سمپوزیوم تخصصی طراحی در گذار به هزاره سوم با موضوع «فراطراحی» برای همنشست اول، با کوشش و ایدهپردازی «مجله طراح» در حالی برگزار شد که احساس میشد جامعه حرفهای کشور در معرض یک رخوت و تکرار پیوسته قرار گرفته و به تنگ آمده است!
به همین جهت تمامی عناصر سازنده برنامه، همچون مکان همنشست، چیدمان فضایی، پذیرایی، گزینش اعضای پانل، چگونگی دعوت میهمانان و مهمتر از همه محتوای برنامه؛ همگی به گونهای برنامهریزی شد تا نشانهای از تکرار را در خود نداشته و حتی بتواند سرآغاز جریان جدیدی در برنامهگذاری تخصصی جامعه معماری و طراحی کشور باشد.
با توجه به اهمیت پانل گفتگو و سخنرانان برنامه سعی بر آن بود تا از افرادی دعوت شود که علاوه بر مطرح بودن درحرفه خود به هیچ جریان و نگرشی تعلق نداشته باشند.
بر اساس همین دیدگاه از «حامد مظاهریان»، ریاست وقت دانشکده معماری پردیس هنرهای زیبا و رئیس قطب علمی و فناوری معماری دانشگاه تهران و معاون مسکن و ساختمان وزارت راه و شهرسازی، «آرمین دانشگر»، استاد و مدیر گروه دانشکده معماری دانشگاه وبستر-پردیس وین و موسس مهندسین مشاور معماری دانشگر در مونیخ، لندن و استکهلم، «کاترین اسپریدونف»، معمار- موسس و رئیس هیات مدیره شرکت حرکت سیال و گروه مطالعاتی iRODE، «علی خادمزاده»، معمار و مدیر عامل شرکت آرتاژ طرح، «پیمان بانیشرکا»، طراح گرافیک محیطی و مدیر هنری ارشد پردیس سینمایی ملت و سینما آزادی، و «محمد فاتحی»، طراح صنعتی و موسس استودیو طراحی دکمه، برای حضور در پانل تخصصی گفتوگو دعوت شدند؛ همچنین «سروش بختمینو»، معمار- مدیر مسئول و سردبیر مجله طراح و دوهفتهنامه طراح امروز به عنوان دبیر این سمپوزیوم حضور داشتند.
این همنشست در تاریخ ۱۷ تیرماه ۹۲، در تهران- «باشگاه فرمانیه» برگزار گردید. اعضای اصلی تیم اجرایی فصلنامه طراح: «سیما خلیلی، شیلا صفایی، ساجده عرب، گلاره احمدنیا، بهاره مولوی و الناز نجفیفرد» از هیچ تلاشی برای برگزاری شایسته این همنشست دریغ نکردند؛ نگارههای این سمپوزیوم نیز توسط «مونا سلطانعلییزدی» (گروه رسانهای طراح) و «پگاه عبدالهیان» (پایگاه اطلاعرسانی گزارشگر طراحی صنعتی) تهیه شده است.
برنامه در ساعت ۵ عصر و پس از پخش سرود ملی با خوشآمدگویی و ارائه مقدمه توسط مجری پانل، سهیل قدیری آغاز شد.
متن حاضر، گزارشی است از این سمپوزیوم که در سه بخش ارائه شده است. بخش سوم را اینجا بخوانید:
منتشر شده در: فصلنامه طراح / شماره ۸، پاییز ۱۳۹۲ ، گزارش ، صفحه ۴۷
به قلم: بهاره مولوی
قدیری: استنباط من از صحبتهای اعضای پانل به خصوص آقای خادم زاده این است که سادگی به لغت یا واژهای تبدیل شده که در خود پارادوکس ذاتی دارد زیرا زمانی، سادگی را با آسان شدن مترادف میدانستیم (یعنی سادگی، عملکرد و زندگی را آسان میکرد) ولی بر خلاف ظاهر، خیلی محصولات که ساده به نظر میآیند، در درون، پر از پیچیدگیهای ذاتی هستند که اگر کاربر نتواند با آن ارتباط برقرار کند، کاربردش بسیار مشکل خواهد بود.
بانی شرکا: در مورد سادگی با یک مثال و پدیده اجتماعی نظر خود را بیان میکنم. در ورزش «Free Running» یا «Parkour»، ورزشکار بدون استفاده از هیچ وسیلهای و با اتکا به قوای خود، از موانع عبور میکند. این سادگی، ماحصل دوران کامپیوتر و زندگی در فضاهای معماری و تاثیر از تصاویر، هنر و فرهنگ جامعه است.
نگرانی برای بسیاری از کودکانی که دائماً پشت کامپیوتر نشستهاند این بود که پس از مدتی از فعالیتهای طبیعی و روزمره باز بمانند. در حالیکه ما با یک جوان امروزی روبرو میشویم که مسافتهای طولانی را بدون هیچ وسیلهای طی میکند، من معتقدم که ماحصل تمامی فلسفه، اندیشه، تکنولوژی و طراحیهای ساده شدهای که به عنوان نمونه در تصاویر و بازیهای کامپیوتری وجود داشت و در طول تاریخ همه ما برای رسیدن به این سادگی تلاش کردهایم، یک ورزشکار پارکوری است که به سادگی و چابک و چالاک از موانع عبور میکند و حتی شکارچیانی که هنوز در بسیاری از کشورها به دنبال شکار هستند نمیتوانند چه از لحاظ جسمی و چه از لحاظ ذهنی به سرعت این ورزشکارها عمل کنند.
مثال دیگر برای سادگی، انسان است که من آنرا یک فیلتر چند لایهای میدانم که برای بعضی فیلتر خوشبینی بالا قرار دارد و برای برخی فیلتر بدبینی، برای بعضی فیلتر خوب بودن بالا است و برای دیگری بد بودن و ماحصل تصفیه شدن از این فیلترها، آدمهای مختلف با خروجیهای مختلف است .
پس از صحبتهای اعضای پانل پرسشهایی توسط حاضران مطرح شد:
شجاع جزایری: چرا بین اعضای پانل متخصص معماری داخلی نداریم؟ از زمان مهندس سیحون تا به امروز همواره معماران داخلی مورد ظلم واقع شدهاند و من از این قضیه گلهمندم. ولی پرسش اصلی من این است که بشر رو به تکامل میرود یا رو به قهقرا؟
اسپریدونف: گله مهندس جزایری بهجاست ولی این را هم در نظر داشته باشید که معماری بسیار گسترده است و اینکه از هر رشته متخصصی در پانل حضور داشته باشد قابل اجرا نیست.
در ارتباط با قسمت دوم پرسش شما معتقدم ما در نقطه عطفی قرار گرفتهایم که رو به پایین و قهقراست. از نظر جایگاه تفکر و اندیشه و درک، من نقش مدیا و تلویزیون را در تحمیق انسانها و هیپنوتیزم کردن آنها، پر رنگ میبینم به گونهای که حتی انسانها نمیدانند چه میخواهند.
شهاب میرزاییان: روی سخنم با آقای دکتر دانشگر است که در خلال بحث گفتند معماری پیچیده است و غیر از معماران دیگران حق نظر دادن ندارند؛ آیا این صحیح است معماری را تا این حد تخصصی ببینیم که بگوییم صرفاً معماران باید طراحی کنند و دیگران بایستند و تماشا کنند؟
دانشگر: منظور من این بود که فضای کار پیچیده است، فضای کاری که معمار با آن مواجه میشود خصوصاً در مواجهه با کارفرما واقعاً دچار پیچیدگی است. همانطور که یک بیمار، نقش پزشک را میپذیرد و یا موکل نقش وکیل خود را میپذیرد، خوب است همه، خصوصاً کارفرما هم معمار را به عنوان طراح بپذیرد و در کارش دخالت نکند چرا که از نظر من معماری پیچیده است، همان اندازه که علم هستهای پیچیده است.
در مورد بحث معماری داخلی تفکیک معماری اصلاً به نظر من درست نیست مگر معماری داخلی و خارجی دارد؟ معماری شامل همه فضاها و همه چیز است، من در همه چیز معماری را میبینم.
شجاع جزایری: در زمان پدران ما همه وقتی بیمار میشدند به حکیم مراجعه میکردند ولی امروزه اینگونه نیست برای هر بخش بدن پزشک متخصص وجود دارد و بیمار بسته به نیازش به آنها مراجعه میکند. در معماری هم بحث تخصصی شدن مطرح است شاید شما مخالف باشید ولی مسلماً معماری داخلی هم وجود دارد و معمار شهرساز، معمار محاسب و… داریم و روز به روز تعداد این زیرشاخههای تخصصی اضافه میشود.
دانشگر: من به صورت کلی به این قضیه نگاه کردم و منظورم این بود که معماری شامل همه چیز است، البته در بعضی کشورها مثل آلمان و اتریش رشته معماری داخلی نداریم.
مقداد شریف: آقای میرزاییان مطلبی را بیان کردند، در راستای صحبتهای ایشان و موضوع این همنشست به مطلبی اشاره میکنم. اگر ما به طراحی به مثابه یک پروسه که هدفی را دنبال میکند نگاه کنیم، ساده دیدن بحث زیبایی شناسی، در واقع کامل ندیدن بحث طراحی است. آیا در گذار به هزاره سوم، زیبایی شناسی انسان مدرن و در دستهبندی جزئیتر انسان غربی و انسان شرقی، دچار تغییر شده که ما ملزم به ارائه آلترناتیو یا دستورالعمل طراحی برای پاسخ به آن باشیم؟
خادم زاده: در مورد بحث استاتیک در مکاتب مختلف، تعاریف مختلفی ارائه شده است و در این زمینه ما با تضادها و اختلافات فراوان مواجه هستیم. لذا در این مورد نمیتوان به یک تعریف مشترک رسید. همه تعاریف در جای خود معتبر هستند و نمیتوان یکی را بر دیگری ارجح دانست .
در رابطه با بحث معماری، گرافیک، طراحی صنعتی و طراحی مد، دو دیدگاه کلی وجود دارد، گروهی هنوز به موجودیت بحث استاتیک سنتی با تعاریف هگل یا همان تعاریفی که گشتالت ارائه داده یا به حلقه وین -که از مکاتب قوی فلسفی در دنیاست- پایبندند. تفکری جدید هم به وجود آمده تحت دکترین کارکردگرایی، که در این تفکر اعتقاد بر آن است که استاتیک تبدیل به نوعی کارکرد شده است. کارکردی که در خیلی از جنبههای مختلف و حتی در دیدگاه کاربر و دیدگاه کارگذار هم تاثیر میگذارد.
برای نمونه در صنایع خودرو در دهه ۸۰-۷۰ بحث استاتیک بسیار حایز اهمیت بود و بحث استاتیک و استایلینگ در رأس هرم متدولوژی طراحی خودرو قرار داشت. ولی امروزه عملکردهایی، در جهت ایجاد جاذبه بصری برای کاربران و ترغیب آنان به خرید، بیشتر از بحث استاتیک حایز اهمیت است و رقابت در ارزشها و در واقع امکاناتی که یک خودرو برای کاربر ایجاد میکند از اهمیت بیشتری برخوردار است .
بانی شرکا: اشاره داشتم جهان دارد شخصی یا تک نفری میشود. شخصی سازی به سرعت در حال گسترش است. به عنوان نمونه اگر پروژه اتومبیل اسمارت «Smart» یا کفش ورزشی ریباک «Reebok» را در نظر بگیرید متوجه میشوید فرم هنوز هم میتواند در فرآیند طراحی بسیار دخیل باشد و ضمناً تکنولوژی میتواند به شدت در برآورده کردن نیازهای شخصی موثر واقع شود.
مهرداد زوارهمحمدی: خوشحالم که به مقوله فرهنگ هم اشاره شد. در تمام مکاتب و تئوریهایی که در زمینه استراتژیک مدیریت وجود دارد، قبل از بحث راجع به تغییر و دگرگونی، شرایط زیرساختی آن که مهمترین عاملش مسائل فرهنگی است باید بررسی شود.
در مکاتب استراتژیک، طول دورههای تغییر فرهنگ، بازههای ۱۰ ساله است و برای ایجاد تغییر در حوزههای فنی و تخصصی، باید دورهای ۳ تا ۵ ساله را طی کرد و اگر این تغییرات بدون توجه به شرایط و زیرساختهای فرهنگی خودش باشد دیگر کاربردی نخواهد بود و عقیم خواهدماند.
امروزه شرایط فرهنگی توجه خاصی را میطلبد و اگر فارغ از این مباحث بخواهیم نگرش جدیدی برای طراحی در حوزههای مختلف همچون معماری و … ایجاد کنیم، قطعاً کامل نخواهد بود و اینکه در طراحی به سودمندی، زیبایی، کانتکست و کاربرش توجه کنیم موضوع جدیدی نیست و از اولین دورههای طراحی این امر صورت میگرفته و امروز هم تغییری در این مقوله به وجود نیامده اما آنچه در دورههای مختلف نقش بسیار مهمی در عرصه طراحی دارد شرایط فرهنگی است و اگر طراح به این شرایط بیتوجه باشد طرح و اثرش کارا نخواهد بود.
فرزاد اصلانی: در حوزه طراحی مدرن بحثهای جهانی شدن و تکنولوژی و… تکرار مکررات شده و ما هنوز در حوزه معماری نتوانستیم به تغییر جامعی از آن دست پیدا کنیم. در اصالت طراحی، هدف نهایی، طراحی برای انسان است. لذا ضروری است ابتدا انسان هزاره سوم را بشناسیم. ما معماران از موضع بالا برخورد میکنیم و به نیازهایی که وجود دارند بی توجهیم و این برخورد، مشکلات زیادی را ایجاد میکند که ما نمونهاش را در کشورمان زیاد داریم.
در ارتباط با سخنان آقای دانشگر که بیان کردند اشتباه کردن خوب است معتقدم در حوزه معماری و حوزه کلان شهرسازی اصلاً خوب نیست و باعث به وجود آمدن مشکلات زیادی میشود که نمونههایش در کشور ما بسیار است، در بحث اصالت طراحی دوست دارم بدانم جایگاه انسان امروزی واقعاً کجاست؟
دانشگر: شاید من نتوانستم مطلب را درست منتقل کنم، منظورم این است که نداشتن ترس از اشتباه کردن خوب است، مانند کودکان که اصلاً این ترس را ندارند در نقاشی و… و این باعث میشود به راحتی خلق کنند.
فرزاد اصلانی: باز هم در حوزههای مختلف، این نداشتن ترس جای بحث دارد. به عنوان مثال در حوزه شهرسازی نبودن همین ترس باعث شده وضعیت شهر ما تا این حد اسفبار باشد؛ بازهم تاکید میکنم بهتر است به انسان هزاره سوم و نیازهایش که تغییر کرده هم اشاره شود.
خادمزاده: رم کولهاس جملهای دارد که میگوید کار لوکوربوزیه در شاندیگار و رنزوپیانو در جرج پمپیدو به من شهامت کارکردن داد زیرا این دو پروژه منتقدان زیادی دارد. شاید آنها هم اشتباهات معماری باشند.
مهرناز فراهانی: در ارتباط با جهانی شدن، فرهنگ و … مباحثی مطرح شد من فکر میکنم لازم است در مورد نقش طراح و اینکه میتواند با خلق خلاقانه آثار، میراث سازی کند و نیز در ارتباط با نقش طراح در مبحث مدیریت ملی صحبت شود.
به عنوان مثال اگر در گذشته عکس بنایی را به شما نشان میدادند کاملاً مشخص بود متعلق به کجای دنیاست ولی امروز که با بحث جهانی شدن مواجه هستیم اینطور نیست! آیا باید ما تابع جریان جهانی شدن باشیم ؟
مظاهریان: پاسخ به بعضی سئوالات در تخصص ما نیست. مثلاً اینکه امروزه انسان به سوی انقراض میرود یا تعالی، مبحثی است که همه ما دربارهاش مطالعاتی داشتهایم ولی اظهار نظر در این مورد بسیار پیچیده است، در هزاره سوم پانلی داریم که همه میتوانند در آن همزمان صحبت و مشارکت داشته باشند و این مشخصه جدیدی است. شاید هنگام پایان برنامه، مخاطب بیشتر سوال در ذهنش باشد تا جواب!
در مورد هویت مطلبی که اشاره شد قطعاً از شاخصهای اصلی است و این در پس زمینه ذهنمان است اصلاً در دنیای امروز بدون هویت، طرح معنا پیدا نمیکند. ولی فکر میکنم ما ایرانیها در این زمینه نگرانی بیشتری داریم. من فقط نظر شخصی خودم را مطرح میکنم و گفته آقای سروش را نقل میکنم که ما ایرانیها یک لایه ایرانی بودن، یک لایه اسلامی بودن و یک لایه مدرن بودن داریم. حتی به نوع پوشش خودمان اگر توجه کنیم میبینیم، نه نشانه ایرانی بودن در آن وجود دارد و نه نشانه اسلامی بودن. یا مثلاً تعارفات اجتماعی ما در بخشی ایرانی، در بخشی اسلامی و در بخش عمدهای مدرن است.
در ارتباط با معماری، کسانی هستند که دلی در گرو گذشته پر ارزش دارند، گروهی تاریخ گرا هستند و عیناً گذشته را تکرار می کنند، گروهی اصول گرا هستند که نه تنها فرم ها بلکه مفاهیم، سنت ها، روابط و … را پیاده می کنند و گروه سوم سنت گرا هستند و مفاهیم را به کار می برند و من خودم را به این گروه نزدیک می دانم .
مهرناز فراهانی: سوال من فقط در مورد ایران نبود بلکه بحث هویت و حفظ هویتهای قوی در کل جهان و سطح بینالمللی بود و به نظرم این یک دغدغه جهانی است.
مظاهریان: ما باید در قالب زمان و مکان بحث کنیم. برای نمونه در برنامهای تلویزیونی، تونی بلر گفت تکنولوژی هویت ماست. معمار انگلیسی شاید بتواند این ادعا را بکند ولی معمار ایرانی نمیتواند این را بگوید. در بحث فرهنگ هم همینطور است هویت کسی که در ابر شهر تهران زندگی میکند با هویت کسی که در روستا قالیبافی میکند قطعاً متفاوت خواهد بود.
بانیشرکا: انسان همانگونه که در طول تاریخ ژنهای خود را توسعه و تکثیر داده و مسیری تکاملی را طی کرده است در حوزه اندیشه و طراحی نیز، ژنهای بارزی را به وجود آورده است. آثاری که امروزه به عنوان آثار کلاسیک میشناسیم در عصر خود از لحاظ تکنولوژی، نگرش و رشد تکاملی آثاری پیشرو بودهاند .
این ژنهای بارز در طول تاریخ به حیات و جهشهای خود ادامه داده و از بین نمیروند. لذا وظیفه تمام طراحان در تمامی عرصههای تاریخ همانند اندیشمندان و هنرمندان، تولید ژنهای بارز، برای ایدههای خلاقانه است که اگر امروز با نگرش سنتی یا مدرن خلق میشوند، بتوانند در آینده به حیات خود ادامه دهند.
ویژگی برخی از اندیشمندان، طراحان و هنرمندان که از گذشته تا امروز، آثاری فراتر از زمان خود را خلق کردهاند، برداشت خردمندانه از گذشته و تعریف نوینی از آینده بوده است که این ویژگیها سبب تاثیر گذاری آثار در مخاطب و ماندگاری آن شدهاند .
پس از پایان بخش اول برنامه و تنفسی کوتاه، بخش دوم برنامه آغاز شد و پرسشهای حاضران ادامه یافت:
محمدمسیح یاراحمدی: تاکید روی بحث سادگی بیش از حد لازم است. از نظر من مثالی که برای سادگی آورده شد مناسب نبود در تلفنهای هوشمند، فقط لایه مدیا سادهتر شده ولی تولید کننده مجبور بوده این سادگی ایجاد کند زیرا در تلفنهای هوشمند به قدری کاربردها متعدد و پیچیده هستند که برای نمایش آنها ساده کردن ضروری است، آیا مساله سادگی برای زمینهای که ما در عرصه طراحی داریم هم قابل اجرا است؟ در مورد هویت هیچ اشارهای به هویت آیندهگرا نشد، این که چرا بعد از دوران مدرن به دوره نئوکلاسیک در آمریکا میرسیم باید بررسی شود و میبینیم هنوز هم در آمریکا این تمایل به نئوکلاسیک وجود دارد. علت این گرایش چیست ؟
در ایران نیز که در رابطه با خط، هنر و فرهنگ، مردم اینقدر پیچیده فکر میکنند، چطور میتوان آنها را به سمت سادگی سوق داد؟
به عنوان مثال در ایران میبینیم که مردم به فضاهایی که پیچیدگیها و ظرافتها و جذابیتهای بیشتر دارند کشش و گرایش بیشتری نشان میدهند مثل قهوه خانهها.
بانیشرکا: شما به خط و نوشتار اشاره کردید، زمانی که انسانها با هیروگلیف با یکدیگر ارتباط بر قرار میکردند، پیچیدگی اشکال ایجاد سوء تفاهم مینمود. لذا، راهکارهایی برای برداشت یکسان و همگانی از خط به وجود آمد. به عنوان مثال در خط فارسی نستعلیق یا شکسته تمام روند تکاملی برای ارتقا سطح نوشتاری از هیروگلیف به خط و از خط به زیبایی دیده میشود که توان نمایش مفاهیم و بنمایههای پیچیده در شعر را به روشی ساده دارا میباشد. آیا این در واقع همان ساده کردن فرم برای بیان مفهوم نیست؟ معتقدم این مسیری بوده است که هنرمندان قبل از ما آن را طی کردهاند. یعنی پیچیدگیها را به گونهای ساده کردهاند که برای همگان قابل درک شود. همیشه ساده سازی به معنای نگاه ساده انگارانه به قضایا نیست و از طرفی به معنای ادغام همه موضوعها در یک موضوع نیز نمیباشد و در هر دوره، معانی و جایگاه خود را دارا میباشد.
قدیری: سئوالی را مطرح میکنم از محورهای بحث ماست! با توجه به اینکه امروزه شاهد گستردگی تفکر فرمگرایی هستیم و با در نظر گرفتن مباحثی که در این برنامه مطرح شد در واقع ما داریم به سمتی حرکت میکنیم که به نوعی خلوص توأم با کارکرد آسان در عرصه طراحی دست پیدا کنیم. ولی در جهان سوم و کشورهای شرقی به شدت با گسترش تفکر فرمگرا مواجهیم که طراحان به پروسه و فرآیند طراحی بی توجهند و از ابتدا صرفاً به فکر خروجی هستند.
آیا رویکرد بازار باعث این اتفاق است یا سیستم آموزشی دانشجویان را به این سمت سوق میدهد که از ابتدا به خروجی و محصول نهایی فکر کنند؟
فاتحی: من وارد مباحث معماری نمیشوم ولی احساس میکنم نوعی خودباختگی نسبت به آثار بعضی معماران مثل زاها حدید در بین دانشجویان به وجود آمده و تابویی پیرامون این قضیه شکل گرفته که از نظرم باید این تابوی یک جانبه گرایی شکسته شود و تاکید میکنم تعصب داشتن روی هنرمندان سرشناسی همانند «زاها حدید» در عرصه معماری، «کریم رشید» و «فیلیپ استارک» در عرصه طراحی صنعتی نادرست است و نباید دنیای طراحی به چند نفر محدود شود.
شیوا سرمست: اشاراتی شد که زیبایی و کارکرد تازه ادغام شدهاند ولی بشر از دوره غارنشینی به زیبایی و عملکرد توامان اهمیت میداده است. در جامعه امروز ما، فرهنگ، معماری و زیبایی کاملاً بیهویت هستند و از آنجا که هر سه روی هم تأثیر گذارند شاید بتوان با اصلاح و ارائه تعریف درست از یکی، سایر موارد را هم اصلاح کرد. امروز ما فکر میکنیم هر چیزی که از قالب سنتی خارج شود و فرمی عجیب و نامتعارف پیدا کند، زیبا شده است؛ در صورتی که تعریفی جامع از زیبایی نداریم. خیلی اشاره شد که هر چه اثر سادهتر باشد یا هر چه اثر پیچیدهتر باشد زیباست، آیا بهتر نیست ابتدا تعریفی جامع از زیبایی ارائه کنیم؛ شاید این زیبایی روی معماری ما و معماری روی فرهنگ ما اثر گذار باشد.
مظاهریان: موضوع دیدگاه منفی داشتن نسبت به مشاهیر را به چالش میکشم و معتقدم بیدلیل به این جایگاه نرسیدهاند. این تفکرات منفی، ناشی از اندیشههای چپ گرایانه است و به این اندیشه منفی نسبت به طراحان بزرگ باید با دید انتقادی نگاه کنید. جایگاه زیبایی شناسی در فلسفه است نه در معماری و اشارهای که من به دیدگاه روانشناسی در زیبایی داشتم مبتنی بر این بود که انسان در وجودش یک حس زیبایی شناسانه دارد که ناشی از لذت بردن است.
اسپریدونف: در مورد اینکه میگویید فرمگرایی گسترش یافته ابتدا سئوالی مطرح میکنم: در چه کاری و در چه نوع طراحی؟ خیلیها طراحی میکنند ولی طراح نیستند. خیلی ها معماری میکنند ولی معمار نیستند. یک طراح قطعاً میداند پروسه از روال کار طراحی جدا نیست، از محصول جدا نیست و همه اینها در کنار هم شکل میگیرند، ضمناً در دانشگاه باید روی فرم تاکید شود و من این را مشکل آموزشی محسوب نمیکنم. وقتی ما تصمیم به طراحی میگیریم یک باره دست به اختراع نمیزنیم بلکه پروسهای را طی میکنیم تا به طرح نهایی برسیم و فرم و پروسه طراحی در واقع دو روی یک سکه هستند که نمیتوان هیچ یک را بر دیگری ارجح دانست.
خادمزاده: در بحث حرفهای اعتقاد ندارم که فرمگرایی غالب است، در بحث دانشجویی هم این به خود دانشجو بستگی دارد و طبیعی است وقتی دانشجو با آثار زاها حدید و فرانک گِری که از نظر فرمی بسیار جذاب هستند، مواجه میشود تمایل دارد خودش را در طراحی به آنها نزدیک کند. وقتی اثری از جذابیتهای بیشتری برخوردار است، استاد هم، زمان بیشتری را برای معرفی و بررسی و تحلیل آن برای دانشجویان صرف میکند، در اینجا میخواهم پرسشی از آقای مهندس دانشمیر و خانم مهندس اسپریدونف در ارتباط با پردیس سینمای ملت که از بناهای شاخص این شهر است مطرح کنم: با توجه به اینکه مراحل طراحی این پروژه از ابتدای سال ۲۰۰۰ آغاز شده اگر امروز مجدداً بخواهید این بنا را با همان سایت و مشخصات موجود طراحی کنید چه تغییراتی در آن ایجاد خواهید کرد؟ و آیا در کلیت کانسپت هم تغییراتی ایجاد میکنید؟
رضا دانشمیر: پردیس سینمایی ملت پروژهای است که اگر به جزئیاتش دقیقتر شوید میبینید ما در آن خیلی تلاش کردیم محتوای پروژه و ساختار پروژه و فضاها در انطباق با هم باشند و تمامی عناصر به کار رفته در آن به گونهای مورد استفاده قرار گرفت که هیچ یک به دیگری تحمیل نشود. برای مثال اگر آرکی در کار وجود دارد، علاوه بر اینکه فضایی را سرپوشیده کرده، از شیبهای کف سالنهای سینما منتج شده که جزئی از منطق وجودی کار بوده است.
سازۀ پروژه در واقع دیوارهایی است که بدنه سالنها را به وجود آورده است، رمپ هایی که ایجاد شده در امتداد توپولوژی پارک است و در امتداد سطح شیبدار خود، سالنها هم در نظر گرفته میشوند.
در پروژههای دیگرم هم سعی کردم این اتفاق بیفتد ولی تا این حد موفق نبودم. امیدوارم در مسجد جدیدی که طراحی میکنم بتوانم. ولی همیشه در این پروژه برای خودم بسیار جالب است که عملکرد و سازه و فرم به خوبی با هم هماهنگ شدهاند و هیچ یک بر دیگری تحمیل نشد و حتی فضای خالی درونی که به وجود آمده جزو خواستههای کارفرما از ما نبوده ولی ما توانستیم مجموعهای ایجاد کنیم که بتواند فضایی اضافه هم داشته باشد. از این جهت به آن پروژه دل بستم.
اسپریدونف: آقای خادم زاده به دنبال چه نتیجهای هستید ؟
خادم زاده: متوجه شدم «فرم، کارکرد، سازه» از عوامل موثر در طراحی بوده است و در پروسه با تکنولوژی زیاد سرو کار نداشتند. سیزده سال پیش و در ابتدای هزاره سوم که این پروژه آغاز شد، من در جریان پروژه بودم، آقای بانی شرکا هم کار گرافیک محیطی پروژه را انجام دادند، از نظرم دقیقاً نقطه قوت پروژه همین سه فاکتور بوده است و خصوصاً آرکی که در طرح ایجاد شده و دید را باز گذاشته و کور نکرده و … که البته من وارد جزئیات طرح نمیشوم و قصد تایید یا رد پروژه را هم ندارم.
رضا دانشمیر: بدون تکنولوژی امروزی نمیتوانستیم کار را انجام بدهیم.
خادم زاده: تکنولوژی نوین شاید کیفیت بنا را افزایش دهد، شاید در جزئیات به شما کمک کند، ولی آیا کلیت ذهن شما را عوض میکند؟ در این سیزده سال آیا کلیت ذهن شما در مورد پروژه تغییری کرده است؟
رضا دانشمیر: تکنولوژی دیجیتال و الکترونیک در پروسه طراحی بسیار تاثیرگذار بود و اگر تکنولوژی در اختیار ما نبود باید ابتدا ماکت طرح را میساختیم، بعد از ماکت عکس تهیه میکردیم و از روی عکسها ترسیمات کار را انجام میدادیم. مثل دوران دانشجویی که پروژهها بدین شکل انجام میشد و خیلی درصد خطای بالایی داشت و در نهایت هم به آن چیزی که انتظار داشتیم نمیرسیدیم و در پروژه پردیس سینمایی ملت فقط با امکانات دیجیتال بود که توانستیم طرح را به راحتی پیاده کنیم و به کارشناسان سازه و پیمانکاران و … ارائه بدهیم تا بتوانند محاسبات را به درستی انجام دهند و… بدون تکنولوژی امروز اجرای این پروژه میسر نبود.
اسپریدونف: من چون نگاه انتقادی نسبت به کار خودم دارم، حتی تشخیص اینکه کار تمام شده یا هنوز باید تغییراتی در آن ایجاد شود برای من دشوار است و همیشه به دنبال این هستم که اگر امکانش باشد کار را کاملتر و بهتر کنم حتی در نقاشی یا در نوشتن مقاله و …
لذا در پاسخ به سئوال شما میگویم که جزئیاتی را در این پروژه تغییر میدادم. زیرا آن زمان، در مواقعی ما برای افتتاح پروژه تحت فشار بودیم و به همین دلیل، اتمام کار از نظر من جالب نشده و میشد آن را خیلی تمیزتر اجرا کرد و به نظرم اگر فرصت زمانی بیشتری بود این امر میسر میشد.
بعضی از اتفاقات هم که بعد از اتمام پروژه در آن صورت گرفته مورد تایید من نیست. مثل دکهای که داخل مجموعه ایجاد شده یا بعضی تابلوهایی که نصب شده است و همیشه این سئوال برایم مطرح است که نمیتوان پروژه را به گونهای اجرا کرد که به استفاده کنندهای که درک درستی از طراحی ندارد اجازه داده نشود تغییراتی در ساختمان ایجاد کند؛ اما در مورد کلیت کانسپت تغییری ایجاد نمیکردم و به نظرم خوب است.
قدیری: حاضران سوالی کتبی داشتند در مورد اینکه هایپر چیست؟
هایپر معنای ویژهای دارد در جایی معنای مافوق تصور و برتر را میدهد و معنای دیگرش که شاید اصلیتر باشد و به نوعی دارای پارادوکس و تضاد با معنای اول است گزاف، بیهوده و اغراق آمیز است.
تصمیم بر این بود که در این برنامه در مورد فرم، بحث چالشی داشته باشیم. البته فرم به معنای فرم خوب معماری منظورمان نیست. بلکه، بحث بزک کردن ساختمان و پیچیده طراحی کردن مطرح است.ما قصد زیر سوال بردن این نوع فرم و پیچیدگی که مثلا در سبک رم کولهاس با آن مواجهیم را نداریم، ولی شاید شاهد نوعی شارلاتانیسم در معماری هستیم. نقدی در رابطه با آثار رم کولهاس مطرح است این است که، یک جعبه را به هزار شکل در میآوریم ولی در اصل همان یک جعبه است این طرحها در چین ، دبی و … اجرا شده است.
فراطراحی یا فراتر از طراحی وظیفهای است که امروز در گذار به هزاره جدید باید مدنظر طراح باشد و اینکه در هنگام طراحی به چه موضوعاتی باید بیاندیشد؟ موضوعاتی همچون: کاربر محوری، احساسگرایی، خلوص، ساده کردن پیچیدگیها در عین حفظ پیچیدگیها ، عمر طرح و …؛ البته در مورد عمر طرح، دکتر مظاهریان در جلسهای از قول دکتر شهاب کاتوزیان نقل کردند که امروزه ما با یک جامعه موقت روبرو هستیم ساختمان را طراحی میکنیم ولی به فکر طول عمر بنا نیستیم به راحتی ساختمان میسازیم، تخریب میکنیم و به جای آن ساختمانی را میسازیم که با زمینه کاملاً بیربط و بیگانه است.
پس در واقع فراطراحی ، تفکری است که طراح در زمان طرح ریزی باید در ذهن خود داشته باشد و خواستههای کاربر را برآورده سازد.
از اعضای پانل سوال دارم که یک طراح در لحظه طراحی و بعد از آن باید به چه عواملی فکر کند؟
بانیشرکا: خلاقیت و آفرینش، دغدغهای است که همه طراحان و هنرمندان با آن زندگی میکنند. از دیدگاه من روشهای خلق یک اثر به چهار شیوه طبقه بندی میگردد .
حالت اول که من آنرا «یک نظر یک برداشت» مینامم، در آن خلق اثر با استفاده از داشتهها و امکانات صورت میگیرد. در حالت دوم خالق اثر از دیدن ماهیت چیزی که اتفاق افتاده به ذهنیت جدید میرسد و اتفاق را خلق میکند .
حالت سوم برداشتهایی است از اتفاقات، که در آن پردازش روشمند، اما ورودی و خروجی غیرقابل پیشبینی است و در حالت چهارم اثر به صورت بداهه خلق میشود. بداهه، کاری است که در گذر زمان شکل میگیرد و در آن ورودی و نتیجه نهایی مشخص است.
این چهار روش در طول تاریخ همواره برای خلق موضوعات استفاده شده و من فکر میکنم در دورهای که ما زندگی میکنیم طراح باید با نگاهی فراطراحانه این چهارچوبها را بشکند و بایدها و نبایدها را کنار بگذارد.
در واقع فرم، مفهوم وکارکرد، ابزار هستند، ابزاری که در مقطعی نیاز بشر بوده و در مقطعی دیگر ممکن است مورد نیاز نباشد.
بازهم در مورد ورزشکاران پارکور مثال میزنم که دیگر انسانها، در مقابل آنها معلولند، چرا که برای حرکت، به ابزاری مانند اتومبیل نیازمند هستند و این مثال بیانگر این است که بشر در طول تاریخ برای بهبود زندگی و رفع نیازهای خود، ابزار خلق میکند و باید توجه داشت که مفهوم نیاز و بهبود زندگی و ابزارهای مرتبط با آنها در طول تاریخ تغییر مینمایند.
به عنوان نمونه، زمانی برای بهبود دید، از عینک استفاده میگردید ولی امروزه با جراحیهای مختلف، درصدی از نیاز به این وسیله، از بین رفته است. در حالیکه پیش از به وجود آمدن آن، نیاز به دیدن به شکل امروزی نبوده است و همینطور اختراع میکروسکوپ و تلسکوپ امکان دیدن از نوعی دیگر را به وجود آورده است.
دانشگر: به چند موضوع اشاره شد، در مورد بحث آموزش در دانشگاهها اعتقاد به پرورش دادن معمار یا فارغالتحصیل کاملاً اشتباه است و اینکه نگاه کلیشهای به نقش استاد و دانشجو داشته باشیم هم اشتباه است. همه در کنار یکدیگر قرار دارند و بر هم برتری ندارند. قرار نیست استاد همه چیز را بداند و … دانشجو هم باید کنار استاد باشد.
به جمله محمدعلی کِلی اشاره میکنم که به عنوان یادگاری به هوادارانش گفت «me=we»، این در دانشگاهها هم صدق میکند.
در مورد تغییر در پروژهای که ۱۳ سال پیش خلق شده، نظر من این است که آثار معمار همچون فرزندانش هستند که باید پرورش داده شوند مگر میشود کار معمار تمام شود؟
بدیهی است با رشد و تغییر شرایط زندگی نیازها هم رشد و تغییر میکند و به طبع آن ما هم تغییر میکنیم. حتی در مورد ماکتهایی که سالها پیش خلق کردهایم؛ بارها پیش میآید که بخواهیم تغییرش دهیم. این پروسه هیچ وقت تمام نمیشود و هیچ کس نمیتواند بگوید که فرآیند را ایستا کرده است.
طراح پردیس سینمایی ملت هم بعد از ۱۳ سال بارها به این اندیشیده که چه تغییراتی در پروژه میتوانست کار را کاملتر کند، به دانشجویان هم یادآوری میکنم که حتی اگر طرحی برنده جایزه باشد دلیل بر بینقص بودن آن نیست.
در بخش پایانی نخستین همنشست فرارسانه تخصصی طراح، اولین نسخه از تندیس اختصاصی «طراح» -که در آتلیه طراحی این فرارسانه طرحریزی شده بود- به منظور تقدیر و سپاس از اعضای پانل به ایشان اهدا گردید. این مونومان براساس مانیفست فرارسانه تخصصی طراح (طراحی و شکلگیری فرم و ایدههای خلاق همراه با کانسپت منسجم و قابل دفاع)، طراحی شده است و با توجه به کانسپت در نظر گرفته شده در همنشستهای آتی و در هر همنشست، تجلی بیشتری خواهد یافت تا سیر مفهومی خود را طی کند.
برای خاتمه اولین همنشست تخصصی مجله طراح، جملهای را میگوییم: «فراتر از طراحی، یک اندیشه است،
اندیشه در مورد انسان، زندگی و آیندهاش، فراتر از طراحی فارغ از هر فرآیند و فرمی، تفکری عمیق در مورد هستی است.
منتشر شده در: فصلنامه طراح / شماره ۸، پاییز ۱۳۹۲ ، گزارش ، صفحه ۴۷
به قلم: بهاره مولوی
کپیرایت این مطلب متعلق به «فصلنامه طراح» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.