کاترین اسپریدونف متولد ۱۳۴۷ تهران و فارغالتحصیل کارشناسی ارشد معماری از دانشکده معماری دانشگاه علموصنعت است. روحیهای به شدت محکم، مستقل و کنجکاو دارد؛ تمامی سالهای فعالیتاش همزمان در کنار فعالیت حرفهای معماری، به تحقیق، مطالعه و تدریس هم پرداخته است. گاهگداری نقاشی میکند و در هر زمینهای که زیست انسانی را به چالش بکشد مطالعه دارد. در سال ۱۳۸۳ شرکت حرکت سیال را با همراهی رضا دانشمیر، تاسیس کرد. شاید بارها از مجموعه سینمایی پردیس ملت دیدن کرده باشید و چند مرتبهای ساختمانی با شکل و شمایل نامتعارف در کنار تئاتر شهر کنجکاویتان را تحریک کرده باشد؛ این بناها و چندین پروژه بزرگ دیگر معاصر نتیجه سالها تفکر، تجربه و تلاش او و همسرش است. سالهاست با دغدغه پیشرفت در دانشکدههای مختلف معماری به دختران تدریس میکند که همین موضوع سالهاست برای عدهای سئوال است. آنچه در ادامه میخوانید بخشهایی از صحبتهای مفصل و جذاب «طراح امروز» با «کاترین اسپریدونف»، در یک نشست تابستانی است.
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۵، نیمه دوم مهر ۱۳۹۵ ، گفتوگو، صفحه ۸
به قلم: شیدا حقیقتپور
طی سالهای فعالیت حرفهای دفتر حرکت سیال، پروژه های متعدد و تاثیرگذاری تولید شده است. تمامی این پروژهها دو معمار دارند: کاترین اسپیریدونف و رضا دانشمیر. در اینکه فعل طراحی و معماری رابطهای ناگسستنی با کار گروهی دارند شکی نیست، اما میخواهیم بدانیم کاترین اسپریدونف به عنوان یک معمار مستقل طی این سالها چه فرایندی را طی کرده است؟ چه بخشهایی از این رویکردها را مستقل از گروه پیش بردهاید؟ علاوه بر طراحی در مدیریت و حفظ مجموعه حرکت سیال با چه چالشهایی مواجه شدهاید؟
اسپریدونف: در جواب این سوال، برای رسیدن به نتیجه بهتر و دقیقتر از آقای دانشمیر میخواهم تا نظر خودشان را بازگو کنند، به هرحال کسانی که در کنار من، نظارهگر فعالیتهایم بودهاند جواب مناسبتری را میتوانند ارائه دهند.
دانشمیر: کاترین از یک خانواده هنر دوست میآید. مادرش نقاش و مجسمهساز و پدرش پزشک بود. او کودکی خود را در آتلیه مجسمهسازی دانشکده هنرهای زیبا گذرانیده و از همان زمان، اصول اولیه موسیقی را نیز فراگرفته و در نوجوانی و جوانی نوازنده چیرهدست گیتار کلاسیک گردید. در دوران تحصیل معماری نیز به صورت همزمان درگیر کار حرفهای و کسب تجربه در مشاوران مختلف معماری بود. مطالعه در زمینههای فلسفه، روانشناسی، انسانشناسی، نورولوژی و نقاشی نیز بخشی از فعالیتهای او در اوقات فراغت هستند. بنابراین او دارای ذهنیتی چند بعدی و میان رشتهای است و میتواند یک موضوع مشخص را از زوایای مختلف بررسی و تحلیل کرده و نظرات بدیعی را مطرح نماید. علاوه بر اینها از لحاظ شخصیتی، صریح، رک و قاطع است و مفاهیم فکریاش را به راحتی و بدون هرگونه حشو و زائده بیان مینماید. چنین مجموعهای، از او شخصیتی منحصر بفرد ساخته که قادر است در یک لحظه مسیر پروژهها را دگرگون کرده و چشماندازهای جدیدی را آشکار سازد. ایدههای او تا امروز پروژههای پرمحتوا و غنیای را بوجود آورده و همواره فضاهای تأثیرگذاری را خلق مینماید.
برای مثال در طراحی پروژه مسجد ولیعصر که به بحث انگیزترین پروژه معماری معاصر ایران بدل گشته، موضوع بازنگری در ساخت بناهای مذهبی همراه با نگاهی انتقادی و مردمی، که ویژگی خاص نگرش کاترین است را در مقابل تکرار محافظهکارانه مطرح مینماید. نظرات او در شکلگیری فرم برج جام جهت تازهای در طراحی و ساخت ساختمانهای بلند مرتبه در مقابل برجهای صرفاً مکعب شکل مدرنیستی ارائه نموده و موضوع ساختمانهای بلندمرتبه به عنوان سازنده چشمانداز شهری را مطرح میکند. او در پروژه برج سپهر واقع در الهیه، موضوع ایجاد فضای شهری و مردمی در درون یک ساختمان بلند مرتبه را مطرح نمود و با طرح یک پلازای شهری در طبقه هشتم برج و یک مسیر پیاده مدور پیرامون طبقات پروژه علاوه بر ایجاد فرم معماری ویژه و منحصر بهفرد، برج را به شهری عمودی مبدل نموده که دارای فضاهای باز و کوچههای ارتباطی خود است و آلترناتیو جدیدی برای برجهای اداری به حساب میآید.
تمام عرصههای معماری قلمرو فعالیت معمارانه اوست؛ از مفاهیم و محتوای اولیه پروژه تا سازماندهی مصالح و چگونگی اجرا. در هر مرحله از کار، تیم پروژه میبایست تایید او را برای شروع مرحله بعد داشته باشد. هیچ مسئلهای برای کاترین بدیهی نیست و در طراحی، خود را درگیر و گرفتار پیش فرض نمیکند و هر مطلب را بهطور تازه و منحصر بهفرد بازنگری کرده و درجستجوی معانی واقعی هر موضوع است، این ناشی از ساختار ذهن انتقادی و دغدغههای زنانه اوست که همواره مراقبت کننده و زندگی بخش است. در عین حال، تأسیس، حفظ و هدایت یک شرکت و انجام پروژههای غیرمتعارف معماری در سطح بناهای عمومی با حساسیت بالا، فعالیتی پیچیده و چندوجهی است و همانند یک پروژه مستقل نیازمند سازماندهی و ساختار است.
حرکت سیال اساساً مدیون درایت و هدایت اوست. ساختار سازمانی درون شرکت و نظام ارتباطات همکاران با یکدیگر، ثبت و آرشیو کلیه فعالیتها، چگونگی ارتباط با کارفرمایان، کنترل زمانبندیها و پیشبرد طرحها همه و همه در طی چندین سال و زیر نظر او و ایدههایش ایجاد و تدوین گردیده و بصورت راهکار درون سازمانی هدایتگر شرکت بوده است.
چه عوامل و شاخصهایی در درونیات و به موازات آن فضای بیرونی که شما با آن مواجه هستید، از سالهای شروع تا به حال تغییر کرده است؟
اسپریدونف: اگر منظور چالشهای موجود ازنظر حرفهای باشد باید اشاره کنم که در حال حاضر یکی از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر حرفه معماری، عامل اقتصاد است. معماری کنونی ایران، عملاً بعد از جنگ شروع شد، به دلایلی ازجمله، نخستین فرصت واقعی ساختوساز بعد از انقلاب و امکان بروز اندیشه بنیانگذاران انقلاب و رشد نسبی اقتصادی آن زمان فرصت مناسبی را برای به وجود آمدن پروژههای عمومی با رویکرد منافع عمومی ایجاد کرد. این رونق تا حدود سال ۱۳۷۵ طول کشید. در این دوره، انگیزه کسب سود چندان مطرح نبود و دولت و بخش عمومی بیشتر به دنبال پاسخگویی به مطالبات مردمی بودند؛ اما از دهه ۸۰ بخش خصوصی مطرح شد که به دنبال بیشینهسازی سود در سرمایهگذاریهایش بود و به معماری بهعنوان بستری اقتصادی و سرمایهگذاری نگاه میکرد تا منافع عمومی.
بسته شدن اکثر راههای اقتصادی برای سرمایهگذاری و با توجه به ارزش ملک و رشد جمعیت در ایران، ساختمانسازی وعده سود قابلتوجهی را به سرمایهگذاران میداد که معماری را از موضوع فرهنگی هنری به موضوعی تجاری متمایل میکرد. این گرایش، موجی از رانت جویی را دامن زد که بهتمامی بدنه جامعه و ساختار اقتصادی نفوذ کرد و دو نتیجه را نهایتاً در برداشت.
نتیجه مثبت آن ایجاد فرصت شغلی بود که در اثر همان عطش جهت سرمایهگذاری در ساختوساز، برای معماران به وجود آمد؛ اما نتیجه هشداردهنده آن این است که اگر طراح دارای آن توان و مهارت و سرعت عمل لازم نباشد، مقهور این بازار اقتصادی خواهد شد. یک آرشیتکت باید ایدههای خود را قبل از مواجهه با موضوع پروژه پرورانده باشد تا بتواند در عین ایجاد چشماندازهای جدید و ایدهها و شادابی در فضای شهری وزندگی مردم، جوابگوی اهداف کارفرما و بخش فرهنگی معماری نیز باشد. یک وضعیت برد – برد برای سرمایهگذار، طراح و مردم. چراکه یک اثر معماری علیرغم داشتن کارفرمای خصوصی نهایتاً به مردم تعلق دارد.
شروع به کار حرفهای ما در شرکت درست در نقطه عطف تغییر تکنولوژی معماری از سیستم میز نقشهکشی و خطکش تی و گونیا به کامپیوتر و نرمافزارهای آن بود. این تحول نقش عمدهای را در تغییر نگاه ما به معماری و جستوجوگری ساختارها و فرمها و فضاهای تازه داشت و باعث شد آنچه تا آن زمان وجود داشت را به چالش بکشیم. از طریق تکنیکهای خاص امکان دستیابی به ساختارهای نااقلیدوسی، مقاطع فضایی و فضاهای متغیر فراهم شد. در ادامه، مسئله سازماندهی برنامه پروژه به صورتی منطبق با تغییرات فرم و سیستم حرکتی جزو اولویتهای طراحی در شرکت قرار گرفت. ایجاد ساختاری از فضای دینامیک که همزمان نقش سازه پروژه را ایفا کند و در پیوند، به ماهیتی یکپارچه برسد از دغدغههای فکری ما قرار گرفت.
چالش دیگر ابهام کارفرماست. ازآنجاکه تمرکز بخش خصوصی بر سرمایهگذاری در مقابل سفارش شخصی است، معمولاً شناخت مبهمی از متقاضی و کاربر آینده خود دارد که این ابهام سبب هدر رفتن زمان و سرمایه در روند اتخاذ تصمیمات اشتباه میشود. در اینجا جهت ترفیع این معضل نیاز به توجه ویژهای به مسئله مطالعات در خصوص شناسایی دقیق وضعیت ایران در روند تغییر معادلات سیاسی و اقتصادی در تعاملات بینالمللی، رفتار جمعیت، ریسکها و پتانسیلها وجود دارد.
طی دهههای اخیر تعداد دانشجویان و فارغالتحصیلان زن معمار، روز به روز افزایش یافته است. با این حال با توجه به جمعیت زیاد فارغ التحصیلان، تعداد زنان معمار فعال در فضای حرفه ای بسیار اندک است. با درنظرگرفتن این امر که دانشجویانتان در دانشگاه به خواست شما همواره خانمها هستند، علت این تناقض میان فضای آکادمیک و حرفه ای در چیست؟
اسپریدونف: صرفاً نمیتوان تناقض را در میزان حضور خانمها در فضای حرفهای نسبت به فضای علمیِ دانشگاهی سنجید، بلکه بخشی از مسأله در آشفتگی برنامهی آموزش معماری است که فارغالتحصیلانی را به جامعه تحویل میدهد که اکثراً با مقولهی معماری صرفاً «آشنا» میشوند، اما «آرشیتکت» یا مهندس معمار نیستند و تازه باید بهعنوان کارآموز حداقل ۸ سال در دفاتر معتبر معماری تجارب کاری مفید کسب کنند تا شاید بتوانند بهطور مستقل وارد حیطه و بازار کار تخصصی خودشان بشوند. به گفتهی یکی از استادان پیشکسوت «تغییراتی در برنامهی آموزشی معماری تحت عنوان انقلاب فرهنگی صورت گرفت که نارسا، عجولانه و تابع احساسات بود و نتیجهی آن افزایش بیرویهی درسهای نظری و کم شدن حجم طراحی شد». بخش دیگرِ تفاوت در فضای حرفهای به نظر میرسد به قضاوت عموم برمیگردد که خیلی ربطی به شرق یا غرب هم ندارد و در کل دنیا اصولاً تلاشهای زنان را نسبتاً نادیده میانگارند. از زاها حدید در مصاحبه با مجلهی JO Magazine دربارهی چالشهای معماری سؤال میشود که آیا اساساً رشتهی معماری حرفهای مردانه است و او پاسخ میدهد:
«I think people are biased not profession».
از دیگر دلایل این تناقض میتوان به کیفیت زمینهای اشاره کرد که فارغالتحصیلان در آن کار حرفهای خود را آغاز میکنند. ناامنی برخی از فضاهای شغلی برای بعضی از زنان شاغل در سطح جهان مسألهی جدیدی نیست و به رشتهی معماری محدود نمیشود، بلکه زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی هستند که تعیین میکنند زنان تا چه حد میتوانند در محیطهای حرفهایْ فرا جنسیتی برخورد کنند. از طرفی در فضاهای کاری -در بعضی از موارد- خود زنان اشتباهاتی مرتکب میشوند که همین باعث حذف یا نادیده انگاشته شدنشان درصحنهی حرفهای میشود. مثلاً یکی از این اشتباهاتْ تلاش برای مقبول و مطلوب واقعشدن است که اکثراً حاصل فضای تربیتیای است که آنان را به این سمت سوق داده است. [نشانگان دختر خوب، the nice girl syndrome]. درصورتیکه شفقت داشتن با مقبول واقعشدن دو مقولهی کاملاً جدا از هماند. این عادتْ بیشتر آنان را به کودکانی تبدیل میکند که نهایتاً در فضای کارْ احساس بیمسئولیتی و عدم توانایی کافی را به دیگران القا میکنند. باوجوداینکه همچنان شکاف عظیمی بین برنامهی آموزشی در دانشگاهها و واقعیت کار حرفهایِ معماری پابرجا است اما بهعنوان نمونه در شرکتِ حرکت سیال ۴۰ درصد تعداد افرادِ حرفهای را خانمها تشکیل میدهند که با توجه به آمار جهانیْ تناقض میان فعالیت زنان را در عرصهی حرفهای زیر سؤال میبرد.
بخشی از فعالیتهای شما در حرکت سیال به تحقیق و پژوهشهای جدی میان رشتهای اختصاص مییابد. به نظر میآید که گروه iRODE نیز زادهی همین دغدغههای پژوهشی شما است. با توجه به حجم بالای فعالیتهای شما، پایهگذاری و مدیریت چنین گروهی امری به شدت دشوار است. iRODE به دنبال چیست؟ در چه حوزهای تأثیرات خود را نشان خواهد داد؟
اسپریدونف: هدف از معماری، تنها ایجاد ساختاری جدید نیست، بلکه ایجاد آن تأثیری است که از شکلگیری یک ساختار پدید میآید. هر پروژه دارای ویژگیهایی خاص و منحصر بهفردی است؛ با اینحال میتوان نکات مشترکی را در روند کلی طراحی هر کدام از آنها یافت؛ از جمله کشف و یا ایجاد قابلیتی که بتواند فارغ از زیربنای عددی آن، میزان تأثیرگذاری و حوزه نفوذش را با اهداف مشخص، گسترش دهد.
برای دستیافتن به بهترین راهحل، قدم اول تشخیص و درک درست صورت مسئله است. در این مسیر کلیه موضوعات مرتبط در حد امکان بررسی و تحلیل میشوند. در مسیر تکامل بشری و اغنای خواستهای انسانی، بسیاری از نیازهای ساختگی، در جهت منافع سودجویانه و قدرت طلبانه، به انسان تحمیل میشوند. این نیازهای ساختگی نه تنها با روح بشر سازگاری ندارند، بلکه باعث پیچیدگیها و گرفتاریهایی میشوند که همه روزه به طرق مختلف شاهد تخریب اوضاع حضور بشر هستیم.
بخشی از iRODE همان R&D است که با هدف «برد – برد» برای کارفرمایان و مخاطبان پروژهها در مسیر منفعت جمعی، به جمعآوری اطلاعات، تحقیق و دستهبندی آنها در جهت توسعه همه جانبه بر مبنای نیازهای واقعی حیات، اشتغال دارد. از دیگر فعالیتهای این گروه تمرکز بر بالا بردن سطح آگاهی عمومی است که با برگزاری ورکشاپ و یا جلسات بحث و گفتگو و نمایش فیلم در این زمینه فعالیت میکند. از طرفی آیرود مثل یک لابراتوار عمل میکند. بررسی ترکیباتی که قبلا وجود نداشته و سنجیدن اثرات و تبعات این ترکیبات در گذرها و آزمایشات و برهان خلف در جهت رسیدن به پاسخهای مناسب. مثل ترکیب کانسپت مسجد با حجمی که لزوماً گنبد و مناره ندارد در پروژه مسجد ولیعصر (عج) در کنار تئاتر شهر تهران و یا ترکیب برج با کوچه باغ و درختان میوه، ترکیب مالکیت خصوصی و استفاده عمومی در برج سپهر.
یک معماری، جدا از زیبایی فرمال و پاسخگویی عملکردی و سازهای، نیازمند کشف و بازشناسی نیازهای حقیقی انسان است. با توجه به محدودیتهای زمانی موجود در روند طراحی پروژهها (که معمولاً فرصت کافی برای تحقیق و پژوهش همهجانبه فراهم نمیشود) برای بهدست آوردن نتایج مطلوب تحقیق و بررسی و حتی شکلگیری پروژهها، پیش از مطرح شدن آنها در شرکت به عنوان پروژهای جدید، در گروه آیرود آغاز میشود، تداوم مییابد و در نهایت در زمان و بستر مناسب، زمینهساز ایجاد ساختاری با تمامی شرایط فوق میشود.
زها حدید یک زن معمار بود. از دیدگاه شما زنانگی چه تأثیری بر عملکرد حرفهای او طی سالهای فعالیتاش داشت؟
اسپریدونف: برای پاسخ به این سؤال که زنانگی او چه تأثیری بر عملکرد حرفه ایاش داشته، شاید بهتر باشد اول تعریفی از زنانگی داشته باشیم.
در زبان فارسی ریشه کلمه « زن» زندگی و زایندگی است . زنانگی به دنبال تولید است و نمیخواهد خود را اثبات کند. «زن» تکثرگراست و به گفته دلوز «همچون ریزوم» است. این تفکر مردانگی را از مرکزیت خارج میکند (بهراحتی میتوان تأثیر اندیشههای دلوز را در سیر روند شکلگیری معماری یافت). «زن» ذاتاً خلاق است او ورای خلاقیت به تولید زندگی مشغول است نه اثبات خود. در عین حال زنان خیلی بیشتر به جزئیات توجه دارند و به گفته میس ون درروهه «God is in the Details». زنها قادر به ایجاد رابطه بین اجزای مختلف در ظاهر بیربط هستند و بهواسطه غریزه مادری از قدرت تخیل بالاتری برخوردارند. از طرفی جهت مراقبت و بقای کودک، بیشتر از مردان قادر به پیشبینی حوادث هستند. اساساً از آنجا که معماری مقولهایست در « آینده» شاید تمام این ویژگیها در آثار زها حدید بیتأثیر نبوده است. البته تا بهحال هیچ وقت کارهای زها حدید را از جنبه زنانگی او بررسی نکرده بودم. این بررسی نتیجه چندان شفافی نخواهد داشت؛ چرا که در طول تاریخ معاصر، زنان و مردان در کنار هم به فعالیت مشغول بوده و هستند و هر دو گروه بر هم تأثیر میگذارند. حال کدام بیشتر برای اثبات خود وقت گذاشتهاند، کاملا در رسانهها مشخص است.
از طرفی، حدید به گفته خودش، همیشه از پشتوانه مالی خوبی برخوردار بوده و بهواسطه تربیت خانوادگی دموکراتیک، در هرم مازلوی درونیاش به خودباوری وشکوفایی چشمگیری دست یافته و احتمالا مشکلات بیشماری که اکثر زنان در اثر القائات مخرب اجتماعی- تربیتی با آن مواجه میشوند را، هرگز تجربه نکرده باشد. (القائاتی که از همان دوران خردسالی، باعث مخدوش شدن اعتماد بهنفس و عزت نفس دختران، و در مقابل ایجاد توهمی از قدرتهای کاذب در پسران، میشود). اساتید برجستهای داشته و از جوانی با ذهنیتی کنجکاو به مکاشفه، تولید، خلاقیت و کشف روابط پرداخته و در قالب معماری آنرا به جهان ارائه کرده است. مجموعه فعالیتها و زندگی زها، برگرفته از خصلتهای فراجنسیتی او است. افرادی چون او قدرتهایی را در خود پرورش میدهند که تمام متر و معیارهای رایج را زیر سؤال میبرد و این ارتباطی به ویژگی زنانه یا مردانه افراد ندارد.
از نقطه نظرهای حرفهای، آثار زها حدید چه شاخصهایی را در امر طراحی دنبال میکرد و چه دستاوردهایی برای تاریخ معاصر معماری ایجاد کرد؟
اسپریدونف: آنچه که در روند طراحی زها اهمیت دارد، «تأثیرگذار بودن» اوست. اینکه چگونه توانسته معماری زمانه خود را تحت نفوذ و تسلط درآورد و با از میان برداشتن کلیشهها، الگوی جدید بیآفریند. او جریانهای متفاوتی را متأثر از هنرمندان و معماران اوایل قرن بیستم طی کرده است و پیشرفتهای تکنولوژی اواخر قرن حاضر نیز، در بیان ایدههایش مؤثر بوده است. حس رهایی مشهود در کارهای او، که با به چالش کشیدن جاذبه زمین (متاثر از مالهویچ که از بتن سخت و سنگین احساس سبکی را استخراج میکند) ریشه در آزادی درونی وی دارد؛ زها در این راستا هر محدودیتی را به مبارزهای برای ایجاد فرصتها تبدیل میکرد. ایده حذف اشکال از پیش تعریف شده توسط حدید زمانیکه ساختارشکنی، خود به یک چارچوب در قالب «بایدها و نبایدها» تبدیل شده بود، کمک کرد تا او با ادغام منعطف فیگورها و القای حس حرکت، فضاها را به نوعی دگر تجربه کند. این روحیه در آثار او نشان داد که میتواند ورای رد پیشینه خود، با به چالش کشاندن مخاطب، بیان معمارانه مبتنی بر آزادسازی را در تمام لایههای دستاوردهایش پیگیری نماید.
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۵، نیمه دوم مهر ۱۳۹۵ ، گفتوگو، صفحه ۸
به قلم: شیدا حقیقتپور
کپیرایت این مطلب متعلق به دوهفتهنامه طراح امروز میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.