در پایان مجموعه مقالات سنتز برای جمع بندی جریان امروز معماری تنها به یک فریاد بلند و تاریخی بسنده می کنیم: «اینکه چیزی تنش نیست»
منتشر شده در: فصلنامه طراح / شماره ۱۱، تابستان ۱۳۹۳ ، حرف اول ، صفحه ۳۵
به قلم: مرتضی نظریزاده، محمد یزدانی
داستان لباس پادشاه را به خاطر دارید؟ دو خیاط هنرمند برای پادشاه هیچ چیزی ندوختند و پس از چند ماه وقتگذرانی و دریافت پول بسیار زیاد به او گفتند که هر کس لباس شما را ندید، نادان، بیشعور و بیعقل است و در برخی روایتها حرامزاده است، اصلاً خاصیت کارشان این بود که لباسی طراحی کرده و میسازند (میدوزند) که فقط عاقلان میبینند و ستایش میکنند؛ اما کودکان همیشه بیملاحظهاند، آنها از میان جمعیت ستایش گر فریاد میزنند: اینکه چیزی تنش نیست.
فریادی که همیشه از بطن تاریخ به گوش میرسد. فریادی کوتاه، بدون مقدمه و بدون توضیح، با کلماتی ساده و بدون مصلحتاندیشی، فریاد ترسناک عریانی اندیشهها، وگرنه از عریانی جسم که ترسی نیست که بدن به برگ مویی یا برند نویی پوشیده میشود، اما عریانی ذهن تنها خطری است که میتواند هستی انسان را نابود کند. در بخش پایانی این مجموعه از مقالات با پیش فرض قرار دادن داستان لباس پادشاه تصمیم گرفتیم دست به یک ماجراجویی تحلیلگرانه بزنیم، دو پروژه را از دو شیوه مختلف معماری که بهشدت در معماری معاصر ایران جریان دارند، مورد بررسی قرار دهیم. هر دو پروژه از معمارانی انتخاب شد که هر یک از سردمداران دو سبک مدرن و کلاسیک در دو دهه اخیر معماری ایران هستند. هر دو پروژه مربوط به دو ساختمان مسکونی است، هر دو پروژه در مهرومومهای ابتدایی بهرهبرداری توسط جامعه معماری بهعنوان بهترین پروژه مسکونی شناختهشدهاند، هر دو پروژه از نظر منطقه، قیمت زمین و نوع کاربری مشابه هم و…
خلاصه اینکه مقدمات انجام کار آماده شد و با در نظر گرفتن موارد گفته شده در مقالههای قبلی سنتز، شروع به تحلیل کردیم، اما هر خط و هر اشتباهی را که برای این دو پروژه میشمردیم، تصاویر مشترکی از کارهای انجام شده توسط خودمان در ذهنمان روشن میشد تا جایی که پس از حدود یک ماه و نزدیک شدن به نیمه راه فاز نوشتاری مقاله، با مرور نوشتهها به نتیجهای زشت و دردناک رسیدیم، نتیجهای که ما را مجبور کرد شروع به اصلاح و جرح و تعدیل تحلیلها کنیم و آن جرح و تعدیل تا جایی ادامه یافت که تنها تیترهای فصل قبل باقی ماند و نوشتهها جای خود را به خطوطی که اکنون میخوانید دادند، حالا تنها یک سؤال باقی میماند: چرا باید نتیجه یک ماه کار در یک روند فرسایشی و با ناراحتی از بین رود؟
جواب این سؤال در یک عادت عجیب است، عادت فراموشی خودمان و نگاه دقیق و منتقدانه به دیگران، اینکه ما همیشه حرفهای خود را برای دیگران میدانیم و لزومی برای تعهد به حرفهای خود نمیبینیم؛ یعنی ما حتی به خودمان هم گوش نمیدهیم. حالا برای یافتن پاسخ به سؤال بالا موارد فصل قبل (توصیه ما به دیگران) را یکبار مرور میکنیم.
۱. پیش و بیش از هر چیز فکر کنیم
۲. خداحافظی با من
۳. به انتظارمان خیانت شد؟
۴. آماتوریسم
۵. که چی؟
۶. سبکِ بی سَبکی
۷. نگاه به آنچه کردهایم
۸. حقیقت به شیوه راسل
۰. فاز صفر (برای شروع از خودمان آغاز کنیم).
فاز صفر بیانگر مسیری است که اگر طی نشود، راه به جایی نمیبریم، بهبود آنچه خود ارائه میدهیم؛ و اصلاح آنچه فکر میکنیم اشتباه است، این مسیری دشوار برای پیمودن است و آرشیتکت برخلاف طبع لطیفش باید در این راه آماده مبارزه باشد.
در پایان مجموعه مقالات سنتز برای جمع بندی جریان امروز معماری تنها به یک فریاد بلند و تاریخی بسنده می کنیم: «اینکه چیزی تنش نیست»
.
.
منتشر شده در: فصلنامه طراح / شماره ۱۱، تابستان ۱۳۹۳ ، حرف اول ، صفحه ۳۵
به قلم: مرتضی نظریزاده، محمد یزدانی
کپیرایت این مطلب متعلق به مولف میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.