در قسمت پیش با اسامی برخی خدایان یونان و ایران باستان آشنا شدیم و دریافتیم که در میان خدایانی که از خاک تا افلاک را در اختیار داشتهاند، تمام خصلتها و منشها وجود دارد به جز تنوعطلبی، حالی به حالی شدن و از این شاخه به آن شاخه پریدن. سپس برای اینکه جای خدای تنوع طلبی خالی نباشد «ربالنوع حالی به حالی» شدن را نامگذاری کردیم، خدایی که با یک جمله ساده مسیر زندگیاش را تغییر میدهد، در هیچچیز ثابت قدم نیست و هزاران ایده برای انجام هزاران کار دارد؛ هیچ کاری را به سرانجام نمیرساند و همیشه در پی تنوعطلبی و از این شاخه به آن شاخه پریدن است.
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۲، نیمه اول شهریور ۱۳۹۵ ، صفحه آخر ، صفحه ۱۶
به قلم: مرتضی نظری زاده
اینجا همچون شماره قبل سعی میکنیم نشان دهیم چگونه عدهای از مردم کشورمان به خاطر شرایط و اتفاقات پیرامونشان ناگهان حالشان تغییر میکند و احساس میکنند که میتوانند طراحی کنند، این مسئله در همه شغلها و هنرهای دیگر وجود دارد، ولی ما مقابل حالی به حالی شدن خود مقاومت می کنیم و درباره دیگر مشاغل صحبت نمیکنیم، چون در تخصص ما نیست، پس تنها به روند و تأثیرات تبدیلشدن ناگهانی مردم عادی به طراحانی برجسته میپردازیم؛ و تلاش میکنیم تا از جمله جادویی و البته مظلوم «در تخصص ما نیست» در برابر «ربالنوع حالی به حالی» استفاده کنیم.
نکته: برخی دوستان پس از قسمت پیش دو تذکر را خیلی جدی مطرح کردند. تذکر اول: مگر نمیشود آدم حالش را تغییر دهد و متحول شود، قاتل باشد و ناگهان بر اثر یک اتفاق تبدیل به قدیس گردد؟ یک بله بلند تقدیم به آنهایی که خودشان را به کری میزنند، معلوم است که همه ما برای تحول و بهتر شدن تلاش میکنیم، (البته اینطور تصور میکنیم) ولی منظور از ربالنوع حالی به حالی تغییر و تعالی روح و ذهن نیست و تنها کسانی مورد نظر هستند که دست به هر کاری میزنند، کارهایی که استعدادش را ندارند و برایش تلاش کافی هزینه نمیکنند. تذکر دوم: مگر نمیشود آدم شغل خود را تغییر دهد و کاری را که دوست دارد یا استعدادش را دارد انجام دهد؟ در جواب این دوستان میگوییم که حق کاملاً با شماست ولی به شرط دروغ نگفتن به خود و دیگران؛ یعنی کاری چون صرفاً پول دارد مورد علاقه ما نباشد، یا اگر کاری قدرت و یا شهرت برای ما میآورد ما ناگهان عاشق آن کار نشویم. در یک جمله اینکه بندهی زر، زور و تزویر نباشیم؛ و مسیر حرکتمان را بر اساس استعداد و توانایی خود انتخاب کنیم.
لازم به توضیح است که اتفاقات نمایش کاملاً واقعی است ولی اسامی جعلی است و هرگونه شباهت با افراد نزدیکتان یا خودتان اصلاً اتفاقی نیست!
صحنه نمایش: مغازه شیر فروشی
آدمهای نمایش: شیرفروش / خریدار و دوست شیرفروش (کارخانه دار)
خریدار: آقا شیر… چی دارید؟
شیر فروش: شیر پاک.
شیر فروش لبخند میزند، ولی لبخندش با نگاه بیتفاوت و خشک خریدار نابود میشود، خریدار منتظر پاسخ سؤالش باقی میماند.
شیر فروش: تقریباً تمام مارکها رو داریم.
خریدار: HWC رو دارید؟
شیر فروش: دارم ولی قیمتش خیلی گرون شده.
خریدار: بجاش طراحی خوبی داره.
شیر فروش: شیرآلات ایرانی هم طرح های خوبی دارن.
خریدار: نه آقا، کجا طرح خوبی دارن! حتی کپی هم بلد نیستن.
شیر فروش: همینها هم کپی طرح شیرهای اروپایی هستن.
خریدار: من خودم آرشیتکتم!! اینا همه کپی هستن درسته، ولی کپی صدسال پیش.
شیر فروش: حق با شماست، کاری هم نمیشه کرد.
خریدار: حالا خارجی خوب چی داری؟
شیر فروش به سمت کاتالوگهای خارجی خود میرود و مقابل خریدار میگذارد.
شیر فروش: شما هرکدوم رو انتخاب کنید من براتون میارم.
خریدار: اینا وارداتی هستن.
شیر فروش: بله همشون مارک اصلی و مستقیم از آلمان و ایتالیا وارد میکنیم.
خریدار: چرا اینا رو کپی نمیکنید.
شیر فروش: اینا قالببندیهاشون سخته.
خریدار: خوب یک کم تغییرش بدید، نیاز به طراح حرفهای هم نداره.
با این جمله شیر فروش به یاد چند ماه پیش و پیشنهاد دوستش میافتد. دوستی که کارخانه تولید شیرآلات خانگی دارد…
[کارخانهدار: تو که فوتوشاپ بلدی، بیا این طرحها رو تغییر بده منم میدم به قالب سازمون، میگم عینش رو برامون بزنه.
شیر فروش: من که بلد نیستم.
شیر فروش در برابر وسوسهگر ربالنوع حالی به حالی میایستد؛ اما مقابله به همین راحتی نیست.
کارخانهدار: بلدی نمیخواد، یک کم سلیقه میخواد که تو داری.
شیر فروش: بابا هرکدوم از اینا صد تا جزئیات فنی داره، تخصص میخواد.
باز هم مقاومت و عقلانیت از جانب شیر فروش و مسخرهگری و خشم از جانب وسوسهگر ربالنوع حالی به حالی.
کارخانهدار: تخصص؟ بیخیال، از کی تا حالا تخصصگراشدی؟
شیر فروش: بیشوخی میگم، آخه همینطوری که نیست.
کارخانهدار: دقیقاً همینطوریه!
کارخانهدار درحالیکه لبخند تمسخرآمیزی روی لب دارد، از کیفش چند کاتالوگ خارجی بیرون میآورد و به دست شیر فروش میدهد.
کارخانهدار: اینا رو بگیر اسکن کن. هفته دیگه میام با هم با فتوشاپ عوضشون کنیم. پول خوبی توش هست، خیلی میصرفه!
کلمه آخر در گوش شیر فروش زنگ زد، خیلی میصرفه، اما او همچنان مقاوم است.
شیر فروش: خوب چرا همینا رو نمیسازی؟
کارخانهدار: اولاً خیلی پیچیدن، باید سادش کنیم، دوماً میگیم خودمون طراحی کردیم قالبش رو انحصاری میکنیم، به بقیه تولیدکنندههای داخلی میفروشیم، سوماً بومیسازی خیلی مهمه، خیـــلـــی!
کارخانهدار درحالیکه با صدای نزدیک به جیغ میخندید و دستش را به نشانه خداحافظی در هوا تکان میداد، از مغازه خارج شد و شیر فروش را با انبوهی از وسوسههای حالی به حالی شدن تنها گذاشت؛ حالا این خریدار هم حرفهای همان کارخانهدار را تکرار میکرد].
با صدای خریدار شیر فروش از خاطراتش بیرون آمد؛ و تصمیم خود را گرفت، تصمیمی که همچون دم خروس از جوابش بیرون زده بود.
خریدار: خودتون هم میتونید. کاری نداره، خیلی سادس.
شیر فروش: اتفاقاً یکی از دوستام تولیدکننده است، مارک شیرآلاتش خیلی معروف نیست، طراحی شیراش رو خودمون دوتایی با فتوشاپ انجام دادیم، من چند سال پیش یه دوره فتوشاپ گذروندم. با همون کارامون رو انجام میدیم.
شیر فروش پیشنهاد چند روز قبل دوست کارخانهدارش را تبدیل میکند به کاری که انجام داده است و اولین گام لرزش برای حالی به حالی شدن را برمیدارد. درحالیکه تا امروز حتی عکسهای کاتالوگ را هم اسکن نکرده بود؛ و تقریباً احساس میکرد که نباید چنین کاری را انجام دهد.
خریدار: واقعاً؟ چقدر جالب، پس طراحی هم میکنی؟
شیر فروش نمیتوانست چنین چیزی را بپذیرد، ولی همیشه از کلمه «طراح» خوشش میآمد.
شیر فروش: تقریباً. طراحی که نه عکس چند تا از مدلهای شیرآلات خارجی رو با هم ترکیب میکنم یه چیزی درمیاد.
خریدار: فکر کردی ما چطوری ساختمان طراحی میکنیم؟ چند تا از مدلهای آماده رو تو ۳D MAX با هم قاطی میکنیم میشه طراحی! تو هم بهتره با این نرمافزار کار کنی.
شیر فروش: خیلی اسمش رو شنیدم، کجا میتونم یاد بگیرم؟
خریدار: یه سرچ بکن تو اینترنت هزارتا کلاس داره. چند تا نرمافزار دیگه هم هست مثل راینو، اونم کارت رو راه میاندازه.
این حرفها، این راهنماییهای کورکورانه و از این دست وسوسهها را همه ما شنیدهایم و گاهی سالهای عمر خود را پای چنین پیشنهادهایی هدر دادهایم و آخر با سرخوردگی به زندگی واقعی بازگشتهایم. شیرفروش ما هم در همین مسیر افتاد و البته تبدیل به طراح محصول شد و موقعیتی را برای طراحی محصول به دست آورد که نود درصد طراحان صنعتی به دست نمیآورند. با چند کلاس نرمافزار و چند تغییر در کاتالوگهای خارجی، حالا خود را طراح محصول و کارخانه دوستش را برندی نوآور میداند، هرچند اکثر شیرها را در مغازه خود میفروشد شیرهایی که بیشتر موش هستند تا شیر.
و اینگونه آنچه ما اسمش را گذاشتهایم ربالنوع حالی به حالی پس از تبدیل غلام به طراح برجسته داخلی (در قسمت پیش)، شیرفروش را به طراح محصول تبدیل کرد و دوباره استعداد نابی، به مجموعه استعدادهای کشور اضافه شد و انسان حالی به حالی دیگری خلق شد. مخلوقاتی ترسناک که خیلی عادی کنار ما زندگی میکنند و ما در نهایت به آنها میگوییم چند شغله. کسانی که ربالنوع حالی به حالی آنها را یاری میدهد که چند شغل و چند استعداد را در خود کشف کنند و احساس عمیق همه فنحریفی آنها گاهی یک اثر هنری و گاهی یک تمدن را به نابودی میکشد. بگذریم. از ترس اسیر شدن به دستان آدمهای همه فنحریف نباید زیاد درباره آنها حرف زد چون مثل اجنات اگر زیاد در موردشان حرف بزنید سراغتان میآیند، با این تفاوت که با بسم الله فرار نمیکنند، بلکه بیشتر و مصممتر مشغول به کار میشوند.
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۲، نیمه اول شهریور ۱۳۹۵ ، صفحه آخر ، صفحه ۱۶
به قلم: مرتضی نظری زاده
کپیرایت این مطلب متعلق به مولف میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.