… حاشیهنشینانی که سالیان سال در بین شعارها و سرابهای ساختگی مسئولین و برنامههایشان نیز در حاشیهی برنامهریزیهای شهری بودهاند، اکنون به علت داشتن مشکلات و زخمهای التیام ناپذیر روانی و اقتصادی و اجتماعی، اکنون به زندگی در قوطیهای سرد فلزی روی آوردهاند. کانکسهایی که علیرغم دارا بودن مشکلات خاص خودشان، گویی پناه و چهاردیواری بهتری را برای این قشر ایجاد کرده تا در آن روزگار بگذرانند.
این کانکس نشین ها اکنون خانهبهدوشهایی هستند که تا زمان ظهور یک مسئول بر سر راهشان به زندگی در یک نقطه پرداخته و پسازآن نیز به نقطهی دیگری کوچ میکنند و میروند….
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۳۱، نیمه دوم آذر ۱۳۹۶ ، شهر و منظر ، صفحه ۶
به قلم: پرستو جعفری
انتشار آمار وجود ۱۹ میلیون «حاشیهنشین» در ایران، در آبان ماه امسال توسط عباس آخوندی -وزیر راه و شهرسازی- خبری بود که میتوانست مانند بسیاری از خبرهای دیگر که هرروزه در خبرگزاریهای معتبر و نامعتبر منتشر شده و پس از چند روز فراموش میشوند، بازهم بهمرور زمان کمرنگ شده و علیرغم آنکه ذهن معدود افرادی را به خود مشغول کرد، درنهایت به انبار معضلات و مشکلات شهری اضافه شده و پس از «عادت»، به فراموشی سپرده شود!
اما این بار قصهی معضلات شهر در این نقطه به سر نرسید و پس از مدت بسیار کوتاهی، خبر دیگری منتشر شد که مستقیماً با خبر پیشین در ارتباط بود؛ که نهتنها آن را عمیقتر و جدیتر جلوه داد، بلکه پیشبینی میشود در آیندهای نهچندان دور، مجدداً این بار در صدر اخبار مشکلات شهر قرار بگیرد!
در بدو امر شاید بهتر باشد پیش از آنکه به شرح خبر دوم بپردازیم، مروری بر آن داشته باشیم که حضور «حاشیهنشینان» از کجای تاریخ زندگی شهری در تهران، آغاز شد…
برخی معتقدند که شیوع و آغاز حاشیهنشینی در ایران، از زمان کودتای آمریکایی یا همان سال ۱۳۳۲ بوده و آن را مصادف با دوران اصلاحات ارضی میدانند؛ این افراد معتقدند که نخستین حاشیهنشینان پایتخت، همان آلونکنشینان همجوار با کورههای آجرپزی در قسمتهای جنوبی شهر تهران بودهاند. اما از طرفی، برخی جامعه شناسان معتقدند که آغاز این امر برای اولین بار به سال ۱۳۴۰، درواقع به زمان جرقههای نخست مدرنیزاسیون و توسعهی شهرنشینی بازمیگردد. آن زمان که شعارهای سرابگونه و رؤیای زندگی در شهرهای بزرگ، بسیاری از روستائیان را از زندگیهای آرام و کمدغدغهشان جدا کرد و در سودای زندگی مدرن شهری و پر امکانات، بهسوی شهرهای بزرگ کشاند. درنهایت نیز پس از فروریختن کاخ رویاهایشان، تبدیل به نیروهای کاری ارزانقیمت برای مشاغل شهری شدند و طبعاً به علت نداشتن درآمد مکفی، و نداشتن قدرت خرید و اجارهی خانه در سطح شهر، بهمرور زمان از نظام اقتصادی و اجتماعی جامعه خارجشده و به حاشیههای شهر پناه بردند. «حاشیهنشینی» از همان سالها آغاز شد…
اکنون تعداد این حاشیههای دور از متن، به ۱۹ میلیون نفر رسیده است. این عدد بدان معناست که با یک حساب سرانگشتی میتوان به این نکته پی برد که از هر چهار نفر ایرانی، یک نفرشان «بد مسکن» است!
مسکنهایی اتفاقی، خود احداث و قطعاً غیرقانونی؛ ساختهشده با مصالح نامرغوب و کمدوام و خطرآفرین و عاری از هرگونه امکاناتی همچون برق و سایر خدمات شهری. حاشیههایی که بهموازات لوکس و بهروز شدن شهرها و افزایش اختلافات و تبعیضهای طبقاتی، بیش از گذشته از جامعه راندهشده و به حاشیهی روانی دورتری سوق داده میشوند. نتیجهی افزایش این تضاد نیز چیزی نیست جز ظهور معضلاتی مثل ناامنیهای اجتماعی و بیکاری و فقر و … . و درنتیجهی تمام اینها، وسعت روزافزون زاغهها و حصیرآبادها و حلبیآبادها…
درروی دیگر سکهی شهرنشینی اما، ماشین بیوقفهی ساختوسازها همواره در حال حرکت است. از ساخت خانههای لوکس در خیابانهای بالای شهر گرفته تا ساخت بلندمرتبهها در کوچهها شش متری مرکز و پایینشهر! ساختمانهایی که حتی تا مدتها پس از اتمام ساختهشدنشان، همچنان چراغی در آنها روشن نمیشود؛ این صرفاً به معنای مازاد بودن این ساختمانهاست. واحدهایی باقیمتهای فرا نجومی که گاه حتی متمولهای شهر نیز از پس اجارهبها و خرید این خانههای خاموش برنیامده و استفاده و سکونت در این واحدهای گرانقیمت، صرفاً در قدرت و توان تعداد بسیار محدودی از ساکنین شهر تعریف شده است.
باوجود دوروی متضاد سکهی شهرنشینی، آنچه روزبهروز در حال افزایش است، میزانِ همین پارادوکس است. خانههایی خالی و افراد بیخانمان! خانههایی که بی سکنه و دستنیافتنی باقی میمانند و افرادی که به علت گرانیهای افسارگسیختهی بازار مسکن، سهمی از این خانهها نخواهند داشت.
حال اکنون بپردازیم به خبر دومی که در بدو آغاز متن بدان اشاره شد که ازجمله دستاوردهای بازار مسکن و تضاد «دارا» و «ندار»های پایتخت است: پدیدهی «کانکس نشینی»!
پدیدهای نوظهور که حاشیهنشینان و درواقع بد مسکنان پایتخت، برای فرار از خانههای محقر و پرخطر خود، و همچنین فرار از قیمتهای نجومی خانههای سطح شهر، برای گذران زندگی خود بدانها پناه بردهاند. آشیانههای مرفهتر که شاید بتوانند سرپناهی برای این قشر فراهم کنند؛ با این اطمینان که خانههای فعلیشان دیر یا زود بر سرشان خراب نخواهند شد!
به نقل از روزنامه شهروند، محمود زعفرانلو_فعال بازار مسکن _ در اینباره بیان کرده:
«کانکسهای مسکونی در حیاط و پشتبام برخی مجتمعها یا آپارتمانهای پایتخت به فروش رسیده و یا به اجاره میروند. برخی از این خانههای پیشساخته از یک واحد آپارتمان معمولی امکانات بیشتری داشته؛ اما برخی دیگر صرفاً نیازهای اولیهی سکونت را برطرف میکنند.»
قیمت این کانکسها از متری کمتر از دویست هزار تومان آغازشده و بنا بر امکانات موجود به متری نزدیک به یکمیلیون تومان نیز میرسند. علیرغم آنکه اجاره و فروش این کانکسها در فضاهای عمومی و مشاع مثل حیاط و پشتبام و پارکینگ ساختمانها غیرقانونی ست، اما تا این لحظه برخوردهای جدی مسئولین نیز با این معضل طبق روال مرسوم برخی مبادلات (!) حل شده و روال غیرقانونی هم به مسیر خود ادامه میدهد. این مسئله نیز بهخودیخود رواج بیشتر و فراگیر شدن این معضل را تسری بخش میسازد.
از سویی، افراد سودجوی دیگری نیز این فرصت را غنیمت شمرده و با خرید زمینهای ارزانقیمت در اطراف شهر و قرار دادن تعدادی کانکس در آنها، شهرکهای مسکونی برای این قشر احداث کرده و این معضل نیز بار دیگر وضعیت اسفبار اقتصادی و بازار مسکن را به شیوهای دیگر یادآور میشود!
حاشیهنشینانی که سالیان سال در بین شعارها و سرابهای ساختگی مسئولین و برنامههایشان نیز در حاشیهی برنامهریزیهای شهری بودهاند، اکنون به علت داشتن مشکلات و زخمهای التیام ناپذیر روانی و اقتصادی و اجتماعی، اکنون به زندگی در قوطیهای سرد فلزی روی آوردهاند. کانکسهایی که علیرغم دارا بودن مشکلات خاص خودشان، گویی پناه و چهاردیواری بهتری را برای این قشر ایجاد کرده تا در آن روزگار بگذرانند.
این کانکس نشین ها اکنون خانهبهدوشهایی هستند که تا زمان ظهور یک مسئول بر سر راهشان به زندگی در یک نقطه پرداخته و پسازآن نیز به نقطهی دیگری کوچ میکنند و میروند. به نظر میرسد اگر در طی چندین دهه که به وضعیت نابسامان این قشر کمترین رسیدگی و توجهی صورت نگرفته، اکنون وقت آن رسیده که تفکر و تدبری جدی برای آنان اتفاق بیفتد. شاید بتوان با قانونی کردن همین پدیده، و اختصاص فضاهایی برای زندگی این قشر، وضعیت خوشایندتری را برای آنان رقم زد.
پیش بافتن رؤیاهای منفعت طلبانه و تکثیر قارچهایی از جنس مسکن مهر و خالیتر کردن جیبهای خالی این قشر، میتوان با تعریف و تبیین اصولی برای مهاجرت به شهرهای بزرگ و حتی اصولی برای زندگی در همین کانکسها، چارچوبی ایجاد نمود تا این پدیده به معضلی لاینحل تبدیل نگردد. البته واجب به ذکر است این موضوع درگرو این مسئله ست که بازهم مسئولین، «کنار آمدن»های غیرقانونی را به چهارچوبهای از پیش تعیینشده ترجیح نداده و بازهم یک نوشداروی پس از مرگ سهراب را برای معضلی اینچنینی رقم نزنند!
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۳۱، نیمه دوم آذر ۱۳۹۶ ، شهر و منظر ، صفحه ۶
به قلم: پرستو جعفری
کپیرایت این مطلب متعلق به دوهفتهنامه طراح امروز میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.