…باید پذیرفت دانشگاه تنها نیروی محرکهای است که دانشجو را در مسیر آموزش قرار میدهد و باقی راه بر عهدهی خود اوست؛ دانشگاه تضمینکنندهی آیندهی شغلی هیچکس نیست؛ دانشگاه شرط لازم برای اشتغال هست اما کافی نیست؛ دانشگاه غول چراغ جادو نیست!…
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۱۱، نیمه دوم دی ۱۳۹۵ ، منطقه آزاد، صفحه ۱۲
به قلم: محمدحسن فروزانفر
حجم بالای مهندسان بیکار یا به عبارتی درسخواندههای بیکار که از دانشگاه توقع معجزه داشتهاند و سر آخر به ناکارآمدی آن پی بردهاند و هنوز هم درس عبرت برای موج بعدی کنکوریها نشدهاند، بهانهای شد تا بالهای این فرشتهی نجاتِ جوانان فراری از سربازی و دیگر مسئولیتهای زندگی را بچینیم؛ بلکه دیگر پشت این واژهی پوشالی «دانش + جو» پنهان نشویم.
ضرورت داشتن سواد عمومی برای فائق آمدن بر نیازهای روزانه زندگی و نیز ارتباط و تعامل با محیط پیرامون ایجاب کرده است که همگی وقت و انرژی خود را از دوران کودکی تا نوجوانی و جوانی در مسیر تحصیل صرف کنیم. لذا کمتر کسی پیدا میشود که خود و یا فرزندش را از تحصیل در مقاطع ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان محروم کند و اینچنین مسیر یکسانی وجود دارد تا دوران جوانی که دیپلم گرفته و خود را بر سر دوراهی کار آزاد و دانشگاه بینند.
اشتباه از همینجا رخ میدهد که دوراهی کار آزاد و دانشگاه اساسا یک تصور غلط است که باعث میشود این دو را جایگزین یکدیگر بدانیم. درحالیکه ماهیت وجودی دانشگاه و بازار کار آزاد کاملا متفاوت است. دانشگاههای موجود دربردارندهی یک سری دروس ثابت و بعضا قدیمی هستند که بههیچوجه پاسخگوی نیازهای حرفهای مشاغل نبوده و صرفا تحصیل در آن، دانشجو را در حوزهای مشخص، متمرکزتر میکند و میتواند برای او چراغ راهی باشد تا مسیر دانشاندوزی را راحتتر بپیماید. اکنون سیستم کاملا آکادمیک و تئوری دانشگاه به علت کاهش کیفیت در امر آموزش که برخاسته از کمیت بالای آن است، دیگر حتی همین وظیفه اصلی خود را که ذکرشد، انجام نمیدهد چه برسد به اینکه بخواهد متقاضیان را در مسیر سوق به بازار کار هدایت کند.
پس خیلی واقعبینانه باید بپذیریم مسیر دانشگاه و کسبوکار حرفهای علیرغم همپوشانیهای جزئی، کاملا مجزا و متفاوت هستند. در بهترین حالت باید گفت تحصیلات دانشگاهی شرط لازم برای اشتغال هست اما کافی نیست. حال که سرفصلهای پوسیده و قدیمی دانشگاه، مهارت و دانش کافی را (در حالت عادی) منتقل نمیکنند و بهعلاوه اکثر دانشجویان و اساتید هم خیلی دغدغهی یادگیری و بروز شدن ندارند، چطور توقع داریم بازار حرفهای کار، عموم دانشگاهیان مدرکگرا و بیمهارت را پذیرا باشد؟
دفاتر و شرکتهایی که در حوزه معماری فعالاند نیازمند متخصصانی هستند که همزمان سواد تئوری و مهارت عملی را در ترازی بالاتر، بروزتر و کاملتر از خودشان داشته باشند وگرنه چه نیازی به فارغالتحصیل صفرکیلومتری هست که توقع دارد در دفتری خوشرنگ و لعاب استخدام شود، کار یاد بگیرد، تجربه کسب کند و تازه حقوق هم دریافت کند؟! فقط به این بهانه که مهر و امضایی از طرف دانشگاه در دست دارد که تنها گویای حضور وی در دانشگاه است و اصلا روشن نیست فلان دانشجو با چه کیفیتی و چه هدف و انگیزهای درسخوانده و فارغ شده است. (در داخل پرانتز باید گفت عموم کارشناسان متفقالقولاند که نمرات اساتید، نمایانگر وضعیت واقعی دانشجویان نیست، بخصوص در رشتهی معماری که بسیار سلیقهای تدریس میشود.) لذا منطقی است دانشجویی که تنها قبل از امتحان، شبزندهداری کرده و به همان شیوهی دبیرستانش، اوقات را تلفکرده و حداقل نمره قبولی را کسب کرده، بعد از دانشگاه هم مهندس بیکار لقب بگیرد؛ بنابراین باید دوران دانشجویی، همزمان هم در دانشکده معماری درس خواند و هم در کارگاه یا دفتر معماری کار کرد. دانشکده معماری و دفتر معماری، دو دانشگاه کاملا متفاوتاند که جایگزین هم نیستند بلکه مکمل یکدیگرند و دانشجو باید از هر دو فارغالتحصیل شود. آنگاه احتمال بیشتری است که هم سواد معماری داشته باشد و هم مهارت آن را. آنگاه یک فارغالتحصیل گمنام و صفرکیلومتر نیستیم که از ما بیگاری بکشند و ما هم همواره از وضعیت خود شاکی باشیم.
اکنونکه از طرفی موج ورود به دانشگاه و افزایش ظرفیتها تمامی ندارد و از طرف دیگر دفاتر نصفه و نیمهی معماری همچنان در باتلاق صنعت راکد ساختمان دستوپا میزنند، طبیعی است فارغالتحصیلانی که یک سر و گردن بالاتر از سیاهی لشگران معماری هستند، راحتتر و سریعتر شاغل شوند. فارغالتحصیلانی که حفرههای ناشی از بهروز نبودن دفاتر را پر کنند و با خود چیز جدیدی را به ارمغان بیاورند.
به بیان دیگر این دانشجو هست که باید با دانش و مهارت بهروز خود نجاتبخش دفاتر و شرکتها باشد نه اینکه برای جبران کوتاهیهای خود در تحصیل و کار به آنها پناه ببرد. دیگر بازار حرفهای معماری از وجود معماران صرفا طراح اشباعشده است. امروز نیازمند معمارانی کاملا میانرشتهای هستیم که با علوم و فنون غیره فقط آشنا نبوده بلکه بر آن مسلط باشند و بخش عمدهی این بهروز و کامل شدن باید در دوران دانشجویی و کارورزی اتفاق بیفتد نه پس از فارغالتحصیلی یا اگر نتوانستیم تحصیل خود را به معنای واقعی کلمه پیش ببریم، نباید انتظار استخدام بهموقع داشته باشیم.
باید پذیرفت دانشگاه تنها نیروی محرکهای است که دانشجو را در مسیر آموزش قرار میدهد و باقی راه بر عهدهی خود اوست؛ دانشگاه تضمینکنندهی آیندهی شغلی هیچکس نیست؛ دانشگاه شرط لازم برای اشتغال هست اما کافی نیست؛ دانشگاه غول چراغ جادو نیست!
در آخر، دل میسپاریم به توصیهی مهم و ارزشمند پیتر آیزنمن خطاب به دلدادگان معماری: « بهجای آنکه یکراست به دانشکده معماری بروید، اولازهمه بخوانید، زبان، فلسفه، تاریخ و ادبیات و تمام چیزهای دیگری که بر سیاق آنها تصمیم میگیریم در زندگی چه کنیم، بعداً بیایید برای آموزش معماری. مسئله دیگر این است که آنچه در دانشگاه و محیط دانشکده میآموزید هیچ ربطی به محیط حرفهای کار ندارد، کار یکچیز دیگری است. در دانشکده باید جنبههایی از فلسفه، هنر، تاریخ و فرهنگ که با شاکلههای معماری مرتبط است را آموخت و کار واقعی را باید در دفاتر معماری آموخت. « (مصاحبهی دیزاین بوم با پیترآیزنمن/ ۲۰۰۴ م)
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۱۱، نیمه دوم دی ۱۳۹۵ ، منطقه آزاد ، صفحه ۱۲
به قلم: محمدحسن فروزانفر
کپیرایت این مطلب متعلق به دوهفتهنامه طراح امروز میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.