طهران که در ریشهشناسی لغتی نامش را ، وامدار موقعیت جغرافیایی خود نیز بوده است، همواره پتانسیلهای آشکار و نهان بسیاری درونش داشته که نهایتاً پس از دگردیسیهای بسیار به تهران امروزی تبدیلشده. واضح است که سازماندهی روابط حاکم در لایههای متعدد موجود در آن، تأثیر بسزایی بر امور اجتماعی و حتی زندگی شخصی شهروندان خود خواهد داشت. اعمال این تغییرات و آشنایی با چالشهایی که برای رسیدن به این امر با آن مواجه هستیم، نیازمند صرف توجه و مطالعات گسترده خواهد بود. نگاه ریزبینانه و بهرهمندی از دیدگاه کارشناسی کسی که احاطه مطلوبی به شهر، امور شهری و طراحی روابط موجود در آن دارد امری است که ما را واداشت تا به حضور دکتر فلامکی رسیده و از دیدگاه ایشان، این مهم را نیز مورد بررسی قرار دهیم.
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۱۶، نیمه اول اردیبهشت ۱۳۹۶ ، دریچه ، صفحه ۴
به قلم: مهرنوش سهیلی راد
“از سالهای بسیار دور، به دلایلی متفاوت که با عناوینی از طمع تا شناخت و از سودجویی تا احساس غرور برخاسته از توانمندیهای مکانیکی میتوانند نامیده شوند، ایران موضوع یا مکان تهاجم قرارگرفته است. این امر دو پیامد داشته: دگرپذیری از و ثبات یافتگی اندیشهها و نظرها، همچنین ماندگاری مشروطت حمل یا اجبار در قبول دگرپذیری آثار معماری و معماری-شهرسازی. شناخت دگرگونیهایی که در صورت و ساختار معماریهای ایران در طول تاریخ رخدادهاند، مرمتگران معماری را با این دو پرسش روبرو میکنند: ماندگار کردن موجودیت کالبدی یا معماری متعلق به گذشته کشورمان، از کجا تا کجای پیکره آن میتواند مجاز و مطلوب باشد.” دکتر محمد منصور فلامکی/ کتاب «منشور مرمت معماری»
دکتر محمد منصور فلامکی از اساتید بسیار برجسته و نامی کشورمان است. بیتردید، کمتر کسی وجود دارد که تحصیلات معماری و شهرسازی داشته باشد و نام او را نشنیده باشد. وی که تحصیل در رشته معماری را در دانشگاه تهران آغاز کرده بود، در سال ۱۳۴۲ موفق به اخذ درجه دکتری از دانشکده معماری ونیز شد، تخصص رشته شهرسازی را از دانشگاه میلان و مرمت بناها و شهرهای تاریخی را طی دورهای دوساله از دانشگاه رم کسب کرد. فعالیتهای وسیع دانشگاهی، عناوین متعدد در گروه آموزشی، فعالیتهای علمی و حرفهای آزاد در اقصی نقاط کشور، مشارکتهای علمی و فرهنگی در کنگرههای بینالمللی و ..، تنها بیان مختصری از عناوین فعالیتهای ایشان است که بهصورت جدی دنبال کرده است. فلامکی کتابهای بسیاری ازجمله: باز زنده سازی بناها و شهرهای تاریخی، شکلگیری معماری در تجارب ایران و غرب، منشور مرمت معماری و … را نیز تألیف کرده و همچنان به تدریس نیز مشغول میباشد.
ارتقا بخشیدن کیفیت زندگی در چارچوب حقوق شهروندی امری است محسوس که نباید با بیتوجهی، مورد کملطفی ما واقع شود. در راستای همین محور بحث، با دکتر فلامکی به گفتوگو پرداختم تا بلکه با تکیهبر دانش و تجارب ایشان، بخشی از مسیر حرکت اجتماعی خود را بهمنظور افزایش سطح اطلاعات عمومی، روشن ساخته و از آنها آگاه شویم.
دکتر فلامکی بعد از چهار دهه فعالیت مستمر و مداخلات مفید در امر آموزش، پراهمیت ترین کار خود را، درس مرمت معماری میداند که آن را در دانشگاه تهران پایهگذاری کرده است. البته این عنوان آموزشی در ابتدا بهعنوان درس انتخابی ارائهشده بود، اما برحسب نیاز تا امروز ادامه پیداکرده و از اهمیت خاصی برخوردار شده است. تدریس را کار مطلوبی میداند که همیشه از آن درس گرفته و تجربه کسب میکند. بیان سخن روز نیز با عنایت به بعد تاریخی و نسبت دادن و سازگار کردن سخن امروزی با تاریخ، موضوعی است که همیشه دنبال کرده است .
به اعتقاد وی، درگذشته پس از دگرگون شدن تعلیمات عالیه در کشور و تغییر نظام دانشگاهی در پی آن، گروههای آموزشی شروع به زیست کردند که بزرگترین و مهمترین ارگان تصمیمگیری در محتوای علمی هم بشمار میرفتند. به این صورت که هر آنچه یک گروه آموزشی برای خود تعریف میکرد ازنظر سازمانی در دانشگاه مصوب میشد و اگر لازم بود، تغییراتی روی ریتم آموزش، نه بر روی محتوا اعمال گشته و پس از ابلاغ به روسای دانشگاهها، نهایتاً با تائید این اشخاص، فرمان اجرایی شدن آن به وزارت علوم میرسید؛ دقیقاً بالعکس اتفاقی که امروزه در حال انجام شدن است.
در ادامه گفتگو، فلامکی از منشوری سخن میگوید که «متعلق به هیچ کشوری نیست و بعلاوه اینکه معماری هم چارت کوچکی از آن را تشکیل میدهد، درزمینه علمی و اجرایی سخن تازهای به میان آورده که با جمعآوری اطلاعات چند سال گذشته و بررسیهایی که توسط متخصصان صورت گرفته، تدوین میشود و این همان جهش از خود است. در حقیقت عملی که منشور انجام میدهد حلاجی جامعیت، از سیر تا پیاز مسائل است که منجر به پرواز گری میشود و قطعاً متعهد به حرمتگذاری و حرفه آدمیان است». در همین راستا، بهزعم وی اتفاق اساسی که به کمک سایرین شکل گرفته، تدوین کتاب منشور معماری است که طی سه سال مطالعه جمعآوریشده و قبل از چاپ، به امضای ۲۸۶ نفر رسیده است که نظرات همسویی باهم داشته و ضمن اعتباربخشی، به مرتفع کردن کاستیهای این مجموعه کمک کردهاند. او معتقد است که: «برای من رویارویی با مفاهیم پرمحتوا هرچند زبر، درک روح و جسم آدمیت و هویت مکان، رابطهای بهدوراز تضاد شکل میدهد که همواره امری بسیار ارزشمند و دوستداشتنی بوده که پرداختن به آنها مرا جوانتر ازآنچه هستم، میکند».
از پروژههای دلخواه ایشان که جویا شدم، طرح نوسازی جوادیه را نام بردند که ضمن دارا بودن نوآوری، ریشه همه مسائل را نیز در دل خود زیر نظر داشته است. این منطقه که فرهنگ غنی و خاص خودش را دارد، مردمان شهرهای مختلف در شاخه اصلی آن، در محلههای خاص استقرار دارند که سایش این فرهنگها باهم، منجر به ایجاد جوی شده که ازنظر اجتماعی و خط تیره انسانی، فوقالعاده ارزشمند بشمار رفته و حتی تسهیلاتی فراهم میآورد که فرزندان درجهدو و سه هم نیاز به مهاجرت ازآنجا نداشته باشند. در این خصوص میگوید: «طرحی که آماده کردم به تصویب هم رسید و بهاتفاق آرای شورای فنی شهرداری، برای اجرا به شهرداری منطقه ابلاغ گردید، اما به دلیل اتفاق یا سیاستهای عاملین امر، این طرح به دست فراموشی سپرده شد.»
انکار اشتباهاتی که در شهرسازی و معماری شهرهای ما صورت پذیرفته، امری است غیرقابلچشمپوشی که لازم است در مورد آنها از زبان ایشان هم بشنویم: «فضاحت مطلق جهانی در مورد پروژههای انبوهسازی برخی مساکن شهری را نمیتوان انکار کرد. پیکرههای قریب به شهر که گویی خود را بهزور در آنجا نشانده، اتفاقی را رقم زدند که برخی مناطق قدیمی حومهشان را از هم پاشید و در برخی موارد جایگاه بزهکاران شد. نظام فرهنگی و اجتماعی که دستخوش تغییرات ناتدبیری برخی عوامل شده بود، حال در پی باز زنده سازی آنچه ازدستداده بود شد، کما اینکه همه اشتباهات قابل جبران نیستند و سازندهها نمیتوانند اشتباهات خود را خاک کنند. مهندسین مشاوری که به کمک مردم از خواب بیدار شدند، حال درصدد این برآمدند که معادله مقبول را در شهر ببینند و سعی در جبران خساراتی کنند که دیگر کاری از پیش نمیبرد. البته دوستی میان ما پابرجاست، اما الزاماً سخن برابر، نه. بههرحال نمیتوان توقع داشت کسانی که تخصصی از شهر و شهرسازی ندارند و چیزی از آن نمیدانند، از دیدگاه علمی چیزی بگویند که بتوانند شهر را در فضای میان دانشی پیشرو و فرمایشی، شکل دهند.»
فلامکی در حال حاضر مشغول به طرحریزی مرمت بافت قدیمی سلطانیه که ثبت جهانی شده، میباشد و معتقد است که: «باید ارزشهای محیطی در مناطقی که پیشینه خاص یا بناهای درخور توجهی دارند در هر طرحی جاگذاری شود و بتواند منطقی برای جلب نظر اساتید شهرسازی و معماری از خود نشان دهد. کافی است که برای واگذاری پروژهها در پیادهسازی، لجبازی را کنار گذاشته و منصفانه خلق کنیم و مردم و خواست آنها را مدنظر قرار داده و متمرکز بر کالریهای شهری باشیم. توافق ضمنی که گاهی بین عاملان امر صورت میپذیرد، زنجیرهای را تشکیل میدهد که پس از مواجهه با شکست در یک پروژه، همه انگشت را بهسوی یکدیگر میگیرند که گویی «همه هستند و هیچکس نیست.»
ایشان معتقدند که: «تهران نیاز به تعریف اساسی دارد؛ شهری که تا چند دهه گذشته میتوانستیم بگوییم بهظاهر بد اداره میشود که البته اینطور هم بود، پیشزمینهاش را از قبل انقلاب نهادینه کرده بودند. چون تا آن زمان، شهرداری اصولا فهم حفظ حقوق مدنی را درک نکرده بود؛ اما حال با تاریخی روبرو هستیم که نیاز دارد شهر خود را در آن تعریف کنیم. کلانشهری که چند سالی است به یک ابر شهر تبدیلشده و نیاز دارد کسانی در موردش سخنانی به میان آورند که سواد شهرسازانه از دیدگاه علمی داشته باشند، نه صرفاً از دیدگاه کسانی قضاوت شوند که متعلق به این دیار نبوده و شناختی از شرقی-غربیهای تهران و محورهای اصلیاش ندارند و حتی گذری در آن نداشتهاند. اینگونه میشود اصالت فضا را موردسنجش قرار داده و سطحی نگرانه، «سالاد فصل» را به آن نسبت ندهیم. نیاز است ابر شهر را بشناسیم تا بتوانیم نحوه مدیریت و رویارویی با آن را از الگوهای حاکم بر شهری مثل توکیو اقتباس کرده و به کار ببریم».
تهران مأمن ازدحام در هر آن چیزی است که به ذهنمان میرسد؛ از مایحتاج روزانه گرفته تا امکانات و معماریهای گوناگون با صدها رنگ مختلف؛ جایی که روابط شهری و دخالت در کالبد و جدارههای آن نیازمند برنامهریزی بسیار دقیق و همهجانبه میباشد. ازاینرو است که جوامع مختلف، همواره توجه به این امر را از امور حائز اهمیت در شهر و کشور خود دانسته و در جهت رفع معضلات آن کمر همت بستهاند. بنابراین رسیدگی دلسوزانه به شهری همچون تهران، از اموری است که نباید آن را موکول به زمان کرد. قطعاً بهرهگیری از کارشناسان متخصص در امور، از نکاتی است که میتوان به کمک آن به تصویری واقعی از چشماندازهای مطلوب و درخور شهروندانی که حیات خود را در آن سپری میکنند، دستیافت. بیپرده بگویم: «کاش تهران شهری نباشد که در آن سر، سر است و کلاه، کلاه».
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۱۶، نیمه اول اردیبهشت ۱۳۹۶ ، دریچه ، صفحه ۴
به قلم: مهرنوش سهیلی راد
کپیرایت این مطلب متعلق به «دوهفتهنامه طراح امروز» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.