توسعه چه چیزی را وسعت میبخشد؟ هر چه را؟ و در تمام جنبهها؟ توسعه همهجانبه، توسعه پایدار، توسعه متوازن. شاید اگر به لفظ محدودیت و ممنوعیت رجوع کنیم روی دیگر توسعه را بهتر بفهمیم. محدودیتها و ممنوعیتها بر چه چیزهایی اعمال میشود؟ حس میکنیم در شمول کدامیک از آنها قرار داریم؟ چنین وضعیتی چه احساس و چشماندازی به ما میبخشد؟ حس میکنیم آزادی ما ستانده شده و عدالت در حق ما اجرا نمیگردد؟ بر این طریق، آزادی و عدالت میتوانند همان موضوع توسعه قرار گیرند. سخن درباره آنها بسیار است اما هر دو یک ویژگی الزامی دارند که بهمحض آنکه از دست میرود دیگر نمیتوان به این عبارتها اعتباری داد. آنهم فراگیری و همگانی بودن است. عدالت غیر همگانی و آزادی غیر همگانی، شوخی با عدالت و تحقیر آزادی است. پس جدا از موضوع توسعه، موضع توسعه نیز جای تأمل دارد.
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۲۷، نیمه دوم مهر ۱۳۹۶ ، امروز ، صفحه ۳
به قلم: محسن اکبرزاده
ایران معاصر بهعنوان یک جامعه تحول زده که در قرون ماضی مدام در حال از دست دادن تکیهگاههای پیشینیاش بوده و نتوانسته تکیهگاههای مستحکم جایگزینی ایجاد کند، همیشه خودش را در موقعیت اضطرار تعریف کرده است. اگر سخن از دشمنی فرا منطقهای بوده، نمیتوانسته به همسایگان تکیه کند و هرگاه سخن از همسایگان به میان آمده، چشم تدبیر به فرای منطقه دوختهشده است. این یعنی عدم استقرار جغرافیایی قابلاعتماد. با همسایگان شرقی و غربی مشکل عمیق اقلیمی دارد و تقریباً با همه آنها به تضاد منافع سیاسی و تا حدودی اقتصادی رسیده است. خودش را در منظومهای از جریان عرضه و تقاضای نیازمحور جهانی تعریف نکرده و لذا تحریم پذیر است. بخشی از هیچ بلوک سیاسی مقتدری نیست. در کنوانسیونهای اقتصادی-جغرافیایی مؤثری عضویت ندارد. برای بسیاری از کشورهای ستمدیده دایه دلسوزتر از مادر است ولی از سوی آنها قدر نمیبیند. برای عدم تأثیرگذاریاش هزینه میدهد ولی برای تأثیرگذاری هزینهای نمیکند. علیرغم فرصتهای تکرار نشدنی نتوانسته در میان افغانها، اعراب و ترکان پایگاه اجتماعی ایجاد کند. هر جا سخن از دسیسهای در میان باشد، بیآنکه در آن مداخلهای داشته باشد متهم میشود؛ بهعبارتدیگر، اعتبار ایران معاصر چندان وضعیت مطلوبی ندارد.
در پاسخ به گزارههای مناقشه برانگیز فوق باید پرسید پس چرا هرروز موافقان و مخالفان این پدیده، بیشازپیش بر پایداریاش صحه میگذارند و آن را به همین نحوی که هست پذیرفتهاند؟ مجموعه وضعیتهای کاهنده فوق، میتواند به سهولت کار هر نظام اجتماعی و سیاسی را یکسره کند. ایران به چه چیزی تکیه کرده است که مایه قوامش شده و میتواند دستمایه توسعهاش نیز قرار گیرد؟ تمام مؤلفههای مرور شده بیرونی هستند. ایران چه مؤلفههایی در درون دارد که میتوانند موتور محرکه توسعهاش واقع شوند؟ اگر فراگیری و همگانی بودن را عیاری برای شناسایی این مؤلفهها قرار دهیم پاسخ نزدیکتر میشود. آن دوگانه هویتی ایرانی اسلامی که مجادلههای کلامی بسیاری در پیایند خود دارد، نه در تضادهای تحریکشدهاش، بلکه در همافزاییهای تاریخیاش، چنان ستونهایی را برافراشته که نمیتوان بدیلی خارج از مجموعه ایران معاصر برایش در نظر گرفت. آنطور که علمای اجتماعی تصریح کردهاند، نوروز و محرم چنان آیین و کیان را به همآمیختهاند که هیچکس در محضر یکی، نفی دیگری را احساس نمیکند. محرم بههیچروی غیر ایرانی نیست و نوروز هیچ سویه دین گریزانهای ندارد. وقتی به احوال ایران در این موضع زمانی نگاه میکنیم، کشور را پویا، نیرومند و رو به توسعه میبینیم. نوزاییهای صورت گرفته در سنتهای عاشورایی و تداوم نسلی سنتهای نوروزی نشانههای روشنی بر این استدلالاند.
هر دو این رویدادها زمان محورند. زمانی هست که در همه زمینهای ایرانی، کنشی آزادانه و عادلانه، فراگیر و همگانی انجام میپذیرد. اگر چنین وضعیتی در ظرف زمین برای همه زمانها رخ دهد چگونه خواهد بود؟ چگونه خواهد بود اگر جایی در ایران باشد که بتواند برهمنهی مکانی ایرانیت و اسلامیت واقع شود. سخن را به درازا نمیکشانم. از میان سه حرم اهلبیت در ایران، فارس و خراساناند که چنین مزیتی دارند. اولی به سبب پیشینه جشنهای شاهنشاهی، نشانههای ملیاش را به بازیهای سیاسی فروکاسته و در برابرش مقاومتهای مذهبی شکلگرفته است و در وضعیتی آسیب خورده و آفتزده گرفتار است؛ اما خراسان هنوز توس را در تضاد با حرم طرح نکرده است. بزنگاهی مفهومی که باید اندیشمندانه با آن مواجه شد. مقام معظم رهبری در دو دهه اخیر بر توسعه فرهنگی از محور توس تأکید داشته است. شورای اصلاحطلب شهر مشهد نیز یکی از پنج کمیسیون خود را به توسعه توس اختصاص داده است. اگر در منطقه تردد داشته باشید و خبرها را مرور کنید میتوانید خیزی تمدنی را در این ناحیه احساس کنید. توس میخواهد جریان جدیدی در معنای خراسان و ایران ایجاد کند. جایی باشد که زائر مسلم، بر نهاد ملیت خود پافشاری کند و در آن حال خود را با تضادهای درونی روبرو نبیند. اگر توس بتواند از آزمون توسعه سربلند بیرون بیاید، منظومههای فرهنگیاش را بهجا تعریف کند و در دوگانه زیارتی سیاحتی، حرم-شاندیز، فرهنگ را جایگزین تفنن سازد، آنگاه میتواند یک پایتخت حقیقی پایدارساز را در ایران معاصر رؤیت کرد. نقشی که برای برههای محدود از سوی خرمشهر پس از آزادسازی ایفا شد، شاید این بار بتواند مستمر و همیشگی در سوی دیگر جغرافیا، استیلا یابد.
زبان توسعه در توس چه خواهد بود؟ تختگاه عصریت بخشیدن به حیات ایرانی، چه سان از محرم و نوروز میآموزد که ملت، بیحضور رسمی دولت، میتواند رسمیت ساز باشد. اعتبار ببخشد و قابلاتکا واقع شود. سرمایه بپذیرد و سرمایه صادر کند. جایی که ساکنین جمهوری اسلامی ایران، با هر دیانتی و با هر نژادی، به دلیلی با آن پیوندی پیدا کنند و با انباشت خاطره و معنا، خود مفهومی مستقل بیابد چونان که از مشهدی شیعه تا کرد سنی، بتوانند بهواسطه آیینگی اجتماعی، خود را در آن جستجو کنند و بدان مهر بورزند. آیا در ایامی که همه تحلیل گران به غرب خیره شدهاند تا سرنوشت ایران را پیشبینی کنند، خورشید بار دیگر از جای درست خود طلوع خواهد کرد؟
از چرخدندههای خالی مانده در توس باید پیش از هر چیزی به مردم اشاره کرد. آئینهایی که آنان را گرد هم بیاورد و به حضورشان موضوعیت ببخشد. رویدادهایی طراحیشده و سنجیده که قطرهقطره جای خود را در دلسنگ ِ تاریخ معاصر باز کنند. این رویدادها در ظرفی ظهور میکنند که طراحیاش هنوز برای اهلفن معماست. توس از توسعه اجازه و عزم و بودجه را در کنار هم دارد؛ اما غیاب فکری که بتواند آنها را نقطه عزیمت قرار دهد و نه غایت کنش، نگرانکننده است. آیا سه دهه دیگر از توس، مجموعهای ویلاها و سالنهای غذاخوری بهجا میماند که دستبهدست میشوند و یا مجموعههایی فرهنگی که جایگاه و یادمان بزرگان فن و هنر است؟ پایینتنه توسعه تصمیمش را درباره توس گرفته، چه وقت اندیشمندان خانگی قصد میکنند تا نگرانیشان را عریان با مردم در میان بگذارند بر کسی معلوم نیست. عطف به تجربه تاریخی توسعه، باید اظهار کرد که توس بزرگتر، ریشسفید، بلد ِ راه و شیخ بهایی ندارد. آنچنانکه شاملوی بزرگ، حضور انسان را آبادانی میدانست، خرابه توس، منتظر کسی است که نمیشناسیم. مهمترین سرمایه در توسعه، سرمایه نمادین و اجتماعی است. آنچه در این سالها در رنده و دنده سیاست فرسوده و فرو کاهیده شده است نیز همین است. این بزرگترین بزنگاهی است که توس باید از سر بگذراند.
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۲۷، نیمه دوم مهر ۱۳۹۶ ، امروز ، صفحه ۳
به قلم: محسن اکبرزاده
کپیرایت این مطلب متعلق به «دوهفتهنامه طراح امروز» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.