… تمرین ازدحام در مراسم اعدام، تمرین خشم دستهجمعی، عدم جلب اعتماد مردم برای دریافت خبرهای صحیح و بهموقع از رسانههای رسمی، بیاعتنایی به آموزشهای فرهنگی و شهرنشینی و… عواملی هستند که هجوم مردم به میدان اتفاقات خبری را افزایش میدهد. شاید باید قبول کنیم جای تحقیقات جدی و کاربردی علوم انسانی و خصوصاً جامعهشناسی در اولویتهای اساسی کشور بسیار خالی است…
منتشر شده در: فصلنامه طراح / شماره ۱۳، بهار ۱۳۹۶ ، حرف اول ، صفحه ۳۲
به قلم: سعید فلاحفر
ـ ازدحام جمعیت:
ابتدا مسئولین و به دنبال آن تعدادی از مردم و هنرپیشههای مشهور سرآغاز رواج نظری شدند مبنی بر مزاحمت مردم در امدادرسانی. بسیاری از مردم هم با قضاوتی که بر اساس تجارب گذشته داشتند، پذیرفتند و ندیده و ناخواسته در نشر این شایعه کمک کردند. عکسهای بسیاری از زمان عملیات، قبل از سقوط ساختمان، موجود است (گویاترین آن عکس هوایی حادثه در روزنامه ۷ صبح شنبه ۲ بهمن ۹۵ بود) که نشان میداد تمام خودروهای آتشنشانی و انتظامی و… بهراحتی در اطراف محل حریق مستقرشدهاند و هیچ نشانهای از مزاحمت مردم در آن به چشم نمیخورد. بهویژه در اطراف آتشنشانهایی که مشغول عملیات هستند هیچ جمعیتی مخل عملیات نیست. مگر اندکی از کسبه نگران و… که آنها هم با جدیت توسط نیروهای پلیس کنترل میشوند. (در اولین خبر مخابره شده در خبرگزاری ایسنا؛ زمان حضور تیم آتشنشانی بعد از تماس و اعلام حریق دو دقیقه و دو ثانیه اعلامشده است.) به نظر میرسد عدهای بهطور سیستماتیک قصد داشتند تا از این بهانه برای توجیهات بعدی استفاده کنند. نشر فایل صوتی جعلی که گوینده مدعی بود یکی از آتشنشانها درخواست نشر آن را داده (با این مضمون که اگر مردم فقط یک ساعت نبودند پلاسکو سقوط نمیکرد) نشان میدهد گسترش این شایعه کاملاً هدفمند و عمدی بوده است. چراکه همه اهلفن میدانند با شرایط به وجود آمده؛ با یا بی مزاحمت مردم نمیشد از فاجعه سقوط جلوگیری کرد. آقای گزارشگر! آن سقوط از ساختمان تولیدی به خاطر ۱۸ ثانیه تاخیر نبود. به خاطر مشکل فنی و باز نشدن نردبان هیدرولیکی بود. هیچ گزارشی از عملیات اطفاء حریق پلاسکو وجود ندارد که مثلاً آمبولانسی به خاطر مزاحمت جمعیت به مقصد نرسیده و یا دیر رسیده و تاخیر حاصل موجب مرگ مصدومی شده باشد. درواقع جمعیت موجود در اطراف محل (بهاستثناء مواردی اندک که نباید نماینده مردم محسوب شوند) راه عبور خودروهای امدادی را باز نگه میداشتند. عکسهای منتشرشده از ازدحام جمعیت که مورد استناد این گروه بود مربوط به بعد از سقوط ساختمان است که با شوک وارده؛ تمام نیروهای امدادی هم برای لحظاتی متوقفشده بودند. بلافاصله با ادامه عملیات، مردم و نیروهای انتظامی راههای عبوری را باز کردند. ضمن اینکه تقریباً در زمان عملیات تمام تجهیزات در محل مستقرشده و رفتوآمد زیادی برای خودروها لازم نبود. چندتایی هم عکس از شادی مردم و سلفیها منتشر شد که عمدتاً مربوط به زمانی است که همه گمان کردند حریق مهارشده و از این موفقیت خوشحال شدند بهطوریکه در میان جمعیت کمتر کسی احتمال میداد باوجود شعلهای محدود در تنها دو سه پنجره طبقات فوقانی، فاجعهای به بزرگی سقوط رخ دهد. در ضمن نباید فراموش کنیم بخشی از این ازدحام و مزاحمتهای مردم درصحنههای حساس به دلایلی رخ میدهد که تاکنون برای حل آن اقدام نتیجه بخشی انجامنشده است. تمرین ازدحام در مراسم اعدام، تمرین خشم دستهجمعی، عدم جلب اعتماد مردم برای دریافت خبرهای صحیح و بهموقع از رسانههای رسمی، بیاعتنایی به آموزشهای فرهنگی و شهرنشینی و… عواملی هستند که هجوم مردم به میدان اتفاقات خبری را افزایش میدهد. شاید باید قبول کنیم جای تحقیقات جدی و کاربردی علوم انسانی و خصوصاً جامعهشناسی در اولویتهای اساسی کشور بسیار خالی است.
ـ حضور مدیران ارشد شهری و سیاسی در میدان:
بنا بر یک قاعده کلی لازم است در طول عملیات، فرمانده عملیات بالاترین مقام حاضر در میدان باشد. حضور مدیران شهری و سیاسی بالاتر از فرماندهی میدان به لحاظ روانی و اداری اغلب موجب افزایش احساسات و تصمیمات هیجانی غلط و کاهش اعتمادبهنفس و استقلال مدیر میدان میشود. خاصه آنکه برخی از این افراد توصیههایی هم به فرمانده میدان داشته باشند. چرا مقامات بلندپایه که تخصصی در کنترل اوضاع و ظرایف فنی ندارند با حضور در محل باعث افزایش تنش مدیریتی میشوند؟ اگر قصد کمک به سطح روانی و تسلی آسیب دیدگان باشد، این مهم را، آنهم در این حد از حساسیت، باید به بعد از فوریتها و اتمام عملیات سپرد. آیا این مدیران و مشاهیر و همراهانشان را نباید متهم به عکس و فیلم سلفی و تبلیغاتی در مرکز ملتهب حادثه شمرد؟
ـ پتانسیل شایعهپراکنی:
هر خبر رسمی اعلامشده درباره مراحل پیشرفت عملیات و یا حواشی آن مقارن بود با انواع شایعاتی که دهانبهدهان میگشت و یا به یمن فضاهای مجازی در عرض چند ثانیه به گوش همه میرسید. کار بهجایی رسید که غیر از تعداد جانباختگان، شواهد و نظراتی در خصوص احتمال عمدی بودن سانحه هم به میان باقی شایعات نفوذ کرد.
شبهات و شایعاتی که به دلیل عدم شفافسازی موارد مشابه قبلی همواره در ذهن بدبین جامعه اعتباری بهمراتب بالاتر از همه تکذیبهای رسمی دارد. آیا وقت آن نرسیده که عوامل این شوق به شایعه را شناسایی و رفع کنیم؟ بدیهی است که منظور از کنترل و رفع این معضل، برخورد قهری و پاک کردن صورتمسئله با مسدود کردن راههای ارتباطات عمومی و بگیروببند و… نیست.
ـ سطح خطرپذیری:
قطعاً سطح خطرپذیری آتشنشانها در مواقعی که نجات فرد، افراد، اسناد محرمانه و یا اموال و… در میان است متفاوت است. این سوال وجود دارد که بعد از تخلیه انسانی ساختمان، ضریب خطرپذیری برای عملیات آتشنشانها تغییر کرده و بر اساس موقعیت جدید، مدیریت میدان چه تصمیمی برای سطح اقدامات و تعداد مامورین داخل ساختمان اتخاذ کرده است؟
ـ فضای عاطفی امدادگران:
دیدن تصاویری از چشمهای گریان آتشنشانها و مامورین بسیار تاثربرانگیز است. تصاویری که هم برای رسانهها و هم برای مردم جذاب و دیدنی است. این چهرههای گریان همیشه به نشانهای از قلبهای رئوف و احساسات لطیف و پاک انسانی تعبیر میشود. بدون اینکه قصد خللی در تکریم این ارزشهای انسانی باشد و با احترام به همت و غیرت و شجاعت و تعهد همه مامورین جانبرکف، اما باید پذیرفت مردم نگران با احساسات جریحهدار، علاوه بر کارایی، نیاز به نمایش اقتدار و تسلط این عزیزان دارند. همانطور که راننده آمبولانس نباید، به خاطر تالمات روحی حاصل از حادثه، وقفهای در رانندگی و تسلط بر اوضاع داشته باشد و یا سربازی عزادار همسنگر شهیدش، صولت و اقتدار نظامی خود را از دست بدهد. اگرچه همه ما، در هر مقام و شغلی، در خلوت انسانیهایی هستیم با عواطف انسانی.
ـ عکاسی، اطلاعرسانی، مستندسازی:
در مقدمه پیشنویس منشور اخلاقی عکاسی [پیشنهاد نگارنده به انجمن عکاسان ایران] نوشتهشده؛ «یکی از عواقب توسعه فنی امکانات عکاسی و سهولت دسترسی به آن، گسترش این فن و هنر در بین عموم مردمی است که ممکن است گاهی اطلاعی از فرهنگ اجتماعی عکاسی نداشته و متوجه بعضی از عواقب کار و فعالیت خود در تهیه و نشر هر عکس نباشند. خصوصاً باوجود جاذبه فضاهای مجازی که بدون محدویت و در حداقل زمان، امکان نشر عجولانه و گسترده هر تصویری را تقریباً برای همه فراهم کردهاند، بیشازپیش شاهد بداخلاقیهای حرفهای بودهایم. بهاینترتیب در سالهای اخیر، مجموعه خانواده بزرگ عکاسی محل قضاوتهایی بوده که تاثیر آن در میزان اعتبار این صنف و هنرمندان عکاس بههیچوجه قابلانکار نیست.» بنابراین واضح است که قصدی برای دفاع از این نوع بداخلاقیهای حرفهای وجود ندارد. علاوه بر موضوع اطلاعرسانی، تجربه یک واقعه برای اصلاح روشهای اشتباه مدیریتی و فنی و… نیاز به تحلیلهای دقیق و به موقعی دارد که بدون داشتههای مستند امکانپذیر نیست. گزارشهای عملیاتی، فنی و روانشناسی از میدان، عکس، فیلم و… مواردی هستند که برای انجام این تحقیقات و تحلیلها مورداستفاده قرار میگیرند؛ بنابراین تهیه این پروندهها یکی از موارد ضروری در مواجهه با حوادث هست و حضور عکاسان حرفهای مقید به اصول حرفهای و حتی زحمت و ذکاوت همان فیلمبرداری که با امکانات ساده شخصی اقدام به تهیه فیلم هوایی از صحنه کرده، نهتنها مغایر عملیات کمکرسانی و امداد و شایسته لعن و نفرین نیست بلکه در صورت صحت این اقدامات، قابلستایش، قابل دفاع و قابلاستفاده است. فراموش نکنیم که سطح پرسشگری جامعه ـ که ضمانت عدم تکرار اشتباهات فاجعهآمیز است ـ از طریق همین مستندات ارتقاء پیداکرده و میکند.
ـ بهرهبرداری شخصی و سیاسی:
فضای زندهباد و مرده باد از آغاز حادثه در تمام فضاهای مجازی بلند بود. بعضیها بهاصطلاح شاخ همدیگر را شکستند. در میان اظهار نظرات و عملکردهای مسئولین هم نشانههایی بود که به این اتفاق دامن میزد. چپ و راست تلاش میکردند تا میدان را بر دیگری سخت کنند. حتی پای برجام هم به این غوغای سیاسی باز شد. تا جایی که تعدادی از ائمه جمعه با اشاره به سازندگان آمریکائی ساختمان پلاسکو، طرف قرارداد برجام را غیرقابلاعتماد دانستند. کم نبودند عدهای هم که به تابلوی «یا حسین» بالای بنا اشاره کردند و (پناهبرخدا) انگشت اتهام به سمت دین و خرافات بردند. در مقابل تقدسنمایی با قرآنی نیمسوخته توسط برخی از مردم. کاربران فضای مجازی، تعدادی هم کنایهآمیز تصویر دسته چکی تقریباً سالم را به نشانه درستی و راستی بانک صادرکننده چک، منتشر کردند. یکی از رسانهها هم بلافاصله بعد از اعلام نام اولین آتشنشان شهید نوشت او آرزو داشت مدافع حرم باشد. عدهای هم گفتند دختر القانیان (صاحب اولیه پلاسکو) یک جمله گفته است: «ملک غصبی بوده.» در عرض همین چند روز اظهارنظرها و فیلمهای کوتاهی از سخنرانیهای مدیران در اختیار شبکههای اجتماعی قرار گرفت که اگر در زمان خودش توسط خبرنگارانی منتشر میشد، آنها را متهم به سیاه نمائی و تشویش اذهان عمومی میکردند. جریانی سعی کرد با دامن زدن به احساسات هیجانی مردم، اذهان را از پرسشگریهای منطقی دور کند. چند شرکت بیمهگذار نیز برای تبلیغات بیمه، بلافاصله وارد عمل و موجسواری شدند. چند تابلو و موسیقی و… بنجل و ریخته هم نذر آتشنشانها شد. علاوه بر این موارد؛ هیجان بیمارگونه برخی همشهریان برای خودنمائی و جذب حداکثری لایک در فضاهای مجازی را هم نباید ندیده گرفت. عدهای که از مرگ و شادی و غمهای ملی هم ترفندی برای اغناء و ارضاء حس شهرتطلبی میسازند و یا ژستهای فرهیختگی و قریحه طنزپردازی خود را به رخ دیگران میکشند. (بدیهی است هیچکدام از این موضوعات را نمیتوان دلیلی بر نفی همدردیهای صادقانه، کمکهای تسلیبخش و… دانست. موقعیتی که بعد از زلزله بم دوباره به همه یادآوری کرد؛ ما هنوز هم میتوانیم در روزهای سخت ملتی باشیم همراه و همدل و مهربان.)
ـ تجهیزات آتشنشانی:
بعضی از مدیران و مسئولین شهری در مصاحبههای مکرر تلاش داشتند تا موکداً وانمود کنند که مشکل به وجود آمده ربطی به کمبود بودجه و تجهیزات آتشنشانی ندارد. شرح و مقایسه ابزارآلاتی که در سایر نقاط پیشرفته جهان استفاده میشود به عهده اهلفن این رشته است؛ اما همه مردم شاهد بودند که حتی نردبان آتشنشانی بهاندازه ارتفاع ساختمان نبود چه رسد به اینکه ازنظر ارتفاع مسلط بر آن باشد. باوجود اختلاف ارتفاع پلاسکو با ساختمانهای مجاور، هیچ هلیکوپتری برای بررسی هوایی به آتشنشانها کمک نکرد و یا برای اقدامات لازم احتمالی به پرواز درنیامد. آیا واقعاً ملخ هلیکوپترهای آتشنشان در بقیه نقاط دنیا باد تولید نمیکند که از قول یکی از مسئولین دلیل عدم استفاده از هلیکوپتر افزایش جابجایی هوا و کمک به شعله ورشدن بیشتر آتش عنوانشده بود؟ چه کسی بلافاصله دست به فتوشاپ شده بود تا در عکسها، نردبانهای بلندتری برای عملیات اطفاء حریق پلاسکو جعل کند؟ مواردی مانند تداخل آزمون دانشگاهی آتشنشانها و عدم برآورد صحیح اولیه از فاجعه و… را هم نباید فراموش کرد.
ـ تاکید بر قدمت و فرسودگی ساختمان:
تاکید بر لفظ «قدیمی» قبل از نام ساختمان پلاسکو از اولین دقایق مخابره حادثه در صداوسیما نشان از این داشت که این ترکیب با برنامه قبلی انتخابشده است. درواقع برجهای بزرگ دنیا با سن ۵۰ و ۶۰ سال، اگرچه نیاز به ترمیمهای منظم و دورهای دارند و همواره بر اساس اصول نگهداری نسبت به حفظ سلامت آنها اقدام میشود، اما چندان پیر و ازکارافتاده محسوب نمیشوند. نهایتاً این برجها را با تغییراتی به کاربریهای سبکتر اختصاص میدهند. ساختمان پلاسکو اگر مشکلات پیری و ایستایی و مقاومت داشت؛ به دلیل عمر شناسنامه بنا نبود بلکه حاصل تعویق و تعطیلی اقدامات دورهای نگهداری و تعمیرات اضطراری بنا و فشار کاربری اشتباه در آن بود؛ بنابراین استفاده از صفت قدیمی دلیلی برای توجیه واقعه محسوب نمیشود. بعید نیست عدهای هم از این نمد کلاهی برای خودشان بسازند و سوار بر این موج؛ هر زمین مرغوبی را در مرکز تاریخی شهر به اتهام سودجویانهی فرسودگی و کهنگی، بهجای تامین و مقاومسازی، برای علم کردن برجی تازه و تجارتی چربتر خراب و تصاحب کنند.
ـ میراث فرهنگی:
بدون تردید ساختمان پلاسکو از جهات قابلاعتنایی میتوانست در فهرست آثار تاریخی شهر تهران به ثبت برسد. آیا سازمان میراث فرهنگی اقداماتی برای ثبت این اثر و ابلاغ ضوابط ثبت انجام داده است؟ آیا برای حفظ این اثر تاریخی برنامهای برای حفاظت اضطراری و رفع خطر تدوین و تصویب کرده است؟ به احیاء و کاربری جدیدی فکر کرده است؟ اگرنه؛ چرا؟ و اگر آری؛ چرا تاکنون در این مورد سکوت کرده و گزارش و توضیحی منتشر نمیکند؟ عدهای پلاسکو را به دلایل زیباییشناسی شایسته ثبت و حفظ نمیدانند. این استدلال خام معادل این گزینه است که شخصیتهای منفی و یا زشت تاریخ را از متون تاریخی حذف کنیم. پلاسکو چه بنایی خوب و چه ساختمانی ناموزون با عوارض مخرب تاریخی و اجتماعی و… بخشی از خاطرات جمعی و روند شکلگیری تهران محسوب شده و قطعاً در میان فهرست آثار معماری تهران جا دارد. آیا لازم است بدانیم تجربه و عبرت میراث فرهنگی از آتشسوزی در بناهای تاریخی مثل بنای قدیمی مجلس و… تابهحال به چه اقداماتی منجر شده است؟ هیچ ارگانی آیا در حال حاضر به فکر حفظ بخشی از اسناد و بقایای آتشسوزی اولین ساختمان تمام اسکلت فلزی ایران برای مطالعات بعدی و راهاندازی موزهای عبرتآموز هست؟
ـ حقوق مالکین مجتمعهای تجاری و مسکونی:
تهران ناگهان با پدیده فراگیر و پیشروندهای روبرو شده است که نتوانسته متناسب با آن قوانین و ضوابطی را تعیین کند. سالها پیش در یادداشتی توسط نگارنده، با عنوان «آپارتماننشینی» به بعضی از این مشکلات اشارهشده بود. حالا نمونهی بزرگی مثل پلاسکو میتواند اهمیت این موضوع را یادآوری کند. به تعبیری مالکیت و یا خریدوفروش مجتمعهای مسکونی و تجاری و… در ایران در معنای واقعی کلمه روی هواست. هیچ مادهقانونی و توضیحی در اسناد تفکیکی و اجارهنامهها و… سهمی از مالکیت کلی فضاهای مشاع، زمین احداث بنا و… را مشخص نمیکند؛ بنابراین اگر به هر دلیلی (حوادث طبیعی و…) این مجتمعها تخریب شوند میزان سهم مالکین از زمین و یا بنای بازسازیشده روشن و خالی از اختلاف با سایر مالکین نیست. تصور کنید به فرض اگر ساختمانی جایگزین هر یک از این مجتمعها ساخته شود چه اختلافهایی به وجود میآید. گذشته از لزوم رضایت همه مالکین در تخریبهای عمدی، آیا تقسیم سهم تنها بر اساس متراژ انجام میشود؟ عواملی مثل نورگیر بودن، مجوزهای مختلف فعالیتهای شغلی، اعتبارات حرفهای، موضوعات حقوقی در سرقفلی، تغییر ضوابط ساختمانسازی، طبقات، تجهیزات اضافی، نزدیکی به پلهبرقی و آسانسور، دید و منظر و… چگونه و با چه معیاری در سهم پذیری لحاظ خواهد شد؟ مرجع ادعای مالکین در ارزش بیشتر این عوامل چگونه تعیین میشود؟ حالا تکلیف مالکین و مستاجرین واحدهای ساختمان پلاسکو با این معضل قدیمی چیست؟ در موارد مشابه دیگر چه تمهیداتی باید اندیشه شود؟
ـ پیشگیری:
فارغ از باورپذیری در تحقق وعدههای اعلامشده، چرا خلاقیتهای حمایتی و پیشگیرانه مدیران همیشه بعد از حادثه ظهور میکند؟ مقامات مختلفی اعلام آمادگی کردند که حاضرند برای کارگران شاغل در این مجموعه فرصتهای شغلی ایجاد کنند و یا محلی موقت برای فعالیت و کار دوباره این کارگران تدارک ببینند. یا مرکز و برجی تازه برای مالکان قبلی بسازند. آیا نمیشد قبل از وقوع حادثه چنین اقدامی انجام میشد تا زمانی که ساختمان برای ادامه فعالیت آماده بهرهبرداری مجدد شود؟ در طول زمان مقابله با فاجعه پلاسکو، بارها و در آماری متناقض، به اعلام و ارسال اخطار ایمنی به مالکین اشاره میشود. درحالیکه ایمنی واحدهای تجاری این ساختمان علاوه بر مالکین، جان شهروندان بیتقصیر را هم به خطر میانداخت، چرا اقدام عملی انجامنشده است؟ چرا حتی با نصب یک تابلو کوچک در ورودی یا انتشار خبر رسمی، مردم عادی را از احتمال بروز حادثه مطلع نکردهاند؟ مگر مامورین دولتی همانهایی نیستند که با سد معبر رفتارهایی گاه خشونتآمیز و تند میکنند؟ مگر همانهایی نیستند که بهراحتی یک واحد تجاری را به خاطر پوشش فروشنده، عرضه مانتو یا آلات قمار و مشروبات الکلی بلافاصله پلمپ میکنند؟ چرا تابهحال به مردم گزارش نکردهاند که مثلاً کسی یا کسانی یا نهادی با اعمال قدرت جلوی اجرای قانون را گرفتهاند؟ اگر سطح اخطارها به جدیتی بود که ادعا میکنند، چرا مانند موارد متعدد دیگری که واحدهای سیار آتشنشانی در نقاط پرخطر شهری مستقر میشوند، هیچ واحد سیاری در کنار این ساختمان مستقر نمیشد؟ اگر مدیران داخلی مجتمع به تذکرات ایمنی و بیمه اهمیت ندادهاند، این خطا، سهلانگاری، سودجویی، بیتدبیری و… در چگونه محکمهای بررسی میشود؟ تا با جزایی سخت و بازدارنده [و نه با جریمه و توبیخی کودکانه] بهعنوان شراکت در قتل عمد، عبرتی شود برای دیگران. آیا فضاهای داخلی ساختمان پلاسکو برای مدیران و نهادهای مدیریت شهری؛ فضای عمومی محسوب میشد و یا خصوصی؟ اگر فضای عمومی بود، چرا با همان قاطعیت همیشگی، اقدامی برای رفع بارهای اضافی و سد معبر داخل راهروها و راهپلهها و بالکنها نمیشد؟ یا اگر خصوصی بود، مثلاً مامورین بهعنوان حریم خصوصی با برگزاری کنسرت موسیقی و شو لباس و مهمانی و… در محوطه ساختمان پلاسکو برخورد نمیکردند؟ آیا تاکنون در موضوع تخلفات ایمنی ساختمان پلاسکو که جان شهروندان را تهدید میکرد، شکایتی از طریق مدعیالعموم تسلیم هیچ دادگاهی شده بود؟ آیا این مدیران در صورت وقوع حادثه مثلاً در ساختمان تجارت جهانی میدان فردوسی در خصوص عملکرد متناقض خود در توقیف و رفع توقیف، توضیح قانعکنندهای خواهند داشت؟
ـ اهدای خون:
حادثه ساختمان پلاسکو کمتر از صد مجروح داشته که عمدتاً سرپایی مداوا شدند و تعدادی کشته مدفون در زیر آوار که قطعاً امیدی به نجات آنها نبود و نیازی به خدمات اورژانسی و درمانی نداشتند. اگر هم موارد خاصی وجود داشت، حتماً بیشتر از توان و پیشبینیهای سازمان انتقال خون نیست. این چه شبکهای است که به نیابت از سازمان انتقال خون، مردم را ترغیب به اهدای خون میکند بهطوریکه هزاران نفر، از روی احساس وظیفه، جلوی واحدهای انتقال خون صف میبندند؟ نباید این اتفاق را نوعی سوءاستفاده عاطفی دانست؟ آیا این اقدام موجب بیاعتمادی مردم و حکایت چوپان دروغگو در حوادث مشابه دیگر نمیشود؟
ـ جایگزینی ساختمان:
با توجه به وضعیت ترافیکی خیابان جمهوری، موضوعات مربوط به آلودگی هوا و کریدورهای باد در شهر تهران، منظر شهری و… احداث بنایی مشابه و جایگزین ساختمان پلاسکو معقول است؟ آیا میتوان اقدامی برای جابجایی قطب پوشاک کرد و یا حداقل کارگاههای تولیدی پلاسکو را به منطقهای مناسبتر انتقال داد؟ آیا با فرصتی که این حادثه ایجاد کرده؛ گزینههای دیگری مثل یک بنای دلباز فرهنگی، میدان پیاده و گشایش شهری، محوطهای یادمانی، فضای سبز ـ که لازمه شهر تهران است ـ و… در مدیریت شهری میتواند مدنظر باشد؟ آیا همچنان انتخاب بعدی باید برمدار سودجویی فردی و گروهی بگردد؟
.
.
منتشر شده در: فصلنامه طراح / شماره ۱۳، بهار ۱۳۹۶ ، حرف اول ، صفحه ۳۲
به قلم: سعید فلاحفر
.
کپیرایت این مطلب متعلق به «دوهفته نامه طراح امروز» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.