…تغییر چگونه اتفاق میافتد؟ آیا ممکن است من که همیشه مخالف و منتقد ساختوساز متراکم و تودرتو هستم ناگهان قرینه شوم و عقایدم را برای حمایت از ساخت یک شهر مکعبی تغییر دهم؟ مسلماً نه؛ پس چطور ممکن است بشود مدیر قالیبافی را منصوب کرد و از او سیاستگذاری متفاوتی را طلب کرد؟…
منتشر شده در: دوهفتهنامه طراح امروز / شماره ۳۲ ، نیمه اول دی ماه ۱۳۹۶ ، یادداشت سردبیر ، صفحه ۲
به قلم: سروش بخت مینو
امید در این سال همان لباس را به تن کرد که اخوان ثالث توصیف کرده بود. در آن هوای گرم انتخابات، مردم تهران عکسی از یک فهرست را در گوشی تلفنشان ذخیره کرده بودند تا وقتی پای صندوق رسیدند متقلبانه نامهای روی آن را به کاغذ رأی منتقل کنند؛ فهرستی بانام امید برای شورای شهر تهران.
در این کلانشهر خاکستری شده از ساختوسازهای پیدرپی و بیحساب، تمام اعضای لیست امید به ساختمان شورا راه یافتند و پس از جلسات مداوم و طاقتفرسا [البته گویا چنین بوده]، محمدعلی نجفی را راهی بهشت کردند. تا اینجا همهچیز برای مردم و اعضای شورا پر از امید بود، امید به تغییر. تغییر در سیاستهای شهر، سیاستهای مرتبط با ساختوساز، سیاستهای فرهنگی و همه سیاستهایی که ارتباطی باسیاستهای کشورداری ندارند…
اما تغییر چگونه اتفاق میافتد؟ آیا ممکن است من که همیشه مخالف و منتقد ساختوساز متراکم و تودرتو هستم ناگهان قرینه شوم و عقایدم را برای حمایت از ساخت یک شهر مکعبی تغییر دهم؟ مسلماً نه؛ پس چطور ممکن است بشود مدیر قالیبافی را منصوب کرد و از او سیاستگذاری متفاوتی را طلب کرد؟
تا اینجا که چشم کار میکند، عملکرد شخصِ منتخبِ فهرستِ امیدِ تهران، نشانی از خوش نشانی ندارد و در امتداد همان سیاستهای پیشین، پیش میرود. به نظر میرسد که باید بپذیریم پس از گرداندن چندبارهی سنگ* هم، امیدی برای تغییر وجود ندارد، پس به آینده چشم نمیدوزیم و فقط گذشته را مرور مختصری میکنم تا بدانیم که چرا منتقد سیاستهای پیشین مدیریت شهر شدیم؟
رخداد از مدیریت کرباسچی بر شهر تهران شروع شد. فروش گستردهی تراکم، همزمان با سوداگری بازار مسکن. شهر خلوت بود، آنچه به چشم نمیآمد نتیجه درازمدت آن شهوت ساختوساز بود، گویا اشکالی هم وجود نداشت، شهردار بارونق دادن به بازار ساختوساز توانست سرمایه کافی را برای تغییر تهرانِ رهاشده از موشکبارانِ بعثی به شهری مدرن فراهم کند، شهروندان هم راضی و البته غافل ازآنچه بر سرشان خواهد آمد. سالها گذشت، سرمایهگذاران خصوصی، املاک مسکونی را از نو ساختند و در بازاری تورمی به استفادهکنندگان واگذار کردند. ساختوساز برای کسب سود چندصددرصدی، تبدیل شد به یک عادت، بازاری که وقتی چندی پیش با رسیدن به سود بیستدرصدی متعادل شد، خاموش و آرام شد. با آنهمه، شهوت ساختوسازهای شهری که با شعار توخالی «آسمانِ آبی، زمینِ پاک» جابجا وارد حریم عابر پیاده شد، فضای شهر را تبدیل به یک کارگاه ساختمانی بزرگ کرد، عطش پروژه محوری قالیباف هم باقیماندهی زمینهای شهری عمومی را درگیر کرد تا هیچ فضای خالیای در شهر باقی نماند. حالا که زلزله موسیقی بدآهنگ خود را زمزمه میکند، میفهمیم که سیاستهای شهرداران پیشین چه بر سر شهروندان خواهد آورد. شهروندان در اثر بحران، تشنهی یک فضای باز شهری در محله خودشان خواهند شد تا بتوانند موقتاً در نزدیکی خانه خود تجمع کنند یا مسکنی موقت برپا کنند، احتیاجی که چون تأمین نخواهد شد، همه را وادار به استفاده از خودرو برای خروج از شهر خواهد کرد و این یعنی قفل شدن همه بزرگراهها و خیابانها و ناتوان شدن ستاد بحران و نیروهای امدادی…
این تنها یکی از دهها آسیب ساخت و ساز متراکم خصوصی و عمومی به بهانهی توسعه است، دروغ «آسمانِ آبی، زمینِ پاک» هم که مقابل چشمانمان هست، باقی بماند برای بعد…
عنوان یادداشت اشارهایست به شعر «کتیبه» / مهدی اخوان ثالث
منتشر شده در: دوهفتهنامه طراح امروز / شماره ۳۲ ، نیمه اول دی ماه ۱۳۹۶ ، یادداشت سردبیر ، صفحه ۲
به قلم: سروش بخت مینو
کپیرایت این مطلب متعلق به «دوهفتهنامه طراح امروز» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.