میخواستم آزادی موصل را مثل آزادی خرمشهر تبریک بگویم. آزادی خرمشهر برای من ِ خوزستانی، تصویری از عموها و داییهاست که دور گنبد مسجد جامع خرمشهر را قاب کردهاند. تو ولی از پیروزی چنین یادگاری نداری. پسرعموهایت قبل از آنکه برادرانت آنها را شکست دهند مسجد را منهدم کردند تا آن تصویر بهیادماندنی را از تو دریغ کنند. آنها قدرت تصویر را خوب میشناسند.
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۲۰، نیمه اول تیر ۱۳۹۶ ، امروز ، صفحه ۳
به قلم: محسن اکبرزاده
داعش امپراطور نشانههاست. وقتی میخواهد خود را پیشینهدار نشان بدهد بر منبر مسجد ۷۰۰ ساله موصل خود را خلف ِ سلفهایی میداند که بر منابر مساجدالله جستوخیز میکردند، ولی آنگاهکه سقوط موصل قطعی میشود نمیگذارد چیزی از مسجد باقی بماند تا انقطاعش تاریخی نشود. او از ذبح آدمیان، تاریخ ذبح را میخواهد نه خون قربانی را بر مذبح. او میخواهد نماینده همه سرهای بریدهشده در تاریخ قرار بگیرد. در ایوان پالمیرا نماینده روم است. در کوههای کردستان سرداری آتشپرست که تیغ را در شریان زنان میچرخاند، در ترورهای جادهای، سواران چنگیز را میماند و در خرابههای شام، هر شب نمایش ورود کاروان اسرای کربلا را به صحنه میبرد. داعش تنها در نشانههاست که تکثیر میشود. نشانهای که میتواند بیهیچ ارتباط سازمانی واقعی، مسئولیت هر جنونی را در هرکجای جهان به عهده بگیرد. هر کامیون قرمزی که به سمت جمعیت منحرف میشود حالا برای همه مردم جهان یک نشانهی تثبیتشده است.
تکلیف من با تصویر خرمشهر واضح بود. خانوادهها به خانههای خودشان برمیگشتند؛ اما در هر خانه یک رختخواب و یک کمد خالیشده بود تا خالی ِ تاریک یک قبر را پر کند. همه هنوز همسایه و برادر هم بودند؛ اما تو با خالیهای بزرگتری سروکار داری. همسایهای بر همسایهای آتش گشوده است. پسرعمو، زلف دخترعمویش را تراشیده و آن را به همسایهای دیگر فروخته است. برادر نمیتواند دامادشان که قاتل نیمی از فامیل است را ببخشد. در روح موصل، پلاکها و خیابانها و میدانهای متروکی باقیمانده که پر از بمبهای عملنکردهی خشونت و انتقام است. خشونت در خاورمیانه اخلاق عجیبی دارد. پیش از آنکه پدر بمیرد به ارث میرسد و بین پسران تقسیم که نه ضرب میشود. تو برای این شهر چه برنامهای داری؟
وقتی قرار است خانهای را کنار خانهای دیگر بالا بیاوری، چه واکنشی به زمینه همسایگی نشان میدهی؟ تحقیرش میکنی؟ میهراسی؟ فراموشش میکنی؟ دیوارها را آنقدر بالا میاوری که هیچ دستی نتواند نارنجکی را بلندتر از آن بیندازد و یا دیوارها را حذف میکنی؟ بچهها کجا بازی میکنند؟ جلوی چشم یکخانه یا جلوی چشم همه خانهها؟ پیرمردهایی که بیرون نشستهاند حفاظ کودکانند یا تهدید؟ زنها از همان معبری رفتوآمد میکنند که جوانهای طایفه دیگر؟ تو بدون سرمایه اجتماعیِ اعتماد، چطور میخواهی این قلعههای منفرد را در زلف هم گره بزنی؟
این روزها دانشجوهای سال آخری کلاس طرح مسکونی من، دارند برای تحویل کار آماده میشوند. زمینشان را قطعهای مشرف به رودخانه در موصل قدیم انتخاب کرده بودم. صورت مساله طراحیشان یک محله با حدود ۴۰ واحد مسکونی در زمینی ششهزار متری است برای بازماندگان جنگ. ما بسیار به شما فکر کردیم و گاهی بهجای شما بغضمان گرفت. پارکینگها دیگر نمیتوانند زیر خانهها باشند چراکه انفجار یک ماشین نیز میتواند فاجعه خلق کند. مسیرهای ورودی باید با دید واضح طراحی شوند و برای گریز از خانهای که به آتش کشیده شده باید راههای فرار متعددی در نظر گرفت. مسیرهای باریک و تاریک ممنوع است. پشتبامها گسسته است تا جایی برای سنگربندی و پیشروی باقی نگذارد. هیچ گوشهای برای انزوا نباید باقی بماند. همهچیز باید زیر نظر همه باشد.
اما جدای از ترسها، دلخوشیهایی نیز هست. ما آموختهایم که آپارتمانهای شما دو در ورودی دارند! که به اتاقهای پذیرایی مردانه و زنانه جداگانهای میروند: بزم الرجال و بزم النساء. هر کدام برای خود روشویی و سرویس بهداشتی جدا دارند. اتاقخوابها معمولاً بیش از ۴ یا ۵ واحدند و هرکدام نیز حمام خود را دارند. همه این امکانات برای خانههای طبقه متوسط شهری برای ما حیرتانگیز است. شما توانستهاید محرمیت را به آپارتمان بکشانید و درونی و اندرونی را با منطق جدید انطباق دهید و این ازنظر ما تجملاتی و شاید اتلاف فضاست. هرچند شما نماهای ساده سیمانی دارید که گاهی رنگ خورده است و نهایت تزئینات شما مشربیهها و پنجرههای پرداختشده چوبی است. خانههای شما در پیوند با خیابان حتماً جایی برای نشستن دارند. جایی که ما آن را از یاد بردهایم و وجودش را بیحاصل میشماریم. پنجرههای شما روبروی هم نیست تا پردهها کنار بروند و آفتاب به عمق خانه بتابد. ما فهمیدهایم که خانههای شمارا نه برای شما که باید برای مهمانهای شما طراحی کرد. شما بدون معاشرت تاب نمیآورید.
همین دلخوشیها سرمایه کار تو است رفیق. حالا گلدان بین دو سکو را حذف میکنی و آنها را به هم میچسبانی و بهجایش باغچهای کوچک را روبروی دو خانه مشترک میکنی تا پیران خانواده که سخنشان هنوز حجت است کنار هم بنشینند، سیگار «غمدان» دود کنند و قهوه هِل دار عربی را به یاد صدای امکلثوم فروبدهند. این باغچه میتواند موضوع مشارکت و معاشرت باشد. تو در این زمینه سوخته مجبوری از کاشتن اقاقیایی شروع کنی که رطوبت رودخانه عطر شبانهاش را از پنجرهها به بسترها میکشاند تا تمناها و التیامها طعم همسایگی بگیرد. تنها مراقب نشانهها باش. خانهای نمیتواند بر خانهای دیگر فخر بفروشد. از رنگها هراس داشته باش. هر رنگی نامی و خاطرهای را با خود دارد. این شهر بیش از هر چیزی نیاز به فراموشی دارد تا بتواند خودش را به خاطر بیاورد. مبادا قلمت خودش را به دولتها، ایدئولوژیها و طوایف وامدار بداند. نشانهها همیشه کمین کردهاند. ما سبز و فیروزهای را حذف کردهایم. قرمز را روا نمیداریم. بر تارک خانهها نه نقش عقاب میگماریم و نه نخل. همه این نشانهها به یغما رفته است. بگذار کوچههای موصل را که از عقبنشینی طبقات بالاتر روشنشده است تنها بازی کودکان به هم پیوند بزند. پدرها بهتر است در خانه بمانند. پدرها تحمل کمی دارند. پدرها باید فراموش کنند. مراقب خاطره بازیها باش رفیق. ما هنوز در خرمشهر داغ ترکش را از دیوارها پاک نکردهایم. ما را نزدیکتر میکند. تو ولی ماجرای دیگری داری. قبل از هر کاری، دیوارهایت را آمود بکش که نسخه تو فراموشی است. موصل بدون مفصل موصل نمیشود.
پینوشت:
پیامبر (صلیالله علیه و آله) خواب نگرانکنندهای دید که برایش سخت و گران بود. خواب دید کسانی مانند میمون از منبر او بالا میروند و پایین میآیند و مردم را به عقب (دوران جاهلیت) برمیگردانند. حضرت از این مسئله بسیار غمگین شد آنچنانکه بعد از آن، کمتر میخندید.
در پی آن خوابِ عجیب، آیهای نازل شد و نکات عجیبتر و مهمتری را بیان کرد: «به یادآور زمانی را که به تو گفتیم پروردگارت احاطهی کامل به مردم دارد و ما آن رویایی را که به تو نشان دادیم همچنین شجرهای که در قرآن لعن شده، جز بهمنظور آزمایش مردم قرار ندادیم؛ و ما آنها را تخویف (و انذار) میکنیم اما هر چه میکنیم جز بیشتر شدن طغیانشان نتیجه نمیدهد؛ آنهم چه طغیان بزرگی!»
«وَإِذْ قُلْنَا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّویَا الَّتِی أَرَیْنَاکَ إِلاَّ فِتْنَهً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَهَ الْمَلْعُونَهَ فِی القُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیَانًا کَبِیرًا»
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۲۰، نیمه اول تیر ۱۳۹۶ ، امروز ، صفحه ۳
به قلم: محسن اکبرزاده
کپیرایت این مطلب متعلق به «دوهفتهنامه طراح امروز» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.