…در شمارههای پیشین طراح امروز، عزمی جزم شد تا دریچهای گشوده و در مسیر یافت راز جاودانگی یک طرح، مقولهای هرچند تکراری را با نگاهی بیحاشیه از زبان صاحبنظران و متخصصان روشن کنیم تا پازلهای درهم هویت معماری کشورمان را در تطبیق با خواست امروز جامعه، یکبهیک پیداکرده و برای مخاطبان خود بازگو کنیم؛ راهی که پیمودیم، منتهی به یک سؤال مهم شد و آن اینکه: معماری ماندگار چگونه معماری است؟…
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۲۱، نیمه دوم تیر ۱۳۹۶ ، دریچه ، صفحه ۴
به قلم: مهرنوش سهیلیراد
برای شروع، یکی از پر چالشترین مباحث امروزی مرتبط با مصالح مورد مصرف در بازار ساختوساز یعنی «سنگ» و «آجر» را واسطهای برای گفتگو با «وحید قبادیان» قرار دادیم تا تفکر او را نیز دریابیم. او قاطعانه اعلام کرد که دوره استفاده از آجر تمامشده است و در ادامه افزود: «آجر، متعلق به زمانی است که بناها مقیاس کوچکتری داشتند و در دسترس بودن مصالح تولید و خصوصیات آجر، دلیل استفاده موجه از این مصالح، در آن دوران بوده است». درمجموع، وی معتقد بود که با پیشرفت تکنولوژی و تولید ساختمانهای بلند، استفاده از آجر توجیهی ندارد.
موضوع بعدی که نیاز به بحث داشت، اطلاع از فاصله نظام آموزشی کشور و بازار کار بود که از «سیروس باور» جویا شدیم؛ ایشان در جواب گفتند: «آموزش اشتباه، باعث شده در میان خروجیهای دانشگاههای معماری، هیچگونه خلاقیت و نوآوری که با زندگی جهانی امروز در ارتباط باشد، دیده نشود. یک معمار برجسته، طرز فکرش باید پیشرو باشد. او نباید درگذشته اسیر شود، بلکه باید در تکاپوی خلق فضایی باشد که کمک کند مردم با فرهنگ جدیدتر و نزدیکتر به جامعه جهانی، زندگی کنند.»
در گام بعدی، پای صحبت «غلامرضا نعیما» نشستیم که او معتقد بود، مبحث نما و شهر اسلامی ایرانی، درواقع همیشه در حد حرف باقیمانده و هیچوقت بهصورت یک اصل بیان و پیروی نشده است. چون واضح است که در ساختوساز، عوامل مهم زیادی تأثیرگذارند و تعاریف، در اصل نوعی شعار روشنفکرانه است که هیچوقت به آن عمل نمیشود.
در این شماره، فرصت را مغتنم شمرده و به سراغ چند تن دیگر از بزرگان معماری و شهرسازی رفتیم تا وجوه دیگری از ابهامات موجود را روشن سازیم؛
«ترانه یلدا»، اولین شخصی است که با او به گفتوگو نشستیم. از وی که سابقه ارزشمندی در امور شهری و نقد در این حوزه دارد، پرسیدم:
درجایی که برای بالا بردن ارزش و اعتباربخشی به یک اثر، مهر معماری سنتی به آن میکوبیم ولی در عمل، بازاری کار کرده و متریالهایی مثل سنگ را بر تن آنها میپوشانیم، معماری ماندگار ازنظر شما چگونه معماری است؟
در پاسخ اینچنین میگوید: «در دنیایی هستیم که تمام میراث معماری آن برای ما معماری به شمار میرود؛ ما معماری تمام دنیا را داریم که در برهههای تاریخی مختلف آمده و معماری ما را تحت تأثیر قرار داده است. مثلاً در دوران مدرن یا حتی قاجار، تأثیر معماری بر ایران بهشدت پررنگ بود. مثلاً «آرت دکو»ی تهران، سبکی است که واردشده و مخصوص تهران شناخته میشده و تأثیرات عمدهای که بر معماری قاجار داشته، بسیار جالبتوجه بوده است. حقیقت امر این است که ما، معماری غنی داشتیم که آثار بسیاری از آن برجای مانده و هرکدام ویژگیهای خاص خود را داشتهاند. اما مهم این است که در حال حاضر بتوانیم روح معماری را درک کنیم و به جای معماری سنتی، معماری مدرن خلق کنیم. ولی در همین معماری مدرن باید نشانههایی از سنت معماری ما مثل، ایوانهای زیبا، مهتابی و حتی حیاطهای مرکزی دلانگیز یا حتی ورودیهای بسیار کارآمد با پیشخوان که همیشه در آثار تاریخی دیدهایم را در طراحی تعریف کنیم. اهمیت طراحی تا حدی بوده که روابط از خارج شهر شروعشده، از سطح شهر عبور کرده و تا داخل خانهها را در برمیگرفته. اگر بتوانیم یک تقلید خوب و صحیح از موارد یادشده داشته باشیم ، بسیار ارزشمند است. نکته قابلتوجه این است که امروز دیگر خانهی یک طبقهی سنتی ساخته نمیشود که رؤیاپردازی کنیم، اما اگر مقیاس را بزرگتر ببینیم، میتوانیم در قالبی مثل مجتمعهای مسکونی، آنها را تزریق کنیم؛ مجتمع مسکونی که حیاط مرکزی دارد. اینکه بتوانیم در خانه مدرن، روح سنتی را به ادراک برسانیم، پاسخی است که توانستهایم به نیاز روز و با حفظ احترام به فرهنگ و اصالت معماری سنتی کشورمان بدهیم».
خارج از شعارهای کلیشهای، با تکیهبر تخصص خودتان برایمان از شهری با معماری ایدئال بگویید که در واقعیت عملی باشد. اصلاً ازاینجا شروع کنیم: آیا این موضوع را که بلافاصله پس از لفظ معماری سنتی، تمام افکار به سمت استفاده از متریال میرود، تائید میکنید؟
شهری مثل اصفهان را تصور کنید؛ شهری که به میزان بسیار زیادی از آجر در ساختمانها استفاده کرده و بافت یکسانی از شهر و کوچههایش به تصویر کشیده است، حسی به بیننده منتقل میکند که سرشار از آرامش است. یا یزد با خانههای کاهگلی. اما داستان این است که به نظر من، از متریال مهمتر، فضاها در طراحی هستند که بهسادگی نمیتوان ریتم را در آنها حل کرد، فضاهای خاصی که باحوصله و تأمین متراژ کافی میسر میشود و با وضعیت کنونی، در اماکن عمومی بیشتر میتوانند عینیت پیدا کنند. از آنجایی که امروزه همهچیز برای پول است، دیگر معماران، معماری نمیکنند و با دکوراسیونهای فریبنده سعی دارند آنچه از هویت که در اولویت است را از دید خریدار و حتی خودشان مخفی سازند.
یلدا که همکاری در تدوین طرح تفصیلی تهران را جزو سوابق کاری خود دارد، عقایدش را بهروشنی مطرح کرد. شخص دومی که در تکمیل نظریات قبلی به او رجوع کردیم، «بهروز مرباغی» است. وی که عضو انجمن مفاخر معماری ایران هست، در پاسخ به سؤال من در مورد معماری ماندگار، با صراحت و کلامی شیوا میگوید:
« ازنظر من، چیزی که معماری را زیبا میکند، تناسبات و مقیاس است و این برای من همهچیز را تعریف میکند. این اصل بسیار مهمی است که در مورد انتخاب مصالح هم صادق است، وقتی بنا را طراحی میکنیم ابتدا باید بدانیم با چه پوششی آن را تکمیل میکنیم. مثلاً برای یک ساختمان مرتفع نمیتوانیم آجر انتخاب کنیم و بعد به بهانه ناتوانی در تأمین آن، به سنگ رجوع کنیم. این یک معماری غلط را نشان میدهد. اینکه بتوانیم مدول را رعایت کنیم، بسیار حائز اهمیت است. تمام اجزای ساختمان باید جوری باهم ادغامشده باشند که کسی نتواند به آن، چیزی اضافه و از آن چیزی کم کند. شهر هم همینطور؛ مسئلهای که در حال حاضر با آن سروکار داریم، مقیاسی است که در شهر گمشده. باید بفهمیم این چه شهری است، اهواز است یا تهران، مقیاسش را ببینیم و آن را با شبکههای استاندارد، زیبا ببینیم. بعد وقتی وارد متن آن میشویم، متوجه خواهیم شد که تنها مربوط به زیبایی نیست و سرزندگی هم اهمیت پیدا میکند. دقیقاً آن زمان، سلسلهمراتب مطرح میشود. یعنی شما فضایی را ساختید که داخل و خارج باهم مرتبط بوده و مجموع اینها، شهری زیبا با تناسبات قابلقبول همراه با سرزندگی شهری را به ارمغان میآورد. علاوه بر کالبد، بهداشت شهر (عمومی و خصوصی)، آموزشهای در دسترس، زیرساختها، فرهنگ و توسعه، امنیت از دستهبندیهایی است که مرجعی جهانی آن را تعریف کرده و طبق آن شهرهای مختلف دنیا را از لحاظ سرزندگی رتبهبندی میکند که در حال حاضر متأسفانه جایگاه آنچنان مطلوبی نیز نداریم. همین تناسبات است که به نظر من در عرفِ عمومی فیزیک و کالبد شهر، اهمیت بالایی دارد».
همانطور که دیدیم، مرباغی اولویتهایی را مطرح میکند که در حوزههای تئوریک، سخن از آنها به میان میآید اما اغلب، پروندهاش در برگه امتحانات دانشجویی بسته میشود. در حقیقت این اصول برای ما تنها وسیلهای برای اخذ نمره در واحدهای درسی شده و حیاتی بودن آن را جدی نگرفتهایم. حال وقت آن رسیده که بهعنوان سومین نفر، از دید یک معمار داخلی هم، زوایای دیگری را که احتمالاً از نظر ما پنهان مانده، مرور کنیم: «عبدالرضا محسنی». وی که ریاست جامعه معماران داخلی را بر عهده دارد، معتقد است که: «هر وقت توانمندی ما بر اساس کیفیت اتفاق بیفتد ما معماری ماندگار خواهیم داشت. مثلاً در اروپا، طرحهای پیچیدهای نمیبینیم، اما هر آنچه هست قابلقبولاند چراکه باکیفیت هستند. کیفیت از ارکان مهم طراحی است که نباید انکار کنیم».
فکر کردم که همیشه لازم نیست پرچم انتقادات را بالا ببریم، مجالی بدهیم تا شاید راهکاری ارائه شود؛ بنابراین در پرسش سؤال بعدیام، از این در وارد شدم:
آیا روش دیگری بهجز آجر میشناسید که معماری فعلی را به معماری سنتی طوری بسط دهد که تا این حد ناشیانه به نظر نرسد؟
کیفیت تنها در طراحی نیست؛ کیفیت در انتخاب طرح، دیدگاه و روش زندگی با در نظر گرفتن جنبه کیفی مصالح روز از کاهگل گرفته تا بتن و …. میتواند پاسخ مناسبی برای مسئله باشد و آن را تکمیل کند. به نظر من، آنچه در ادوار تاریخی باعث شده به درک عمیقی از بطن بناها برسیم، دقیقاً همین امر است. معمارباشیها از اعضای خانواده بودند که با شناخت کیفیت، امیال کارفرما را با سایهروشنها، پر و خالیها و … پاسخ میدادند. آجر در دسترس آنها بوده و بنا بر نیاز، دهها روش پیدا میکردند که نسبت به خواسته طراح، آن را فراوری کرده تا به شکل دلخواه رسیده و سالها دوام داشته باشد. همینطور که جلو میرویم به درک از فهم ثانویه نسبت به کیفیت در کار طراح و کارفرما دست مییابیم، حتی برای کاربر. مثلاً فکر میکنید اگر خانواده طباطباییها نبودند، خانه طباطباییها ساخته میشد؟ حتماً زمانی اتفاق افتاده که کارفرمایی با فهم کافی، پیمانکار فهیمی را انتخاب میکند تا در تعامل و زندگی باهم، خانهای به وجود آورند که بشود خانه عامریها، بشود نقشجهان… البته که در گوشه و کنار ایران، از این نمونههای کیفی، کم نداریم. اما امروزه بیشتر، طرحهایی در منظر دید هستند که نه طرح کیفی دارند و نه حضورشان در بستر معماری کیفی است، حتی روش زندگی از این جنس ندارند. یعنی همهچیز در آنها موقتی، گذرا و در حال عبور است. آجر بهصورت کیفی میتواند بسیار زیبا باشد، زیرا یکی از واژگان طراحی، ریتم بوده و آجر این فرصت را به ما میدهد که مثل موسیقی، ریتم موزونی نواخته و مدول زیبایی را کنترل کنیم.
آنچه مشهود است، وابستگی یک اثر معماریِ ماندگار، بر هویتِ نهان در ساخت و فرهنگ خود است که اساساً با حفظ روابط انسانی در تعامل با درون و پیرامونش نیز میسر میشود که اگر غیرازاین هم باشد، باید بپذیریم بازار در اختیار ماکتسازان خیالپرداز قرار خواهد گرفت. زمانی میتوانیم بگوییم تحقق یک بنا با پاسخگویی به نیازهای همهجانبه اجتماع عینیت یافته که در توزیع ارزشهای مادی، معنوی و بصری، تعادل برقرارشده باشد. ارزشهایی که معمار، خواه با اصل حضور انسان رقمزده باشد و نتیجه آن، یک تفسیر عارفانه باشد، خواه واقعیتهای نوینی باشد که در پی یک تلنگر ذهنی یا حتی منفعتطلبی لحظهای به وجود آمده باشد. همه اینها شاید در ابتدا، با ذات روشن یا خاکستری به نظر برسند، اما نهایتی که ما را به فهم عمیق و بهرهمندی از تعالی روح در یک مکان یا فضا برساند، بدون شک قابلاحترام و ستودنی است.
چهبسا آثاری که درگذشته ساختهشده و کوچکترین زندگی در آن جریان نداشته و تنها تحت تأثیر قدرت حاکمانِ وقت خلقشدهاند، اما چنان حسی در فضای خود نهان دارند که زبان از بیان و ذهن از حل هندسه وجودش قاصر گشته و تنها به گذر عمر در تأمل به آن اکتفا میکند. نهایتاً باید بگویم به نظر نمیرسد که راه زیادی برای حفر تمدن کهنسال کشورمان پیموده باشیم، ولی راه زیادی تا کشف حقیقتهای آن برای رسیدن به یک معماری ماندگار که در عصر حاضر خلق کرده باشیم باقیمانده است؛ بنابراین شاید نیاز باشد از ریشه شروع کنیم؛ کاوش در فرهنگی که زمینه مهیا شدن این نمونههای فاخر را فراهم آورده و جاودان ساخته است.
در کنار تمام آنچه گفته شد، اشاره به موضوع فرهنگ و سبک زندگی، در پدید آمدن معماری ماندگار خالی از لطف نیست که شاید در زمانی دیگر باید به آن پرداخته شود…
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۲۱، نیمه دوم تیر ۱۳۹۶ ، دریچه ، صفحه ۴
به قلم: مهرنوش سهیلیراد
کپیرایت این مطلب متعلق به دوهفتهنامه طراح امروز میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.