همیشه تغییر مسیر را دوست داشتم؛ اگر هرازگاهی مجبور به انجام کاری جدید میشدم، از آن حذر نداشتم و سعی میکردم که به بهترین شکل به سرانجام برسانمش. حتی وقتی به چنین اشخاص و شخصیتهایی برمیخورم، همچنان این حس در من تقویت میشود. مطالعهی پیشینهی فرید قنبری چنین حسی را به من وارد کرد؛ کسی که باوجود تحصیل در مقطع کارشناسی معماری از دانشگاه شیراز، با تغییر رشته و ورود به دنیای «سی جی ۱» جزو موفقترین و برترینها بوده و با کسب جوایز عالی بینالمللی همواره افتخارآفرین ایران است. عشق و علاقهی بسیار او باعث شد تا سال ۲۰۱۶ به امریکا مهاجرت کند و در حال حاضر نیز در سمت «تری دی جنرالیست ۲» در استودیوی «۳ اف ایکس ۳» در ایالت پنسیلوانیا مشغول به فعالیت است. در ادامه، بیشتر با او و فعالیتهایش آشنا خواهید شد…
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۲۷، نیمه دوم مهر ۱۳۹۶ ، حرفه نگاری، صفحه ۱۰
به قلم: محسن هاشمی
ازنظر شما، یک رندر موفق چگونه است؟
همانطور که مشهود است، امروزه پیشرفت موتور رندرها بهقدری بالا رفته که با دانستن اطلاعات تکنیکی و پایه میتوان رندرهای قابل قبولی به دست آورد که همان رندر «ریلیستیک» یا «واقعگرا» باشد؛ اما بهشخصه معتقدم یک رندر خوب قبل از هر نکتهی تکنیکال میبایستی بیننده را با دید هنری و نگاه خاص خود مجذوب کند. بعد از داشتن این مورد مهم، موارد تکنیکال دیگری همچون مدلینگ پر جزئیات و با مقیاس، انتخاب بهترین زاویه دوربین، تکسچرینگ قوی و نورپردازی حرفهای و سینماتیک کمک میکنند که یک رندر خوب داشته باشیم. شاید گاهی لازم باشد حتی بیش از یک روز را به انتخاب زاویه دوربین مناسب اختصاص دهیم.
خلاقیت چگونه در فرآیند رندر تأثیر میگذارد؟ آیا خلاقیت غریزی است؟
خلاقیت یعنی اینکه نباید همیشه آسمان آبی باشد و جنس درختان از چوب؛ درروند کار یک «سی جی ۱» خلاقیت بدین معناست که شما آزادی کامل در انتخاب رنگ، شکل و یا نقش هر چیزی را خواهید داشت و قادر به تغییر آنها به شکلی که خودتان میپسندید، هستید. خلاقیت گاهی در انتخاب یک کادر افقی یا عمودی یک آرتیست نمو میکند. به نظر من دیکانستراکشن نوعی خلاقیت نیست که در آن عناصر را برعکس کنیم؛ بلکه گاهی سادگی نوعی خلاقیت محسوب میشود و در مورد غریزی بودن هم فکر میکنم هر انسانی به نوع خودش خلاقیت دارد.
روند کاری یا «ورک فلو» شما به چه صورت انجام میشود؟
اول از هر کاری من هدف شخص خودم را از انجام کار جدیدم مشخص میکنم و بعدازآن سعی در مشخص کردن کانسپت مینمایم. حال شاید این کانسپت یک اسکچ دستی باشد، گاهی از عکسهایی که قبلاً گرفتم یا اثر یک آرتیست دیگر. در مرحلهی بعد، کار مدلینگ را شروع میکنم و با استفاده از یک نورپردازی اولیه تلاش میکنم تا بهخوبی روی فضا قبل از اضافه کردن جزئیات اشراف داشته باشم. گاهی در تستهای اولیه به نتایجی میرسم که ممکن است با چیزی در که در ذهن داشتم متفاوت باشد و این مهمترین قسمت کار من هست که از صحت مسیر من را مطلع میکند. اگر هر قسمتی مثل نورپردازی، جهات نور، تغییر مقیاس احجام و ارتباطشان با یکدیگر یا زاویه دوربین مناسبی نداشتم با تغییرات مناسب کار را به سمت مرحلهای میرسانم که یکروند سریع و کاملاً مشخص را پیش میبرد که عبارت است از مدلینگ، تکسچرینگ و لایتینگ؛ البته تغییراتی در مرحلهی رندر نهایی نیز ممکن است نیاز باشد که جزو روال طبیعی کار محسوب میشود.
آیا یک آرتیست شبیهساز معماری حتماً میبایستی در رشتهی مرتبط تحصیلکرده باشد؟
هیچ بایدی وجود ندارد، اما وقتی شما موضوع کارتان ساختمان یا مبلمان باشد میبایستی حتماً فهم کلی از موضوع داشته باشید. در یک مثال سادهتر، هنگامیکه قرار است آرتیست از یک پروژه بیمارستانی رندر بگیرد، میبایستی اطلاعاتی راجع به رنگ و تأثیرات محیطیاش در فضا و یا مبلمان بیمارستانی و سیرکولاسیون بیمارستان داشته باشد تا بتواند رندرهای بهتری ارائه کند.
دردسرسازترین قسمت در روند کاری معمولاً کدام مرحله است؟
بهطورکلی برای من همیشه چالشبرانگیزترین قسمت و نه دردسرسازترین، در زمان تهیه کانسپتها بوده که همیشه چالش بر دردسر برتری داشته؛ اما اگر دید تکنیکال قضیه را در نظر بگیریم، برای من ساخت «یو وی» همیشه دردسرساز و غیر جذاب بوده که البته در این سالها با پیشرفت نرمافزارها این موضوع تا حد بسیاری آسان شده.
مهمترین تکنیک شما در رندرینگ که مهمترین نقش در ایجاد رندر رئال را به عهده دارد کدام است؟
مبحث رندرینگ همیشه یک موضوع تازه بوده و هست که دلیل آن دید آرتیستیک هر آرتیست در نحوهی کاریاش است و منجر به خروجیهایی متفاوت میشود. از طرفی گاهی خیلی از آرتیستها به دنبال رئال بودن تصویر نهایی نیستند و اتفاقاً تمامی تلاششان بر روی فانتزی بودن رندر بهدوراز جنبههای واقعی است. همین امر منجر به وجود کارهایی با حس و حالهای جدید میشود؛ اما این موضوع تنها نکتهی رندرینگ را شامل نبوده و از جنبههای بیشتری پشتیبانی میشود.
در مرحلهی اول عدم وجود جزئیات در مدل، دلیلی است که باعث میشود یک رندر رئال به نظر نیاید؛ بهطور مثال وقتی بر روی مدلینگ یک صندلی کار میکنیم حتی قسمتهایی نظیر پیچ گوشهها و شاید یک خوردگی را نیز میبایستی در نظر بگیریم.
مرحلهی دوم تناسبات است که از دید من حساسترین قسمت کار بهحساب میآید و چیزی است که بسیاری از آرتیستها بهراحتی از آن میگذرند. حتی گاهی یک مدلینگ کامل و پر جزئیات با بهترین نورپردازی و تکسچرینگ، اگر تناسبات درستی نداشته باشد غیرواقعی بودنش کاملاً مشخص میشود. تناسبات و مقیاس بهویژه جایی که معیار مشخصی برایشان وجود داشته باشد مهمتر خواهند بود؛ مثل مقیاس یک انسان یا درخت در برابر یک ساختمان. مقیاس تایل یک تکسچر نیز از مراحل مهمی است که میبایستی با دقت انجام شود.
مرحلهی سوم تکسچرینگ قوی است. هیچوقت نمیتوان انتظار داشت که یک نورپردازی خوب بهتنهایی بر روی یک متریال ساده، رندری رئال به ارمغان بیاورد، تکسچرینگ قوی همراه با تمامی نقوش طبیعی مثل رفلکشنهایی که بهصورت رندوم کم یا زیاد میشوند و یا حتی اثر گردوخاک روی آبجکتها در طبیعیتر شدن یک رندر کمک میکنند.
مرحله چهارم و مرحلهی نهایی نورپردازی واقعی است. در اینجا منظور از نورپردازی متفاوت، نورپردازی سینمایی است.
درمجموع اعتقاد من بر این است که هر نوع نورپردازی میبایستی حرفهای و سینمایی باشد تا نتیجهی کار را جذابتر نشان دهد؛ اما منظور من نورپردازی است که طبق الگوهای موجود در دنیای واقعی بناشده باشد. برای مثال نورپردازی محصول، نیازی به واقعی بودن ندارد؛ زیرا هدف چنین خروجیهایی بینقص و چشمنواز بودن خود محصول است و ممکن است نیازی به پر دیتیل بودن متریال نیز نداشته باشیم. چراکه تمامی هدف در رندر محصول، ایجاد رفلکتهای کامل و غیر منقطع است. درمجموع یک رندر رئال، حاصل بکارگیری تمامی این اقسام بوده و هیچوقت تنها با یکی از این ها رندری رئال شکل نخواهد گرفت.
پیشنهاد شما به کسانی که بهتازگی وارد این رشته شدهاند چیست؟
قبل از شروع هر کاری، تمامی ابعاد آن را بسنجید. دنیای «سی جی» گستردگی و وسعت زیادی دارد و شما زمانی موفق خواهید بود که زمینهی تخصصی خود را مشخص کنید و روی همان زمینه متمرکز شوید. چیزی که گاها در ایران دیده میشود، دغدغه اشتباه انتخاب نرمافزار است که شاید به دلیل رعایت نکردن حقوق نرمافزارها در آنجا باشد. نرمافزارهای هزاران دلاری که بهرایگان در اختیار همه قرار دارد و شاید اگر این هزینهها رعایت میشد بسیاری از این سردرگمیها وجود نداشت.
به نظرم اینها فقط ابزار هستند و نکتهی مهمتر این است که اگر شما میخواهید در نورپردازی تبحر داشته باشید، باید بیشتر وقت خود را صرف اصول نورپردازی و عکاسی کنید تا بررسی تنظیمات رندر. شما باتجربهی عکاسی در ساعات مختلف بهراحتی میتوانید صدها نکته یاد بگیرید، ضمن اینکه تمامی عکسها میتوانند رفرنسهای پروژهی بعدی شما یا حتی موضوعاتی برای برگزاری یک گالری عکاسی باشند؛ و درنهایت اینکه بسیار موافق حرفهای بودن متمایز از تکبعدی بودن هستم؛ این مطلبی است که گاهی اوقات بهاشتباه برداشت میشود. گاهی تخصص را در شبانهروز مدل کردن کاراکترهای مختلف میبینند که ممکن است منجر به حرفهای شدن ما هم بشود؛ اما این امر کاملاً تکبعدی و خطرناک است. تجربهی ابعاد مختلف در زندگی است که باعث میشود بتوانیم هرروز پختهتر شده و بدون خطا کارکنیم.
کلید موفقیت شما چیست؟
من همیشه به این فکر میکنم که موفقیت، رسیدن به یک نقطهی خاص نیست و همیشه از شما جلوتر است. پس همیشه برای رسیدن به موفقیت باید تلاش کنیم. هرگز یک کلید یا دکمهی جادویی وجود ندارد که با داشتنش بتوان به موفقیت رسید. انتخاب هوشمندانه در درجهی اول، مشورت با بزرگان، داشتن اطلاعات کافی، تمرین فراوان و داشتن صبر در درجه دوم از مهمترین موارد است.
آیا نکتهای وجود دارد که بخواهید به آن اشارهکنید؟
میخواستم تشکر ویژهای کنم از مجلهی طراح امروز، نگارنده و تمام کسانی که در راستای پیشرفت کشور عزیزمان قدم برمیدارند. احساس من نسبت به آرتیستهای ایرانی این است که همیشه شایستهی بالاترین مقامها هستند و آرزو میکنم همگی با تلاش و دلسوزی متقابل بتوانیم به جایگاههای والا برسیم و باهم موفقیتهایمان را جشن بگیریم.
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۲۷، نیمه دوم مهر ۱۳۹۶ ، حرفه نگاری، صفحه ۱۰
به قلم: محسن هاشمی
کپیرایت این مطلب متعلق به «دوهفتهنامه طراح امروز» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.