… در هر عصری، نیاز جوامع بشری به برخی مکانها و فضاها همواره مورد اهمیت بوده است؛ بخصوص اگر جامعهای تمدن پرقدرتی را هم پشتوانهی خود داشته باشد. یکی از این نمونهها، موزه بهعنوان یک فضای بازتابدهنده از آرمانها و اندیشههای انسان است که با شناسهای با نام محیط فرهنگی و اجتماعی، کارها و خلاقیتهای پایانناپذیر احوالات و مطالب هر دیاری را به زبان اشیای واقعی بیان میکند. این اماکن یک نهاد اجتماعی مؤثر و تأثیرگذار بر جنبههای گوناگون جوامع امروزی هستند که قادرند با بیدار کردن روح خلاقی که در هر یک از ما نهفته است، توان هنری و قصد فکری ما را برانگیخته و بازتابی از سرمایههای اجتماعی را ارائه دهند. باتوجه به فاکتورهای ذکرشده، اهمیت طراحی معماری یک چنین بناهایی علاوه بر اینکه با سرمایهی اجتماعی بهعنوان عامل تضمینکننده حیات یک جامعه در ارتباط است، میتواند در ارتقا و تدوین الگوواره های ماندگار نیز مطرحشده و ماندگار بمانند. بنا بر اهمیت موضوع، سراغ فریار جواهریان بهعنوان آرشیتکت برجستهای که تخصص دیرپایی در این زمینه دارد رفته و از زبان او میشنویم…
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۳۱، نیمه دوم آذر ۱۳۹۶ ، دریچه ، صفحه ۵
به قلم: مهرنوش سهیلیراد
فریار جواهریان ازجمله معماران مطرح ایران است که در خراسان متولد، در فرانسه بزرگ شده است. او نیز تحصیلات تخصصی خود در زمینهی معماری را در دانشگاههای تگزاس در آستین، «M.I.T» و هاروارد در کشور امریکا به پایان رسانده است. وی پس از پایان تحصیل به ایران بازگشته و در کنار معماران بزرگی همچون نادر اردلان، علی سردار افخمی و کامران دیبا به فعالیت خود ادامه داد تا جایی که توانست معمار و طراح صحنه تعداد زیادی از کارهای داریوش مهرجویی در فیلمهایی نظیر اجارهنشینها، درخت گلابی، هامون، لیلا، بانو و … باشد. جواهریان درنهایت مهندسان مشاور «گامِ ما» را همراه با مهندس فریدون بَدِر در تهران تأسیس کرد و علیرغم طراحی در حوزهی مسکونی، اداری، مرمت و گسترش انجمن خوشنویسان ایران و … بهصورت تخصصی و کاملاً آوانگارد نیز درزمینۀ طراحی موزه و باغ همچنان مشغول به کار است؛ بهنحویکه آثارشان در مجلات متعدد ایرانی و خارجی مطرحشده و به چاپ رسیده است. بنا به عقیدهی صاحبنظران، غالب کلی کارهای این شرکت، معماری ایرانی با سبک مدرن معرفیشده است. وی همچنین دبیر نمایشگاههای متعددی ازجمله «باغ ایرانی»، «سی سال تنهایی» در کمبریج و لندن نیز بودهاست. او که مقالات متعددی در نشریات ایرانی و خارجی به چاپ رسانده و سخنرانیهای متعددی را در دانشگاههای آکسفورد و کمبریج استانفورد ارائه کرده است، ضمن تألیف چندین کتاب با محوریت باغ ایرانی، سابقه حضور در هیئتداوران جایزۀ معمار آقاخان را نیز دارد. در ادامه ماحصل گفتوگوی دوستانهی ما را نیز ازنظر خواهید گذراند…
چطور شد فریار جواهریان با اینهمه تعلقات فرنگی و آثار تربیتی که طی زندگی در غرب به دست آورده، به ایران بازگشته و دقیقاً دست به فعالیت تخصصی در معماری زده که بسیار اصیل و پراهمیت است؟
من همیشه عاشق ایران و فرهنگ غنی آن بودم، به همین خاطر بلافاصله بعد از فارغالتحصیلی به ایران بازگشتم؛ در ابتدا بهنوعی مانند یک آدم خارجی بهحساب میآمدم که برخلاف آرشیتکتهای ایرانی با آن تعلقخاطرهای خاص و سفرهای متعددشان در کشور، متأسفانه رابطهی خیلی نزدیکی با فرهنگ ایران نداشته و شاید به همین خاطر است که درنتیجهی یک درک کامل از آن که دور از ایران به دست آوردهام، بینهایت شیفته شده و با نگرشی متفاوت بدان مینگرم.
من شانس این را داشتم که قبل از انقلاب در دفتر آرشیتکتهای سرشناسی ازجمله نادر اردلان، کامران دیبا و علی سردار افخمی کار کرده و تجارب زیادی به دست بیاورم. سپس به دنبال آشفتگیهایی که بهتبع انقلاب در کشور به وجود آمده بود، با داریوش مهرجویی ازدواجکرده و چند سالی به فرانسه رفتیم. این ازدواج و سفر زمینهساز شدند تا کمی از فضای مهندسی خارجشده و مشغول فعالیت در فیلمهای مهرجویی شوم؛ از نوشتن سناریو گرفته تا تعریف و جستجوی لوکیشن، انتخاب بازیگر، طراحی صحنه و لباس و … . دوران بسیار زیبایی را در آن روزها پشت سر گذاشتم و همزمان چندین ساختمان هم طراحی کردم؛ ازجمله ساختمان مقصود بک و انجمن خوشنویسان ایران. بافاصله از محیط فیلم و سریال، مجدد حرفهی اصلی خود را از سر گرفته و شروع به برپایی نمایشگاه باغ ایرانی و تأسیس دفتر مهندسین مشاور در کنار مهندس بدِر کرده و فعالیتهای اصلی و تخصصی خود را حول محور طراحی باغ و موزه شکل دادیم. بزرگترین موزهی خراسان که مرحوم میرفندرسکی شروع کرده بودند را به اتمام رساندیم و در حال حاضر هم افتتاح موزهی خوشنویسی تهران را پشت سر گذاشتهایم.
از موزهی خراسان گفتید؛ این موزه بهعنوان بزرگترین موزهی ایران به ثبت رسیده شده و دوست داریم از آن بیشتر بدانیم.
موزهی بزرگ خراسان که در پارک کوهسنگی ایران واقعشده، یکی از سیزده موزه منطقهای و بزرگترین موزه در ایران است. این کار توسط محمدامین میرفندرسکی طراحیشده که متأسفانه پس از تکمیل ۳۰ درصد از آن، درگذشتند. این پروژه پسازآن به مشاور گام ما سپرده شد و پس از ۵ سال افتتاح گردید. با اینکه در ابتدا طراحی این پروژه با رسالت موزهای شکلگرفته بود، شباهت زیادی به فرهنگسرا داشت. با در دست گرفتن کار، کمترین تغییرات در معماری خارجی روی داد، درحالیکه معماری داخلی و همچنین فضای سبز اطراف موزه و اتصالات موزه به پارک کوهسنگی کاملاً بازطراحی شد. طرح اصلی از کاخ خورشید در کلات نادری که شامل مقبره سلجوقی است ایده گرفتهشده بود. در کل، طراحی میرفندرسکی نیز بسیار تحت تأثیر معماری لوئی کان بود و شرکت گام ما سعی کرد این دستورالعملها را حفظ کند. این بنا دارای معماری سلجوقی، افشاریه و تحت تأثیر لوئی کان با ایدهی معماری داخلی با حداقل سبک مدرن است که در کنار معماری ایرانی- اسلامی ازجمله آثار آینهکاری بسیار پراکنده و الگوهایی در آثار سنگکاری بهکاررفته است. این موزه که موردتقدیر ویژهی جایزه طراحی داخلی ایران شده، تمدن خراسان بزرگ، از دوران باستان تا دوره قاجار را نشان میدهد.
باغسازی جزو زیرشاخههای منظر معماری و شهری است که شما در آن جز صاحبنظران هستید؛ لطفاً کمی ما را با درونمایهی آن آشنا کنید.
طراحی منظر با رشتههای معماری و طراحی شهری مرتبط، اما با آنها متفاوت است که از دو بعد باید آن را بسیار موردتوجه قرار داد: اول باید پروژه را در مقیاس بستر بسیار بزرگی دید؛ یک اکوسیستم که از هر لحاظ باعث میشود پروژهای پایدار طراحی نمود و دوم اینکه از الگوی باغ ایرانی بهعنوان نمونه استفاده کنیم و نه طراحی پارکهای غربی. دغدغه اصلی من در این حوزه این است که چطور میتوان الگوی باغ ایرانی را با هر مقیاس و لوکیشنی انطباق داد. در این رشته، مقیاس کار بسیار حائز اهمیت است و آن را به گرایشهای متفاوت میکشاند، از خانم خانهداری که باغچۀ حیاط خودش را باغبانی میکند تا شهر سازانی که مناطق وسیعی را جهت درختکاری روی نقشههای طرحهای جامع شهرهایمان و پیرامون آنها با رنگ سبز میپوشانند.
با توجه به حوزهی تخصصی که برای خود انتخاب کردهاید، قاعدتاً با شهرداری و کارفرماهای دولتی زیاد سروکار دارید؛ از چنین تجربیاتی در همکاریهایتان برایمان بگویید.
بله همینطور است. مثلاً ما تا به الآن تعدادی قریب به ۱۴ موزه را با میراث فرهنگی کارکردیم. از طرح اولیه و طراحی مخزن امن گرفته تا مطالعات محتوایی و مرمت و … . موزه آذربایجان در تبریز یکی از کارهایی است که بسیار به آن علاقه دارم. این پروژه طرح آندره گدار است که پس از دخل و تصرفهای زیاد دوران پهلوی دوم در آن، کمی ازنظر زیباییشناسی و حفظ ارزشهای فرهنگی و هویت باطنی مخدوش شده بود. مرمت این طرح به ما سپرده شد و توانستیم آنچه ازدستداده بود را به طرح اولیه نزدیکتر کنیم. نکتهای که قابلتوجه است، بودجهی ناکافی میراث فرهنگی برای بازسازی اینگونه بناهای باارزش است که امیدوارم حل شود.
بهعنوان آرشیتکتی که با آموزههای معماری در غرب بزرگشده و به ایران بازگشته، بفرمایید که دیدگاه شما نسبت به معضلات ساختوساز در شهرهای ما چگونه است؟ آیا نوع برخورد خاصی در مورد مواجهه با این مشکلات نسبت به طراحان ایرانی اتخاذ کردهاید؟ طراحانی که همینجا متولدشده، زندگی کرده و طرحها کشیدهاند…
من فکر میکنم عمده تفاوت ما در سلیقههایمان است؛ همیشه تأکید زیادی به این موضوع دارم: «ملتی که سلیقه دارد، همهچیز دارد». متأسفانه امروز میبینم که معیارهای زیباییشناختی ما به معماری کشورهای عربی ازجمله دوبی، قطر، ابوظبی و … وابسته شده. حیف است که تمدن بسیار بزرگ پشت سرمان را انکار کنیم. بهعنوان آدمی که بیشتر تفکراتش در خارج از ایران شکلگرفته، نگاه دیگری نسبت به چنین مسائلی دارم؛ هیچوقت نمیتوانم بگویم چون چیزی شمایل غربی دارد، حتماً باید زیبا باشد. من در غرب بزرگ شدم؛ دبستان و دبیرستان را در پاریس گذراندم و سپس۷ سال تحصیل دانشگاهی در امریکا؛ بنابراین معماری غرب را جزو روزمرگی خود میدانم و حس میکنم معماری مدرن غرب، معماران ما و بخصوص جوانان را افسون کرده. من به دنبال ارزشهای دیگری هستم که روح متعالی، فاخر و پر تفکری در خود داشته باشد، بتواند روح آدم را جلا دهد و حتی شاید او را به معرفت برساند. معرفتی که باعث نشود بلافاصله پس از سفر به چند کشور خارجی، تمام زیبایی و ارزشها را برتر بداند. من بهشخصه هیچگاه به دنبال فیل هوا کردن نبودهام؛ اگر کارهای من را ببینید سادگی را در آن خواهید یافت. دوست دارم کارهایی که میسازم، حس و حالی آشنا و پر از صمیمیت به کاربران القا کند. بهنوعی فکر کنند جایی که در آن حضور یافتهاند، مانند خانهی خودشان است. کارهای مدرن هم زیاد انجام دادهام؛ اما همیشه با روح و درونمایهای ایرانی.
معماری سنتی و بومی ما یکسری مؤلفههایی دارند که امروزه بهصورت کاملاً مستقیم در کارها اعمال میشوند. فکر میکند چنین کاری قابلقبول است؟
قرار نیست که عیناً از این فاکتورها استفاده کنیم. زمانی که از حیاط مرکزی صحبت میکنم منظورم الگوی حیاط مرکزی است. نه اینکه دقیقاً از این عنصر استفاده کنم، بلکه اصول را پیداکرده و در طرحهایم رعایت میکنم. در شرایطی که ظاهر کلی کارهایم اصلاً جزو دسته کارهای سنتی بشمار نمیرود. تجربیات ذهنی که با حضور در سلسلهمراتب پیشبینیشده در بناهای سنتی میبینیم، گویی سناریوی نوشته و نانوشتهای دارند که تماماً حس و حال و خاطرهی بکری برای ما بهعنوان کاربر میسازد. باارزش بالایی که امروزه زمینها پیداکردهاند و کارفرماهایی که از هر میلیمتر آن میخواهند بهینه بهرهبردارند، تفکری غیرازاین که بیپروا شاخ و برگ گرفته باشد امکانپذیر نیست.
ساختمانهایی مثل موزه که مخاطب عام دارند، با سلایق متعددی روبرو هستند؛ اگر فرهنگ ایران را بخواهید در آنها اعمال کنید، چه راهکاری ارائه میدهید که ضمن پاسخ به سلیقهی مردم، آنها را دچار دلزدگیهای برآمده از کپیبرداریهای روتین نسبت به بناهای سنتی نشوند؟
تمام اینها به تجربیات شخصی آدم بازمیگردد؛ همیشه به دوستان و دانشجویان متذکر میشوم فراموش نکنند عکسی که بهصورت دوبعدی مقابل چشم خود دارند بسیار متفاوت از تجربهی قرار گرفتن در همان فضا بهصورت واقعی است. من بیشتر از ۱۰۰ موزه در دنیا را مورد بازدید قرار دادهام که از هرکدامشان یکسری پارامترهایی را در گوشهی ذهنم نگهداشتهام. دقت کردم که تجربهی حسی من از حضور در آنها ناشی از چه موضوعی بوده، آن را شناخته، آنالیز کرده و به درک رسیدم. شما هرم شیشهای لوور را ببینید؛ شاید اگر سطحی نگاه کنیم، حجم کلی، پژواک صدا و یا فراخواندن دید کاربران به تماشای نمایشی را ببینیم که آسمان بالای سرش را پررنگ میکند، درعینحالی که ممکن است پلهی مارپیچ و لرزانی که زیر آن قرار دارد، هرقدر هم که ساده باشد، مفهومی را برایم روشن کند. حس ناامنی در عبور از روی آن نسبت به قسمتهای دیگری که بسیار کلاسیک، حجیم و سنگی هستند، کنتراستی از وزن ایجاد میکند که بسیار قوی و پر تأثیر است تجربهی تمام این حسها و انتخاب سلیقهی طراحی که کارهایش را دوست داریم، عملاً کپیبرداری نیست، بلکه روش پاسخگویی به یک صورتمسئله با استفاده از الگوهای دیگر و الهام از آنها است. متأسفانه چیزی که امروز اغلب معماران جوان ما انجام میدهند، تلاش بسیار برای تطبیق طرحهای خود با نمونههای غربی است. من بهشخصه معماری شعفانگیزی در شهری مثل دوبی ندیدهام؛ حتی بسیار بناهای مجللی در آن دیدم که کوچکترین رنگ و بویی از کاربری موجود در خود نداشته و گویی برای نمایش یک ثروت بیپایان بناشدهاند که از ابتدا هیچ ارتباطی با اقلیم و فرهنگ آن منطقه برایشان تصور نشده است؛ مثلاً موزه هنرهای معاصر دوحه که اثر آی. ام.پی-همان معمار هرم لوور- میباشد، به نظرم اشتباه است؛ بهطوریکه از دور شبیه مسجد مینماید و داخل آن شبیه لابی هتل میشود. پس یک معمار خوب هم میتواند کارهای بیارزش بی آفریند. البته طراحی سادهی گالریها بسیار زیبا و رسا هستند که کار ژان میشل ویلموت بهعنوان طراح داخلی موزه است. درست است که بسیاری از این ساختمانها را بزرگترین آرشیتکتهای دنیا طراحی کردهاند، اما به عقیده من، آن دیار را بستری برای خود دیدهاند که هر آنچه توانایی و قابلیت اجرای آن را در کشورهای دیگر نداشتهاند، با بودجهای تأمینشده، پیاده سازند.
من خیلی پیرو مکتب فنگ شویی هستم؛ مبتنی بر باد و آب، یا همان آب و هوایی که ما بهصورت عامیانه استفاده میکنیم. زمانی که ریشهی این تفکر را بررسی کردم، به وجوه مشترکی بین آن و معماری سنتی ایران رسیدم. فرض تمام انسانها برای تأمین سکونت مطلوب این است که درجایی خوش آبوهوا مستقر شوند و اگر این شرایط مهیا نبود، خودشان شرایط محیط زندگیشان را آماده سازند. همین میشود که معماری یزد و کاشان با آیتمهایی مانند گودال باغچه شکل میگیرد و این ذهن خلاق، بسیار متحیرکننده است.
کدام اثر یا شهر در ایران است که همیشه شما را به وجد میآورد؟
پل خواجوی اصفهان نمونهی فاخری است که هیچگاه برای من، تنها یک پل نبوده است؛ بارها و بارها به آنجا سفرکرده و هر بار تکههای مختلفی از جریان زندگی را که در خود پرورانده را نظاره کردهام. از خانمهایی که کنار رود نشسته و رخت میشستند گرفته تا کسانی که زیر رواقها مشغول آواز خواندن بودهاند. پلی که بسترش به کویر تبدیلشده و تمام نوستالژیهای ما را با خود خشکانده است.
و کلام آخر…
یکی از پایههای اساسی دموکراسی در شهر، احترام و پایبندی به حقوق و قوانین است. آن را محترم بشماریم و ارزش داشتهها و خاطراتی که برای بسیاری از کشورها آرزوست را بدانیم. باید یاد بگیریم قانونمند شویم؛ تا زمانی که بر روابط قبیلهای خود اتکا کنیم، غربیها ما را جهانسومی خواهند خواند…
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۳۱، نیمه دوم آذر ۱۳۹۶ ، دریچه ، صفحه ۵
به قلم: مهرنوش سهیلیراد
کپیرایت این مطلب متعلق به دوهفتهنامه طراح امروز میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.