«معماری یک بازی طولانی است و پیگیری پیشرفتهای حرفهای معماران جوان همیشه جذاب است». شاید تصور شود که بستر معماری ایران، هنوز هم میدان بازی قدیمیهاست. اما در سالهای گذشته، حضور معماران جوان مستقل در این عرصه برخی تصورات را دگرگون کرده و معادلات منظم و پیش بینی شده میدان را بر هم ریخته است.
منتشر شده در: فصلنامه طراح / شماره ۹، زمستان ۱۳۹۲ ، گفت و گو، صفحه ۲۶
به قلم: سروش بخت مینو
همانطور که در شماره پیشین گفتیم؛ این بخش در مجله طراح گشوده شد تا با رویکردی بدون سانسور با معماران، مردم و سیاستگذاران گفت و گو کنیم، حرفهایمان را بیپرده بزنیم و نقدها و ایدهها را بدون محافظه کاری بشنویم و منتشر کنیم. در اولین قدم با مهندس «فرزاد دلیری» به گفت و گو نشستم که حاصل آن در مجله شماره ۸ منتشر گردید. بازخوردهای موثر و متفاوتی که از این بخش دریافت کردم نشان داد این نوع گفتوگو با همه دشواریهای حرفهای، میتواند گامی موثر باشد در برقراری ارتباط سازنده میان مردم و معماران و البته معماران با معماران!
در این میان به اشارهای جالب برخوردم: «معماری یک بازی طولانی است و پیگیری پیشرفتهای حرفهای معماران جوان همیشه جذاب است». شاید تصور شود که بستر معماری ایران، هنوز هم میدان بازی قدیمیهاست. اما در سالهای گذشته، حضور معماران جوان مستقل در این عرصه برخی تصورات را دگرگون کرده و معادلات منظم و پیش بینی شده میدان را بر هم ریخته است.
پس در دومین پرده از گفتوگوهای بدون سانسور مجله طراح، میزبان دو معمار جوان و پیشرو، «سارا کلانتری و رضا صیادیان» شدیم تا بدانیم آنها چگونه با چالشهای این حرفه مواجه شدهاند و از مردم، جامعه و حرفه چه برداشتی دارند.
سارا کلانتری و رضا صیادیان دانشآموخته رشته معماری در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی (۱۳۸۳) هستند، در همان دانشگاه به تدریس دروس طراحی معماری پرداختند و همگام با تدریس، دفتر معماری تداوم پویا را در سال ۱۳۸۴ تاسیس نمودند. از کارهای شاخص آنها میتوان به آپارتمان دستور، آپارتمان دانیال و پروژه در حال ساخت «برجهای دوقلوی آیسان» -که طرح جلد این شماره مجله طراح را به خود اختصاص داده و توضیحات کامل آن در بخش معرفی و نقد منتشر شده است- اشاره کرد.
سارا کلانتری و رضا صیادیان در سال ۲۰۱۲ جایزه بین المللی شیکاگو را برای بهترین طرح نوین جهانی با آپارتمان دانیال به خود اختصاص دادند و در همان سال فینالیست فستیوال جهانی معماری «WAF» در سنگاپور نیز شدند.
طراح: در آغاز اندکی در رابطه با چگونگی سمینارها صحبت کنیم، همانطور که میدانیم سمینارهای تخصصی نسبت به سالهای گذشته رشد چشمگیری داشتهاند و هرلحظه برگزارکنندگان مختلف همچون دانشگاهها، مجلههای معماری، موسسههای ثبت شده، ثبت نشده و حتی اشخاص حقیقی و…. سمینارها و نشستهای گوناگون معماری برگزار میکنند. از دیدگاه شما آیا برگزاری چنین برنامههایی با این رشد روزافزون موجب بالا رفتن ارزش و اعتلای جامعه معماران میشود؟
کلانتری: برگزاری چشمگیر سمینارهای معماری به علت افزایش تعداد دانشجویان معماری درسطح کشوراست؛ در جوامعی همچون جامعه ما با میزان بالای دانشکدههای معماری و فارغالتحصیلان آن رشته، برپایی رویدادهایی زنده و پویا امری ضروری است، در این بین کیفیت عملکرد اینگونه برنامهها بسیار حائز اهمیت است، نکته در اینجاست که در بسیاری از این سمینارها و نشستها تعدادی افراد خاص تکرار میشوند و این اشخاص در همه جا حضور دارند و به این ترتیب در بسیاری از مواقع گفتمانها تکراری و بدون نتیجه رها میشوند.
دیدگاهها، عقاید و دانش این افراد، همه جامعه حرفهای ما را در برنمیگیرد، پس لازم است چرخش هدف داری صورت بگیرد؛ تا از وجود و حضور معماران فعال و اساتید پژوهشگر که شاید چندان شناخته شده و معروف هم نیستند استفاده شود.
صیادیان: به سبب نیاز فراوان به گفتوگوی واقعی و زنده در زمینه معماری برگزاری سمپوزیوم و سمینار ایده جالبی است و کسانی که با زحمت فراوان در مسیر پر پیچ و خم اعتلای فرهنگ قدم برمیدارند شایسته تقدیر و تشکر هستند، البته در سوی دیگر عدهای نیز از این راه کسب اعتبار و درآمد میکنند و تنها به بزرگنمایی آدمها میپردازند که البته موضوع صحبت ما نیستند. اما اگر همه این رویدادها هدف دار و دارای برنامه ریزی بلند مدت باشند به یک جریان ماندگار تبدیل خواهند شد.
اگر نشستها در فضای مناسب برگزار و هدایت شوند میتوانند ارتباط بین مردم و معماران را تقویت کنند. ارتباط بین معماران نیز با نقد و گفتمان تقویت میشود. فکر میکنم با این همه علاقه و عطشی که نسبت به نقد وجود دارد لازم است پیش نیاز آن یعنی گفت و گو در جامعه حرفهای رواج بیشتری داشته باشد. اینگونه گردهماییها فضای مناسبی برای گفت و گو هستند.
طراح: شما معمولا در مسابقات معماری شرکت نمیکنید، حتی این اوخر کارهای خود را در بعضی از جوایز داخلی هم شرکت نداده اید. دلیل این رویکرد چیست؟
کلانتری: در واقع انگیزهای برای شرکت در مسابقات نداریم، وقتی کارنامه چند سال اخیر را مرور میکنیم میبینیم هیچ معیار مشخصی برای انتخاب کارهای برتر وجود ندارد تا بتوان بر اساس آن برنامه ریزی کرد. این در حالیست که در بسیاری از جوایز و مسابقات خارجی از انتخاب پروژههای برتر میتوان به رویکرد و نقطه نظر داوران پیبرد. شاید اگر روزی بعضی از دوستانمان جزو هیات داوران باشند در مسابقات شرکت کنیم!
اغلب مسابقات در ایران به صورت عادلانه برگزار نمیشود، گاها میبینیم اسامی داوران بهنام و معتبری که پس از برگزاری مسابقه با افراد دیگری جایگزین شدهاند در حالی که داوران اعتبار مسابقات هستند چگونه نام آنها برای ترغیب بیشتر شرکت کنندگان استفاده شده و سپس اشخاص دیگری به جای آنها قضاوت میکنند.
صیادیان: معیار برخی جوایز بر پایه رابطه و معیار داوری بر پایه دوستی است، قضاوت هم تابعی از رفاقت است، پس وقتی در این چرخه جایگاهی نداریم بهتر است وقتمان را تلف نکنیم و نیروهایمان را برای امور جدیتر ذخیره کنیم. سرمایه هر معمار و هنرمندی ایدههای اوست که دو مرحله درونی و بیرونی دارد؛ از طرفی دایره ایدهها محدود است، شما هر روز صبح نمیتوانید یک ایده اصیل و منحصر به فرد داشته باشید. تا زمانی که ایده خود را در ذهن دارید مالک آن هستید، این همان مرحله درونی است. زمانی که بیان میشود مرحله بیرونی است که دیگر در جهان رها میشود؛ مثل تولد یک نوزاد است که البته به توجه و مراقبت احتیاج دارد تا رشد کند و بالغ شود.
شکی نیست اگر مسابقه سالم باشد بستر مناسبی برای بیان ایدههای خلاقانه و بدیع است، اما اگر قضاوت درست نباشد باعث ناامیدی و سرخوردگی افراد با استعداد میشود. اگر مسابقه به حاشیه برود شما را نیز به حاشیه خواهد برد، این در حالی است که عموما شرکت در مسابقه برای طراحان با استعداد و گمنام میتواند یک سکوی پرتاب باشد. در ایران جوانان نخبه برای یافتن فرصت به مکان دیگری مهاجرت میکنند در حالی که با وجود حجم فراوان ساخت و ساز و پتانسیلهای فراوان کشورمان سهم معماران و افراد نخبه در این جریان بسیار ناچیز است.
طراح: به پشتیبانی داوران از بعضی شرکت کنندگان مسابقههای مختلف اشاره کردید، فکر میکنید رای یک یا دو داورتا این اندازه در روند رتبهبندی تاثیر دارد و یا معتقدید در مسابقات اکثریت هیات داوران با هم هماهنگ هستند؟
کلانتری: به نظر من اگر حتی یک داور هماهنگ نباشد تاثیرگذار است! در بحث جایزه در چند سال اخیر همیشه زمانی افراد گمنام جایزه گرفتهاند و کار آنها مطرح شده که داوری طرحها ، خارج از سیستم هماهنگ همیشگی بوده و یا از داوران خارجی استفاده کرده اند.
طراح: شما قبول دارید که در برخی مسابقات، داوران بسیار عادل هستند ولی سطح طرحهای شرکتکننده آنقدر پائین است که اعلام میکنند برنده اول وجود ندارد و بالاترین امتیاز برنده جایزه دوم میشود و فقط برای آنکه مسابقه نتیجه نهایی داشته باشد از بین بد و بدتر یکی را انتخاب میکنند. اگر در چنین شرایطی جای آنها بودید میتوانستید یکی از این طرحها را به عنوان رتبه اول انتخاب کنید؟
صیادیان: به نظر من هر چیزی بهایی دارد، وقتی مسابقه برگزار میشود، کارفرما و برگزار کننده باید این ریسک را بپذیرند و بهای آنرا پرداخت کنند. اگر اکنون کیفیت طرحهای ارائه شده در مسابقات پائین است به این دلیل است که پیش از این ظرفیت پذیرش این ریسک وجود نداشته است و با رفتارهای نا مناسب مسابقه بیاعتبار شده است، پس افرادی که شرکت کننده هستند به طورکامل انرژی خود را نمیگذارند و آنرا جدی نمیگیرند، باید روشن شود که اگر این اشخاص در مسابقه برنده شوند به کار آنها بها داده میشود، تا در آن صورت شرکت کنندگان تمام توان خود را برای ارائه طرحهای عالی بهکار گیرند.
طراح: از دیدگاه شما مقصر واقعی این جریان کیست؟
صیادیان: از آنجایی که طی چند قرن اخیر بیشتر مصرف کننده محصولات فکری و فرهنگی بودهایم تا تولید کننده این آثار، این رویه تبدیل به یک عادت شده است. این روش علاوه بر اینکه سبب میشود تا هویت و فرهنگ خودمان را فراموش کنیم، خطر دیگری هم دارد و آن این است که ارزش فرهنگ نیز در حد کالای مصرفی تقلیل مییابد. اگر خوب فکر کنیم همه ما در این جریان کم و بیش مقصریم. به عنوان مثال، معماری که کهنترین و با ارزشترین میراث ماست، در جامعه غریبه و نا آشناست. حتی یک خانه معماری نداریم.
طراح: فکر میکنید داشتن یک خانه معماری – مثلا از نوع خانه سینما – میتواند حتی کمی از مشکلات معماری را حل کند با توجه به اینکه اتحادی بین خود معماران وجود ندارد؟
کلانتری: به نظر من یکی از بزرگترین مشکلات در این صنف این است که معماران در حال حاضر اثر یکدیگر را قبول ندارند و مرتباً به دنبال تخریب همدیگر بوده و نمیتوانند نقد سالم و عادلانه بر روی کار یکدیگر داشته باشند.
همچنین، معماران ارتباط نزدیکی با عموم مردم نیز ندارند و حصاری که دور خود پیچیدهاند باعث شده که تمامی صحبتها و گردهمائیها فقط بین خود معماران و دانشجویان معماری باشد. در واقع گفتمانهای معماری سایر اقشار جامعه را در بر نمیگیرد..
عموم مردم باید بیشتر با هنر معماری و کار یک معمار آشنا شوند، هنوز بعضی از افراد فرق بین یک معمار و یک بساز بفروش را نمیدانند، معماران اغلب در دفاتر خود طرحها و ایدههای زیبای خودشان را خلق میکنند و این در حالی است که در اغلب موارد دیالوگ بین آنها و مصرفکننده کاملا قطع است و افراد دیگری از این خلا استفاده کرده و سهم معماران را در طراحی به حداقل میرسانند.
طراح: به نظر شما چطور میشود مردم را بیشتر با هنر معماری آشنا کرد؟
کلانتری: در حالی که معماری شکل و نحوه زندگی افراد را مشخص میکند و آنها بیشترین ساعات زندگیشان را در فضاهایی که معماران خلق کردهاند سپری میکنند، ولی اکثر مردم با آن بیگانهاند. معماری با لحظات زندگی عجین است و نمیتوان آنرا از زندگی جدا کرد.
به نظر من باید در سمینارها و همایشهایی که برگزار میشود مردم را مخاطب قرار داد تا سطح آگاهی و دیدگاه آنان از معماری تغییر کند. باید آنها را متوجه تفاوتها کنیم. چگونگی عملکرد یک معمار و تاثیر آن در کل مجموعه ساخت و ساز مورد بررسی قرار گرفته تا همگان به لزوم وجود و نقش یک معمار در پروسه طراحی و ساخت پیببرند.
صیادیان: جامعه ما یک ویژگی شاخص دارد و آن نخبهکشی است. هجرت نخبگان هم از همینجا ناشی میشود. در تاریخ معاصر ما همیشه کسانی که در اوج بودند به زیر کشانده شدهاند و کسی در اوج نمانده است. این ویژگی باعث میشود که ما جامعهای داشته باشیم که فاقد برجستگی است؛ یعنی رفته رفته تبدیل به جامعهای سطحی میشود.
جامعه سطحی، فاقد اخلاق است و یکی از مهمترین مسائلی که ما خیلی با آن درگیر هستیم، اخلاق حرفهای است.
فکر میکنم برای شروع لازم است دو اصل مهم را رعایت کنیم. نخست رعایت اخلاق حرفهای است و دیگری گفت و گو کردن. تصور من اینست که ظرفیت نقد هنوز در جامعه وجود ندارد، ابتدا باید گفتگو کنیم.
کلانتری: ما هنوز به آن سطح رشد و آگاهی نرسیدیم که بتوانیم به طور صحیح نقد کنیم، اصولا جامعه ما از یک طرف فاقد نقاد حرفهای و از طرف دیگر فاقد ظرفیت بالا برای شنیدن آن است.
هرچند، نقد اساساً تاریک بینی نیست؛ یک نقد حرفهای اول نقاط روشن را و بعد نقاط تاریک را میبیند؛ در واقع بایستی از دریچه نگاه هنرمند به آن اثر نگاه کرد و زوایایی که او ندیده به وی نشان داد.
متاسفانه نقد در بیشتر مواقع سلیقهای است بعضی از افراد عنوان میکنند من فلان کار را دوست ندارم و طبق سلیقه خود اظهار نظر میکنند که این کاملاً اشتباه است باید از دریچه نگاه شخص سازنده به کار نگاه کرد و هرگز نباید سلیقهای برخورد کرد. در اینجا برای اینکه ثابت کنی خوب هستی باید نشان دهی بقیه بد هستند، برای همین است که در بیشتر نقدها به خاطر اینکه خودشان را نشان بدهند بقیه راسرکوب میکنند و با نقد افراد تاثیرگذار به ظاهر به خود هویت میبخشند هر چه این کار را ناشیانه و عامیانهتر انجام میدهند، بیشتر مورد توجه قرار میگیرند.
طراح: به نظر شما این موضوع به سیستم آموزشی نیز مربوط است؟
صیادیان: دروسی که در مدارس ما با حجم زیاد درسی، به عنوان علم آموزش داده میشود ، ( یک علم مدرن ) است و علم مدرن بر پایه تفکر تحلیلی است. تفکر تحلیلی، پدیدهها را ماهیتا به صورت ثابت فرض نمیکند بلکه با پدیدهها به عنوان پدیدههای متغیر روبهرو میشود.
بنابراین یک ذهن تحلیلگر با هر پدیدهای که روبهرو شود، اولین کاری که انجام می دهد تحلیل کردن است.
ولی در سیستم آموزشی داخلی ما علم مدرن با روش سنتی آموزش داده میشود. روش سنتی، بر پایه علم حصولی است، یعنی حقیقت یک موضوع ثابت است و انسانها به اندازه توانایی خودشان از منبع ثابت حقیقت بهره میبرند بهطور مثال در مدارس ما اساس تدریس بر پایه حفظ کردنیهاست و ما چیزی را حفظ میکنیم که ثابت است، چیزهایی را که متغیر هستند، نمیشود حفظ کرد؛ زیرا که در آینده که علم تغییر میکند دادهها بیارزش میشوند. روشن است آموزش علم مدرن که اساسش بر تفکر تحلیلی است با روش سنتی که بنیانش تفکر حصولی است سبب فلج ذهنی میگردد.
پس باید گفت زمانی قابل استفاده هستند که ذهن تحلیلگری داشته باشیم که نقد هم از همین ذهن تحلیلگر میآید ؛ زمانی که سیستم آموزشی دچار چنین مشکل ساختاری است، نمیتوان انتظار داشت متفکرین خوب و منتقدین حرفهای داشته باشیم.
طراح: میخواهم در مورد مردم و ارتباطشان با معماران صحبت کنم. به نظر شما سلیقه مردم در معماری چقدر اهمیت دارد شما در طراحیهایتان چقدر به سلیقه مردم اهمیت میدهید؟
کلانتری: نادیده گرفتن نیازها و سلیقه مردم نوعی دیکتاتوری است؛ چون در نهایت آنها هستند که باید در آن فضا زندگی و احساس آرامش کنند. باید مردم را در جریان معماری قرار داد و آنها را با اصول طراحی و معماری آشنا کرد. در طی مراحل مختلف نظراتشان را جویا شد و با توجه به نیازهایی که دارند، سلیقه آنها را به معماری صحیح سوق داد. در این صورت چون خودشان هم در کار دخیل بودهاند، بیشتر احساس رضایت میکنند.
صیادیان: البته که سلیقه عموم مهم است؛ سیمای شهر را سواد و سلیقه مردم شکل میدهد، از همین رو باید سلیقه عمومی را ارتقا دهیم، نه اینکه موضوع را در سطح عامه نزول دهیم. چون ارتباط معماران و مردم به نوعی قطع شده است. صحبتهای آنان برای مردم غریبه است. فکر میکنم بهترین راه حل این است که مردم را با معماری آشتی دهیم و آنها را درگیر مسائل معمارانه کنیم، مطمئنا بهبود سلیقه عمومی شکل شهر را ارتقا خواهد داد.
معماری انسانیترین نوع هنر است و انس با آدمی است. به همین دلیل قابل تصور نیست رای مردم را در نظر نگرفت یا بی اهمیت شمرد.
طراح: شما برای برقراری این ارتباط ، سبک یا روش خاصی استفاده میکنید که مردم را راضی نگه دارید؟
صیادیان: عموماً کار با یک دیالوگ شروع می شود. در ابتدای پروژه، ما با داشتن جلسات مختلف و گفتوگوهای مداوم، سفارش دهنده را با موضوعاتی که دغدغه خودمان است، آشنا میکنیم. در آخر همگی در یک مسیر قرار میگیریم. چراکه معتقدم چنانچه سفارش دهنده مایل نباشد تا ساختمانش به یک اثر تبدیل شود، چنین اتفاقی نخواهد افتاد.
به نوعی یک رابطه انسانی میان معمار، سفارش دهنده و اثر برقرار میشود که اساس ماجرا را جلو میبرد. در واقع ابتدا یک رابطه انسانی شکل میگیرد و سپس اثر را به آرامی وارد این جریان میکنیم.
طراح: نظرتان در مورد نماهای کلاسیک چیست؟
کلانتری: معماری ما باید نشان دهنده دوران زندگی خودمان باشد؛ ما آدمهای مدرنی هستیم و در جهان مدرن امروزی زندگی میکنیم و به همین دلیل معماری ما هم باید بیانگر زمان خود باشد. در جامعه ما ساختمانها نه کلاسیک واقعی است و نه مدرن.
صیادیان: عموماً واژهایی که استفاده میکنیم ارجاعات مشخصی ندارد، معنی نمای کلاسیک از نظر ما با برداشتی که عموم از آن دارند متفاوت است به طور مثال نمای مدرن از دید مردم یعنی هر چیزی که کلاسیک نباشد چیزی که در ایران به عنوان نمای کلاسیک تعریف شده ریشه مشخصی ندارد و متعلق به جای خاص و یا تمدن بخصوصی نیست و میتوان گفت یک سرهم بندی از گوشه و کنار دنیاست که بیشتر هدف آن نمایش دادن ثروت مالکان آن است.
فرهنگ یک ملت شامل تفکر – هنر – معماری و نحوه زندگی میشود و معماری بخشی از فرهنگ هر جامعه است؛ هیچ کجای دنیا چنین اتفاقی روی نمیدهد که معماری از جای دیگر و مکانهایی که به فرهنگ دیگری تعلق دارد کپی شود، معمولا کشورهایی که میخواهند برای نسل آینده خود تاریخ سازی کنند به چنین کارهایی مبادرت میورزند. این برخورد در مکانهایی که فاقد تمدن با ارزش هستند متداول است. آنها موفقیتها و آرکی تایپهای دیگران را وام میگیرند. اشکالی هم ندارد. اما در جایی که تمدن قابل ارجاع است چنین رفتاری خیلی بعید است.
معماری باید پاسخگوی شرایط امروز باشد.
در گذشته مرزهای جغرافیایی مشخص کننده محدوده فرهنگی انسانها بود ولی در دنیای امروزی مرزهای فرهنگی با مرزهای جغرافیایی جدا نمیشوند یک نوع همترازی وجود دارد، درسطح جهان همه موزائیک وار در یک سطح قرار گرفتهاند که یکی از مشخصههای دنیای معاصر ماست، اما در حال حاضر هیچ هویت و معماری غالبی وجود ندارد.
طراح: ما درصدی از جمعیت جهان را تشکیل میدهیم ولی نتوانستیم در معماری جهان تاثیرگذار باشیم، درکشورمان نیز معماری پیشرفت چشمگیر نداشته است، حتی گاهی کارهای معمارها از جمله طراحی را نیز غیر معمارها انجام میدهند، فکر میکنید چرا به این صورت است؟
صیادیان: معماری بخشی از فرهنگ است، و فرهنگ یک مفهوم عام است که معماری، هنر و نحوه تفکر و زندگی را شامل میشود ما نمیتوانیم توقع داشته باشیم که تمام بار فرهنگ را معماری به تنهایی به دوش بکشد. البته معماری میتواند جریان فرهنگ را رهبری کند. این یک مسئله دیگر است که اتفاقا فکر می کنم که امکان تحقق هم دارد. اما وقتی کارنامه چند دهه گذشته سایر عرصههای فرهنگی نظیر ادبیات، فلسفه، هنر و غیره را مرور وی کنیم متوجه میشویم که معماری به مراتب شرایط بهتری دارد و پیشرفت بیشتری داشته است. اساسا پدیدهها را به صورت مجرد نمیتوان داوری کرد. در مورد معماری نیز لازم است بستر مناسب فراهم شود. جریان تفکر بستر پیشرفت و تعالی را فراهم میکند. شاید معماری به سهم خود قدمهای موثری برداشته، معماری بایستی یک پیش زمینه از تفکر داشته باشد و تفکر وقتی جلو میرود معماری هم با آن پیش میرود.
کلانتری: به نظر من مهمترین مسئله بستر است. همانطور که در معماری بستر بسیار حائز اهمیت است، برای تربیت معمارانی تاثیر گذار نیز باید بستری مناسب وجود داشته باشد تا افراد در آن بستر رشد کرده و تربیت شوند. اصولا جریانهای نو در جامعه بایستی توسط افراد جامعه و روشنفکران حمایت شود. وقتی یک جریان نو در جامعه با کوتهنظری و بخل در نطفه خاموش شده و ارزشها به بیارزشی و بیارزشی به ارزشها تبدیل میشود، آنگاه تکلیف معماری آن جامعه چیست؟
صیادیان: با توجه به اینکه تا امروز به نسبت حجم ساخت و سازهای انجام شده، سهم معماران متفکر بسیار کم بوده، دو استراتژی متفاوت را میتوان مطرح کرد: یکی اینکه معمارها میتوانند در کنار یکدیگر قرار بگیرند و سعی کنند که آن بخش بزرگ از کارها که به سوی آنها نمیآید را جذب کنند تا بتوانند این دایره را بازتر کرده و در حقیقت بتوانند سهم بیشتری از ساخت و سازها را در اختیار داشته باشند.
ازدیدگاه من معماران توانایی آنرا دارند به جای اینکه همدیگر را خرد کنند بتوانند همدیگر را بزرگ کنند.
استراتژی دوم جامعه معماری آنست که از روی یکدیگر رد میشوند که البته معتقدم این روزها بیشتر این استراتژی متداول میباشد و همان مقدار کار اندکی هم که وجود دارد نیز از دست میدهند چون از روی همدیگر رد شدن باعث شده که یکدیگر را کوچک پنداشته و خرد کنند.
طراح: شما تا به حال توانستهاید با زد و بند کاری را به دست بیاورید؟
صیادیان: خیر. اینگونه فعالیتها احتیاج به تواناییهای ویژه دارد که متاسفانه ما فاقد آنها هستیم!
طراح: معتقد هستید که معماری ایران پدرخوانده دارد؟
صیادیان: به نظر من تا کنون هیچ هنری متولی نداشته است. البته من واژه پدر خوانده را چندان برازنده آن جماعتی که در ذهن و مورد نظر شماست نمی دانم. اما جریان های سطحی که قدرت در اختیار آنهاست، نوعی برخورد و رفتار انحصار طلبانه دارند که خاصیتی مافیایی است و آدمها را یاد پدر خوانده میاندازد. اما چنین اقتداری در آنها وجود ندارد.
در دورههای قبلی یک سری از آدمها بودند که خود را متولی معماری میدانستند و استعدادیابی نمیشدند و جوانها حتماً باید زیر دست آنها کار میکردند که بیشتر آنها را سرخورده می کردند. ولی الان جوانها دیده میشوند، دفاتر کوچک معماری دیده می شوند درصورتی که قبلاً فقط کارها در بین یک سری از آدمهای خاص انجام میشد.
طراح: برای گرفتن کار و پیش بردن آن به غیر از اصول معمارانه آیا از ترفندهای دیگری نیز استفاده میکنید؟
صیادیان: عقیده ما اینست که همیشه عوامل اصلی که در نتیجه تاثیر دارند را مورد نظر قرار دهیم. اصول معمارانه باید انعطاف پذیر باشد تا معماری بتواند نیازهای سرمایهگذار و مصرفکننده را برآورده کند. اینکه خواسته سرمایهگذار چیست اهمیت دارد اما سلیقهاش باید هدایت شود. جریان فرهنگ یک جریان پیوسته و مداوم است. اینکه معمار چگونه ایدهاش را مطرح و از آن دفاع میکند و از تلاطم نظرات و سلیقهها نجاتش میدهد هنر اوست.
کلانتری: درک خواستههای کارفرما هوش خاصی نیاز دارد. کارفرما باید به معمار خود اطمینان پیدا کند و این اطمینان میتواند از طریق دیالوگ و گذاشتن جلسات متعدد و همچنین آشنا کردن کارفرما با طرح مورد نظر ایجاد شود.
طراح: به نظر خودتان عامل اصلی شهرت، موفقیت و این جایگاهی که اکنون به آن رسیدهاید چه مواردی است؟ آیا رسانهها در این موفقیت سهیم بودهاند؟ کسب رتبه در جایزهها چطور؟
صیادیان: شاید بتوان مصمم بودن در اصول و پایبندی به ایدهها را از عوامل مهم آن چیزی دانست که شما آن را موفقیت نامیدید. یادم هست آیزنمن در کنفرانس استانبول در سال دوهزار میلادی مشخصه هزاره جدید را رسانه خواند. فرهنگ معاصر به دست رسانهها شکل میگیرد. اگرچه به عنوان یک معمار شهرت چندانی در انتظار شما نیست. سال پیش که برای فستیوال جهانی به سنگاپور رفته بودیم موشه سفدی را دیدیم که در لابی مارینا بیسند قدم میزد و به جز چند معماری که به دلیل برگزاری مراسم او را میشناختند کسی او را نمیشناخت. یکی از مشهورترین معماران جهان در یکی از آثارش که اتفاقا یکی از معروفترین هتلهای دنیاست تقریبا یک ناشناس بود.
کلانتری: به نظر من جوایز هم خیلی موثر بودند. ما زمانی که تعدادی جایزه بینالمللی دریافت کردیم، بیشتر مورد توجه رسانهها و عموم مردم قرار گرفتیم. به خصوص در رابطه باگرفتن جایزه شیکاگو این اتفاق بیشتر افتاد. به عنوان نمونه برای کارفرمایی که اخیرا با ما قرارداد بست خیلی اهمیت داشت که با معمارانی کار کند که اعتبار بینالمللی داشته باشند.
صیادیان: رسانه به نظر من تیغ دو لبه است. یک رسانه ممکن است بتواند شما را معروف کند ولی در عین حال هم میتواند تو را بسیار سطحی نشان دهد حتی امکان دارد برجستگیهای کاذب به وجود بیاورد.
طراح: مدتی است در مورد معماری ایرانی اسلامی خیلی بحث میشود خیلیها عقیده دارند طراحیهای ما باید مطابق با این رویکرد باشد نظر شما در مورد این دیدگاه چیست و فکر میکنید معماری اسلامی چه الگویی باید داشته باشد؟
صیادیان: اینکه موضوع طراحی را به یک ژانر مشخص محدود کنیم و اینکه بگوئیم از این به بعد باید طراحیها به گونهای خاص باشد عملی نیست. ولی این بدیهی است، بخشی از فرهنگ ما ایرانی و بخشی دیگر اسلامی است و بخشی هم مدرن. وقتی میتوانیم معماری خوب خلق کنیم که شناخت درستی از زمان خود داشته باشیم و بدانیم فرهنگ معاصر از چه بخشهایی تشکیل شده اما فکر نمیکنم جریان پویا و ادامه داری باشد .
کلانتری: ما همیشه وقتی در مورد دورهای از تاریخ صحبت میکنیم، سطحیترین کار این است که دقیقا همان فرمها را از آن دوران کپی کنیم. در صورتی که در دورههای تاریخی ما، مفاهیمی بنیادین وجود دارد که ما میتوانیم با استناد به آنها و تغییر آن با نحوه زندگی و نیازهای انسان امروزی معماری بدیع خلق کنیم. در واقع این مفاهیم بایستی با دنیای مدرن و جهان بیمرزی که در آن زندگی میکنیم تطبیق داده شده تا به یک معماری شاخص و منحصر به فرد دست یابیم.
صیادیان: فضای خانههای ایرانی قدیمی ویژگی درونگرا دارندکه ناشی از فرهنگ و شکل زندگی مردم آن روزگار میباشد. نکته مثبت این گونه معماری این است که در عین حفظ حریم شخصی یک فضای ذهنی ایجاد میکند؛ در واقع به انسان امکان سیر آفاق میدهد که میشود آن را در شعر، مینیاتور و سایر هنرهای آن زمان پیدا کرد.
متأسفانه ما در این دوره یا مدهوش سنت میشویم و یا غرق در مدرنیته. ما نمیتوانیم این جریان مدرنیته را در داخل فضای فرهنگی خود هضم کنیم؛ یا خودمان در آن حل میشویم و یا به طورکلی آن را طرد میکنیم.
طراح: سخن آخر.
کلانتری: سخن آخر اینکه با گسترش فضاهای آموزشی معماری و افزایش معماران در جامعه لزوم پایبند بودن به اخلاق حرفهای در جهت پیشرفت جمعی، امری حیاتی است. با پرهیز از حاشیه ناسالم در جهت دوستی و وحدت اجتماعی گام برداریم. حالکه جمعیت معماران رو به بهبود است فرصت مناسبی است تا از این همه نیروی انسانی یک جریان ماندگار بسازیم و با همدلی فرصتهای موجود را تبدیل به آثاری با ارزش کنیم .
صیادیان: البته لازمه همه اینها بالا بردن فرهنگ فرد فردمان است تا به خرد جمعی دست پیدا کنیم. با مطالعهکردن و رعایت اخلاق ضمن زنده سازی ارزشهای کهن، در جهت خلق ارزشهای نو نیز کوشا باشیم. من معتقدم چنانچه بخواهیم این توانایی را داریم تا در خاطره جمعی قومی جهان نقشی ماندگار بیآفرینیم و معماری از خود به یادگار بگذاریم که در شان و منزلت میراث با ارزشی که اجدادمان به یادگار گذاشتهاند باشد. البته به شرطی میتوانیم در جهان خود را با معماری مطرح کنیم که از بخل و کوته فکری که مانعی در تشخیص زیباییست پرهیز کنیم. برای یافتن گوهر زیبایی باید سیرتی زیبا و آراسته به دانش و آگاهی داشت تا بتوان به خلق زیبایی دست زد.
آنچه شعور است و آنجا که شور چون درآمیزد شعفی برانگیزد که مایه سرور است و نیک اندیشی و آن چیز که اندیشه دوران معاصر را آشفته کرده فقدان یکی در حال خودنمایی دیگری است. معماری می تواند فرهنگ ما را از حاشیه نشینی جهان خارج کند و هویت نوینی خلق کند که روح زمانه را دارا باشد و در ضمن به معماری گذشته نیز احترام بگذارد.
منتشر شده در: فصلنامه طراح / شماره ۹، زمستان ۱۳۹۲ ، گفت و گو، صفحه ۲۶
به قلم: سروش بخت مینو
کپیرایت این مطلب متعلق به «فصلنامه طراح» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.