هزار نفر از مهندسان نامی، دانش آموزان و حتی کارگران ساختوساز در سومین کنگره ملی معماری و شهرسازی ایران باشد.
از دیگر دستاوردهای این سفرها، شناسایی تعداد بسیار بالایی از آثار باستانی شهر بود که نیاز به مرمت داشت؛ کاری که قطعاً از دانشکدههای ما هم برنمیآمد؛ بنابراین با تفکر توسعه فرهنگی و نیز اشتغالزایی، توانستیم از مهندسان ایتالیایی مستقر در آنجا استفاده کرده و علم مرمت و چگونگی پرداختن به بخشی از هویت تاریخی شهرهایمان را به دانش آموزان آموزش دادیم. نتیجه این بینش باعث شد که برخلاف سیستم کلی کشور که شغلی برای فارغالتحصیلان مهیا نیست- دانشآموختگان در قسمتهای مختلف به خدمت گرفته شوند.
ضرورت پرداختن به امر آموزش در معماری مقولهی اجتنابناپذیری است. بااینحال بد نیست گریزی به دفاتر معماری بزنیم و بدانیم که در آنجا چه میگذرد؟
دفاتر معماری را در چند بخش میتوان به بحث گذاشت؛ ابتدا باید معیشت را برای خود تعریف کنیم، حوزه فعالیت و تقسیمکار بین معماران را بشناسیم، تعاریف مربوط به رانت و پارتی را هم بهصورت یک مهم در نظر داشته باشیم. جنجال و کشمکشهایی که برای به دست آوردن یک پروژه در میان معماران و مهندسان مشاور برقرار است را که نمیتوان انکار کرد؛ من فکر میکنم معمار تنها یک اسم است که تعریف خاصی از تربیت معماری ندارد. گاهی بهقدری بحث مالی مطرح میشود که دوست به دوست رحم نمیکند و هزاران داستان دیگر در پی دارد. مشخص است که معماران نامی، تعرفههای مشخصی برای خود دارند. این معماران تازه بهکار وارد شده و مهندسین مشاور هستند که در چرخه رقابت قرار گرفته و درگیریهایی برایشان به وقوع میپیوندد. به نظر من مهمترین اصلی که باید در نظر داشته باشند، موفقیتشان درگرو این است که در شرایط مطلوب، کار را با بهترین قیمت انجام داده تا به اعتبار برسند. کماکان که شاهدیم آدمهای دیگری که صرفاً معمار هم نیستند وارد بازار کار شده و پروژهها را با همین روش در تصرف خود درآوردهاند. بهوفور شنیدهایم که این افراد در دفاتر کار خود، از طرحهای خوب کارمندان خود که بیشتر آنها را دانشجویان یا فارغالتحصیلان بااستعداد تشکیل دادهاند، استفاده کرده و بنا به قدرتی که آنان در ثبت طرح خود ندارند، کارفرمایان آن را به نام خود به اتمام میرسانند.
درواقع برخی از دفاتر ما نیز هستند که بنا به ارتباطات خود، به حالت یک وزارتخانه درآمده و توان این را دارند که بهراحتی کار را در دست بگیرند. از سوی دیگر دفاتر معماری کوچکتری نیز هستند که مدیران شایستهای داشته و کارهای باکیفیتی انجام میدهند، اما در این آشفتهبازاری که وجود دارد، پیدا کردن آنها کمی دشوار است. البته من ادعایی در این زمینه نداشتم و ندارم، چیزی که میدانم این است که باید یک نظمی به این دفاتر داده شود و در جهت درست هدایت شود.
کافیست جور دیگری نگاه کنیم. دفاتر معماری، دانشگاه دومی هستند برای دانشجویان معماری؛ یعنی برخلاف دانشگاه که یکسری تئوریهایی را مطرح کرده و از آن گذر میکند، دانشجویان کار اصلی خود را در این مکانها فرامیگیرند. ایکاش بتوانند بهقدری مفید باشند تا بخشی از کمبودهای دانشگاههای ما را جبران کنند و معماریهای بهمراتب بهتر و زندهتری در کشورمان شاهد باشیم.
با جذب دانشجویان یا فارغالتحصیلان طالب کار که در این دفاتر بهعنوان کارآموز واردشده و سپس هر کار با ربط و بیربطی به آنها واگذار شود به چه دیدی نگاه میکنید؟ این در حالی است که اغلب حقوقی هم برای آنها تعریفنشده است؟
شاعر میفرماید: «برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی/ که در نظام طبیعت ضعیف پامال است»؛ اگر توجه درستی به معنی داشته باشیم، درمیابیم که منظور از واژهی ضعیف، لاغر و نحیف نیست، منظور نفس کسی است که برای پیشرفت خود تلاشی نکرده و بهایی برای آن نمیپردازد. در دوران تدریس با انواع و اقسام دانشجوهایی سروکار داشتم که هریک تفکر و رویکرد خاصی به رشتهای که در آن تحصیل میکردند دارا بودند. به عینه دیدهام که گاهی برای رهایی از دانشجویان، بهناچار حکم فراغت از تحصیل آنها را صادر کرده و مانند سایرین، با عنوان معمار وارد جامعه شدهاند. کجای دنیا یک چنین چیزی را میبینیم که یک دوران چهارسالهای برای معمار شدن تعریفشده باشد؟! اصولی که از زیربنا سست هستند. مگر نمیتوان رشته معماری را تفکیک کرد؟ در کار ساختمان، لازم نیست که همه طراح باشند؛ نیاز ما به تکنسینهای ساختمان و تربیت آنها بهمراتب بیشتر از مهندسین است. فراموش نکنیم که ژاپن و یا آلمان را تکنسینها ساختند. اگر اینها را در هر مقطعی درجهبندی کنیم، میتوانیم توجه غالب جامعه را بهطرف اجرا معطوف کنیم. بهواقع، امروز ما چیزی بهعنوان «بیکار» نداریم؛ ما یکمشت بیکاره داریم؛ و الا بر سر کسانی که کار بلد هستند، دعواست. درست است که جامعه انعطاف دارد، ولی در صنعت چنین چیزی نیست که نتوانید کار خوب را ارائه دهید.
حالا بازمیگردیم به سؤال شما؛ در وهلهی اول باید به این موضوع بنگریم، دانشجویی که بهعنوان کارآموز آمادهبهکار شده، در دوران تحصیلش ازنظر فعالیت و حضور مفید، چه دانشجویی بوده است. دلیل ورود به حوزهی کارآموزی را بدانیم و سپس میانگینی از عملکرد او در دفتر کار تهیه کنیم. هرچند که به نظر من مهندس مشاور تقصیری ندارد؛ تمام اینها به انگیزهی دانشجو برای کار کردن و استفاده عملی از دانش تئوریک خود بازمیگردد. بیشتر از کارآموز، نیاز به آدمهای خوب داریم. کسانی که به موقعیت خود متعهد هستند و مسئولیتپذیرند. درواقع از هرکسی بنا به توان و ظرفیتی که از خود نشان داده بهاصطلاح کار میکشند. قطعاً مدیران این دفاتر هم به دنبال جذب نیروی جدید، پرانگیزه و باهوش هستند.
کارگران ساختمانی را سراغ دارم که در کنار معمار، کار یاد گرفته و حالا برای خود بیزنسی در ساختوساز برپا کردهاند. حال ما معماریم؛ باید بدانیم مبنای ساختمانسازی چیست، ابزار کارش را بشناسیم و نهایتاً با دانش خود ادغام کرده و به بازدهی برسیم. رسالت هرکسی در هر جایگاهی مشخص است؛ چه مهندس مشاور، چه دانشجویی که به درس اهمیت نمیدهد و یا همان کارآموز. کارفرماهایی که کار خود را به این دفاتر ارجاع میدهند موظف هستند که طبق بند قرارداد، بر کیفیت و فعالیت کارشناسانی که در آنجا مشغول به کار هستند نظارت کنند. چه کارهای پیمانکاری و چه کارهای مشاورهای. حالا این کارها که انجام نمیشود هیچ، قضیه رقابت کارآموز و نیروهای غیرمتخصص هم در این مکانها مطرح است. تمام اینها را بیان کردم تا به یک جمله برسم: «هرکسی خودش باشد میتواند گلیمش را از آب بیرون بکشد». فساد در سیستم کاری ما شبیه به میکروبی است که به بدن ما واردشده؛ دیگر قدرت دفاعی نداشته و هیچ حسی به عوامل خارجی ندارد. به همین دلیل فکر میکنم راهحل پیش خودمان است. اگر کسی بخواهد کار یاد بگیرد، به هر طریقی میتواند به آن برسد، وگرنه اگر هدف تنها کسب درآمد باشد که حالا درآمد رانندگان سیستم جدیدی که در شهر باب شده از مهندسین هم بیشتر است!
جایگاه معماری و اهمیت آن را در دنیای امروز چطور ارزیابی میکنید؟ مصاحبهای هم در مورد روز معمار داشتهاید که بد نیست با اتکا به آن، به سؤالم پاسخ دهید.
معماری مسئله سادهای نیست که به آن و تأثیراتش توجه نکنیم و از طرفی همه آثار معماری هم خوب و درخور نیستند؛ بنابراین معماری خوب و معمارِ خوب است که ارزش دارد و زمانی این ارزشها مشخص میشود که به معماری بها بدهیم و خوب و بدش را از هم منفک کنیم. مگر نه اینکه بالاخره جایی باید کار معماران موردنقد قرار گیرد و به کار معماران خوب ارج گذاشته شود تا حداقل مردم بتوانند فرق خوب و بد را احساس کنند؟ این کار بهانهای میخواهد که «روز معمار» میتواند همان بهانه باشد؛ میشود توقع داشت در این روز، مجلات، روزنامهها، رادیو و تلویزیون و دیگر رسانهها به معماری بپردازند و حتی میتوان از معماران برجسته تقدیر هم به عمل آورد و کارهای بد را هم بهنقد کشید.
متأسفانه معماران جوان و بااستعداد کمتر میتوانند بهره چندانی از پروژهها ببرند، چون از ارتباطات خاص بیبهرهاند؛ تعدادی مهندسان مشاور صاحبنام و دارای قدرت در شهر هستند که پروژههای ارزشمند را از آن خود میکنند و اگر با معماران بهعنوان مسئول برخورد شود و کارشان مورد بازخواست قرار گیرد یا بالعکس، مورد تشویق، تأثیرات قابلتوجهی بر کیفیت معماری خواهد داشت. درواقع یک اثر معماری گویای تفکرات و دانش معمارش است و اگر شناخت مردم دربارهی معماری افزایش پیدا کند، آنها خود قضاوت خواهند کرد و دیگر نباید نگران برخی روابط بود.
سخن پایانی…
دستهای ما ارزشدارند؛ از آنها استفاده کنید و یاد بگیرید که با آنها کار انجام دهید. کلمهی «معمار» یک کلمه مسخشده در کشور ماست؛ با تعدادی چند برابر نسبت بهکل اروپا، دانشکده معماری داریم و هنوز هم هیچی به هیچی؛ بهنوعی زنجیر پاره کرده و فقط سعی داشتیم بچههایمان را سرگرم کنیم. تأکید بسیاری بر آموزش زبان و تخصص در رشته تحصیلی و حرکت بهسوی فعالیتهای فنی و حرفهای دارم. بدانیم چیزی را که طراحی میکنیم، چطور باید بسازیم.
منتشر شده در: دوهفتهنامه طراح امروز / شماره ۳۰، نیمه اول آذرماه ۱۳۹۶ ، دریچه، صفحه ۷
به قلم: مهرنوش سهیلیراد
کپیرایت این مطلب متعلق به «دوهفتهنامه طراح امروز» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.