شیفت تمام شده. نه! تمام نشده. حالا حالاها هم تمام نمیشود. خب تمام نشود… یک چند قدمی که میتوانی قدم بزنی! شاید بشود همین حوالی یک کافه پیدا کرد و قهوهای نوشید… اصلا از آن شبهای بیخوابی و بدخوابی است… فضای خانه سنگین است، چرا باید در خانه بمانم؟! شب هم برای خودش زمانی است. انگار از یک ساعتی به بعد حکومت بیهوشی اجرا میشود… در حکومت بیهوشی شبهای ما شهرها و فضاهای شهریای هستند که بیدار و هوشیارند؛ هم در و دیوارهایشان، هم آدمها…!
منتشر شده در: دوهفتهنامه طراح امروز / شماره ۳ ، نیمه دوم شهریور ماه ۱۳۹۵ ، شهر ، صفحه ۴
به قلم: شیدا حقیقتپور
لوبیای غولپیکر
مجسمه Cloud Gate معروف به Bean (لوبیا)، اثر Anish Kapoor هنرمند هندی-بریتانایی که در سال ۲۰۰۶ در فضای گردهمایی عمومی پارک ملنیوم، شهر ایلنویز در ایالت شیکاگو رونمایی شد. اگر تمام حواشی و اتفاقاتی که پس از نصب و بهرهبرداری این مجسمه اتفاق افتاد را کنار بگذاریم، میتوانیم از آن به عنوان آینهی عجیب و غریبنمای فضای شهری در روز و به خصوص شب یاد کنیم. بهنظر میآید غیرممکن باشد که از محدودهی این اثر عبور کنید و چند لحظهای به دنبال تصویر کج و کولهی خود و یا آدمهای اطرافتان نگردید، حتی اگر در همسایگی آن خانه داشته باشید و یا مجبور باشید هر روز از کنار آن عبور کنید. دستاندرکاران این طرح میتوانستند در این فضا یک حوض بزرگ و تعدادی فواره ایجاد کنند. میتوانستند این فضا را به دار و درخت و فضای سبز اختصاص دهند. اما اتفاقی که امروز افتاده کشاندن یک اثر هنری به یک عرصهی عمومی وسیع و ایجاد فعالیت است. کما اینکه استفاده هوشمندانه از متریال استیل براق هم در ترکیب با اندکی نورپردازی یک فضای شهری شبانه، خارقالعاده و در عین حال ساده و کاربردی را به وجود آورده است.
پارک محلهی پلنگ صورتی!
اینجا محلهی قدیمی پلنگ صورتی نیست! این فضای رنگارنگ پارک شهری superkilen حاصل همکاری سه گروه طراحی BIG Architects, Topotek و Superflex در شهر کپنهاگ، کشور دانمارک است. البته با آوردن نام پارک، توقع دیدن ردیفهای متعدد درخت و فضای سبز و اندکی فضای بازی و … داریم ولی در این پارک شرایط متفاوت است. اهداف طراحی هرچه بوده، این فضا با تمام امکانات تفریحی که به خردسالان، شهروندان و شهر ارائه میدهد، شب هنگام به یک فضای خوفناک و وحشتبرانگیز تبدیل نمیشود. نورپردازی حساب شده و استفاده از رنگ (هر اندازه هم که با سلیقهی من و شما جور در نیاید)، این فضا را در شب هم زنده و فعال نگه میدارد. طراحان با طراحی چنین فضایی، پیامهای مهمی را به طراحان گوشزد کردند. احتمالا پیشِ پا افتادهترین و سادهترین آنها این باشد که رها کردن کلیشهها و برخورد مسئلهمدار با موضوع طراحی شاید به آنچیزی که از روز اول در ذهن داریم و یا عموم مخاطبان انتظار دارند ختم نشود، اما بدون شک میتواند جواب نسبتا درستی به مسئلهی طراحی باشد.
رد چوبدستی جادویی!
بسیار ساده است. من و شما هم میتوانیم! یک نوار ضخیم نوری که بسته به خلاقیت و سلیقه میتواند هر متریالی به خود بگیرد، یک فضای خیلی کوچک و اغلب غیرقابل استفاده در شب را زنده کرده است. واقعیت این است که فضاهای خرد و کوچک اطراف محل کار و زندگی را نمیتوان بهراحتی و آنطور که علاقه داریم تغییر بدهیم و اما تصمیماتی در این مقیاس و با چنین کاربردهایی میتواند بازدهی فضای شهریِ محل کار و زندگی را به شدت در جهات مثبت تغییر دهد. اِلمانها و فرمهای چند منظورهی کوچک و قابل تغییر و تعویض چه در مبلمان شهری موجود و چه بهعنوان یک عنصر جدید میتوانند تغییرات و تاثیرات بزرگی و در شکل فضا و همچنین رفتار شهروندان داشته باشند. فرمها و رنگها در سادهترین حالتِ ممکن هم میتوانند رفتار ایجاد کنند و یا رفتاری را تغییر دهند. مانند همین باند ضخیم نورانی که تداعیگر رقص نورهای نقطهای در تاریکی و یا رد چوبدستی جادویی جادوگران در داستانهای تخیلی است. همان چیزی که شاید لازمهی برانگیزانندهگی جرات و قوهی جستجوگری آدمها برای پا گذاشتن به یک فضای مبهم و تاریک باشد.
منتشر شده در: دوهفتهنامه طراح امروز / شماره ۳ ، نیمه دوم شهریور ماه ۱۳۹۵ ، شهر ، صفحه ۴
به قلم: شیدا حقیقتپور
کپیرایت این مطلب متعلق به «دوهفتهنامه طراح امروز» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.