… کتاب «معرفی آثار تاریخی شهر تهران» از داستان بناهای تاریخی شهر تهران میگوید. عکسها، مستندات و اتفاقاتی که در طول زمان، چه خوشایند و ناخوشایند اتفاق افتاده است را در برداشته و ۳۲۰ آثری که جزو فهرست آثار ملی ایران هستند را گرد هم آورده است؛ از کاربریهای غلطی که امروزه در آنها اتفاق افتاده و یا بیمهریهایی که بر آنها روا شده گفته تا آثاری که تا به امروز تخریبشدهاند.
امیررضا فرهبد، متولد ۱۳۵۷ فارغالتحصیل دکترای معماری است که حدود ۱۵ سال در حوزه تهران پژوهی مشغول به فعالیت میباشد. او پژوهشگر ابنیهی تاریخی تهران و مدرس دانشگاه است. فرهبد سالها بهعنوان مهندس ناظر و مسئول پروژههای مرمتی در موزهها و آثار تاریخی در سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری مشغول به فعالیت بوده و در حال حاضر در برنامههای مختلف سازمان صداوسیما و شهرداری تهران بهعنوان مشاور و کارشناس ایفای نقش میکند. سابقه و علاقهی وی در این زمینه او را به گردآوری دو کتاب کمنظیر در باب بناهای تاریخی واداشته است. علاوه بر کتاب «معرفی آثار تاریخی شهر تهران»، کتاب «خیابان صلح» از دیگر کتابهای اوست که بزودی چاپ و رونمایی خواهد شد. «خیابان صلح» اتفاقات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و تمام داستانهای ناگفتنی خیابان سی تیر و میرزا کوچک خان را از منظر تاریخی، فرهنگی و اجتماعی روایت میکند.
در ادامه، صحبتی خواهیم داشت با وی درباره کتاب «معرفی آثار تاریخی شهر تهران»، حاشیهها و محتوای کلی آن…
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۱۶، نیمه اول اردیبهشت ماه ۱۳۹۶ ، نگاه ویژه ، صفحه ۸
به قلم: ملیکا حسینینژاد
آقای فرهبد چه عاملی شما را به جمعآوری و نگارش کتاب آثار تاریخی شهر تهران واداشت؟
اگر بخواهیم بهطورکلی به این موضوع نگاه کنیم، دو عامل مرا به نگارش چنین کتابی سوق داد. همانطور که مستحضر هستید من از سال ۱۳۸۱ تا حدود سال ۱۳۹۰ در سازمان میراث فرهنگی و صنایعدستی کشور مشغول به فعالیت بودم و بهصورت تخصصی درزمینهی تهران شناسی مطالعه و پژوهش کردم. از دوران جوانی حوزهی فعالیت من در این زمینه بوده و علاقهای روزافزون، من را به سمت آثار تاریخی سوق میداد. رفتهرفته متوجه شدم این آثار چقدر نیمههای پنهان زیبایی را در بردارند که کمتر از این زوایا به آنها نگاه شده است. زمانی که این اطلاعات را برای دوستان و آشنایان بازگو میکردم بسیار مورد استقبال قرار میگرفت، حتی برای کسانی که در این زمینه سررشته نداشتند هم، جالب و شنیدنی بود. از طرف دیگر با ورودم به دانشگاه بهعنوان مدرس خلأ نداشتن منبع و مرجع معتبر و خلاصه، برای دانشجویان که بتوانند به آن رجوع نمایند بسیار احساس میشد. آن ها برای برداشت و جمعآوری اطلاعات دچار اشتباه میشدند و از اطلاعات ناقص و گاها اشتباه در اینترنت استفاده میکردند. به همین دلایل انگیزهی من برای جمعآوری چنین اثری قویتر شد.
یعنی دانشجویان حتی با مراجعه به میراث فرهنگی و کسب اطلاعات از این سازمان، بازهم دچار مشکل میشدند؟
پروندههایی که در میراث فرهنگی وجود دارند از سال ۱۳۱۰ تهیهشدهاند و بعدازاین تاریخ، هیچ بازبینی در آن ها صورت نگرفته است. آدرسها قدیمی هستند و بعضی از این اطلاعات حتی غلط بودند. یکسری اطلاعات باید به آنها اضافه میشد و مجدداً مورد بازبینی قرار میگرفت. همچنین تمام اطلاعات در یک مجموعه بهصورت کامل و جامع قرار نگرفتهاند و اطلاعات بهصورت پراکنده و مبهم وجود داشت.
لطفاً کمی بیشتر از محتوای کتاب و چگونگی گردآوری آن برای ما بگویید.
گردآوری اولیه کتاب به شکل سادهتر، از سال ۱۳۹۱ آغاز گردید- اینجا جا دارد از زحمات یکی از دوستانم، آقای دکتر سعادتی تشکر کنم- ولی بنا به دلایلی کار متوقف و مجدداً با شکل و محتوایی جدید آغاز و تا سال ۹۶ زمان برد. در این کتاب ما چرخ را دوباره اختراع نکردیم. درواقع در ایران فهرستی به نام فهرست آثار ملی وجود دارد که اطلاعات اولیه را از این فهرست استخراج نمودیم. در این پروژه روش تحقیق به دو صورت انجام پذیرفت:
۱-مطالعات میدانی که با پرسشها و تحقیقات از ساکنین قدیمی محله و یا مالکان بناها انجام گردید که برخی از آنها غلط بود و ما را دچار اشتباه میکرد
۲-مطالعات کتابخانهای که با بررسی مقالات، پایاننامهها، کتابها و بهخصوص سفرنامهها جمعآوری شدند. باید بگویم که سفرنامهها بسیار در جمعآوری اطلاعات به ما کمک کرد و جالب است بدانید که به نکتههای قابل توجهی در مورد ایران اشاره مینمودند، بسیاری از این نکات که تابهحال به آن پرداخته نشده در این کتاب آورده شده و تمامی آثار مناطق ۲۲ گانهی شهر تهران بهصورت تفکیکشده، طبقهبندی گردیدهاند. تمامی آثار شامل نقشهها، تاریخچه، تصاویر و اطلاعات پروندهی آنها میباشند.
در حین جمعآوری اطلاعات کتاب، با چه مشکلاتی مواجه بودید؟ چون بسیاری از مالکین این آثار، از اینکه ملکشان جز میراث باشد هراس دارند.
به نکتهی جالبی اشاره کردید. اگر بخواهم مشکلات را برشمارم فکر میکنم بتوان از آنها یک فیلم سینمایی جالب برای جشنواره تهیه کرد. برخی از بناها یا متعلق به شهرداری بودند و یا میراث فرهنگی یا مالکان خصوصی و بخشهای دولتی دیگر. به همین دلیل من از دو سازمان میراث و شهرداری معرفینامه داشتم. بد نیست بدانید، اوایل که خیلی وارد نبودم مدام دچار مشکل میشدم؛ یا ساکنین با شهرداری مشکل داشتند و یا با میراث. به همین دلیل برای لجاجت با آن سازمان از ورود ما به بنا جلوگیری میکردند. در همین حین یکی از ساکنین حتی در را به روی ما قفل کرد و من و عکاسم مجبور به فرار از روی دیوار شدیم. بعد از بازدید از ۲۰ الی ۳۰ مورد من تازه متوجه شدم که چگونه باید برخورد کنم. باید اشارهکنم که بسیاری از این مالکین از ارزش ملک خود باخبر نبودند. من دیدم یکی از ساکنین به دیوارها آب بسته بود تا ملکش تخریب شود و از آثار ثبتشده خارج گردد و بتواند آن را بهراحتی و به قیمت بفروشد. اما وقتی با این افراد در مورد خانه و ارزش آن صحبت میشد برخی احساس پشیمانی میکردند که چرا زودتر باخبر نشدند تا ملک را نگهداشته و از آن به شیوهای مناسب بهرهبرداری کنند. البته این ضعف مدیریتی است که نمیتواند ارزشها را به مردم معرفی کند.
فکر میکنید مسئولیت عدم آگاهی مردم بر عهدهی چه کسی است؟
اطلاعرسانی یک کار فرهنگی است که باید از مدارس و سنین پایینتر شروع شود. من یک مثال ساده برای شما میزنم: ما از کودکی با کارتون پلنگ صورتی آشنا هستیم؛ دریکی از قسمتها اتفاقاتی که در موزهی لوور رخ میداد نشان داد که تابلو مونالیزا اثر باارزشی است. این نمونهای است از تبلیغات و فرهنگسازی که از دوران کودکی شروعشده. خواهناخواه این در ضمیر ناخودآگاه شما وجود دارد که اگر به فرانسه سفر کردی حتماً باید با این تابلو عکس بگیری! چون ارزش این تابلو را به شما در کودکی آموزش دادهاند.
یکی از ارزشهایی که تعریفشده، توجه به آثار تاریخی و فرهنگی است. حال این اثر میتواند منقول باشد (قابلحمل و نقل) مثل تابلو و یا غیرمنقول (غیرقابل جابجایی) مانند آثار تاریخی. درواقع یک بنای تاریخی هیچچیز کمتری از یک تابلو تاریخی ندارد و همانقدر میتواند باارزش باشد. خوشبختانه در سالهای اخیر، آگاهی مردم به دلیل شبکههای اجتماعی خیلی بیشتر شده است. درهرصورت اطلاعرسانی و فرهنگسازی باید از سنین پایین شکل بگیرد.
درست است فرهنگسازی باید در سطح جامعه اتفاق بیفتد ولی حداقل میتوان به صاحبان این بناها اطلاعرسانی کرد. چرا باید بعد از گذشت اینهمه مدت همچنان شاهد از بین رفتن و روبهزوال بودن این بناها باشیم؟
اغلب این بناها متعلق به سالهای بسیار قبل میباشند. مشکل بخش خصوصی این است که مالکین اصلی یا در قید حیات نیستند و ملک به ورثه رسیده و آنها آگاهی کافی ندارند، یا مالکین در ایران نیستند و خالی از سکنه میباشند و وراث ترجیح به فروش آن میدهند. تعداد زیادی از این بناها در بافتهای تاریخی قرار دارند و قابل سکونت نیستند. از طرف دیگر در بخشهای دولتی، دادن کاربری غیر مرتبط به بنا باعث میشود که ارزش بنا کم شمرده شود. بهطور مثال، منزل انیس الدوله – ملکه ایران در دوره ناصرالدینشاه- ارزش زیادی دارد و در حال حاضر کاربری این بنا مرتبط به اتحادیهی صنف گوشت است! اتحادیهی صنف گوشت چه اصراری است که در این بنا ساکن باشد. میتواند در یک ساختمان دیگر قرار بگیرد و فعالیت کند. یا نمونهی دیگر کاخهای پادشاهان قاجاری است مثل فرحآباد که به پادگانها تعلقگرفته است. این امر در جمهوری اسلامی اتفاق نیفتاده و مربوط به دورهی پهلوی است. زمانی که حکومت از قاجار به پهلوی رسید رضاخان بسیاری از کاخهای دورهی قبل را به پادگان تبدیل کرد و این امر همچنان ادامه پیداکرده است. آن زمان این بناها آنقدر دارای ارزش نبودند ولی اکنون ارزشمند هستند و باید در کاربری آنها تجدیدنظر شود. از این نمونهها بسیار است و میتوان آنها را در کتاب دنبال کرد و بهصورت دقیقتر و جامعتر مطالعه نمود.
آیا درزمینه تغییر کاربری تلاشی هم صورت گرفته است؟
در حال حاضر شهرداری تهران تعدادی از این بناها را خریداری کرده و درصدد تغییر کاربری آنهاست. این حرکت خیلی باارزش است؛ اما به نظر بنده در بسیاری از بناهای مرمتشده کاربری مناسبی برای این فضاها در نظر گرفته نمیشود. به دلیل اشراف من بر روی این بناها بسیاری از سرمایهگذاران برای مشاوره به من مراجعه کردهاند. اما مشکل، تنها بنا نیست بلکه معبرها، عدم تأمین پارکینگ، دسترسیها و در بعضی مناطق که زندگی شبانه در آنجا دچار مشکل هست باعث میشود که خودبهخود سرمایهگذاری در برخی از آنها صورت نگیرد. تنها کاربری بنا نیست بلکه مشکلات دیگر هم به این امر دامن میزند که باید برای آنها نیز چاره اندیشید و در سطحی کلانتر برای حل مشکلات پیش رفت.
از بین بناهایی که برداشت میکردید کدام بیشتر موردتوجهتان قرار گرفت؟
جواب این سؤال خیلی سخت است. من همه را دوست دارم. هرکدام از این بناها داستان خود را دارند ولی برای بعضی از این بناها خوشحالم. منظورم سفارتخانههاست؛ چون به بهترین شکل حفظشده و وضعیتشان از دیگر بناهای تاریخی بهتر است. ظاهراً خارجیها از ارزش بناها بیشتر آگاهاند و خوشحالم که مدیریت آنها به دست این افراد سپردهشده است، چون اگر دست ما بود قطعاً این باغها را تابهحال خراب کرده و جایش را به چیز دیگری میسپردیم. اگر بخواهم مثالی را عنوان کنم، چندی است که بر سر متراژ سفارت کویت مشکل کوچکی پیشآمده و همین امر باعث شده که این بنا مسیر روبهزوال را پیش بگیرد و در معرض مخروبه شدن قرارگیرد. این امر خود گواه بر این است که اگر همچنان به دست سفارت بود، اوضاع بهتری داشت.
چقدر از این بناها مرمتشدهاند و چقدر دیگر تخریب و یا در حال تخریب هستند؟
امکان ندارد که دولت بتواند تمام این بناها را مرمت کند، اصلاً اعتبارش وجود ندارد. باوجود انبوهی از آثار تاریخی باید بخش خصوصی را کمک نمود و تسهیلات لازم را در اختیارش قرارداد تا بتواند کاربری مناسبی برای آنها تعریف کند. مشکل بزرگ این آثار این است که یک نفر نمیتواند آنقدر نقدینگی داشته باشد که یک بنا را بخرد، مرمت کند و تغییر کاربری دهد. بهطور خوشبینانه یک خواب حداقل یکساله برای سرمایهگذار وجود خواهد داشت. این امر محقق نمیشود مگر اینکه حمایت مالی و حمایت قانونی صورت گیرد. حمایت قانونی بدین شکل که تغییر کاربری به تجاری بهصورت مجانی صورت پذیرفته تا بهرهبرداری از آن سودآور باشد و جذب سرمایهگذار کند. برای حمایت مالی هم میتوان با تخصیص وامهای کمبهره کمک لازم را نمود. در حال حاضر انجام میشود ولی رسماً اتفاق نمیافتد. یک حلقهی گمشده وجود دارد که بدون آن، کار کردن میسر نخواهد بود.
از ابتدا تاکنون بیش از ۱۰ اثر تخریبشدهاند ولی از زمانی که من کار گردآوری کتاب را شروع کردم یعنی از سال ۹۱ حدود ۲ اثر بهطور کامل تخریبشده و حدود ۳ الی ۴ اثر به دلیل خلأ قانونی از ثبت خارجشدهاند.
علت خارج شدن این بناها از ثبت ملی چیست؟
تعلل نمایندگان مجلس قانونگذار و قوانین حقوقی در دادگاه باعث میشود بسیاری از خانهها از ثبت خارج شوند. طبق قانونهای ۱۳۰۹ و ۱۳۵۲ بسیاری از آثار میتوانند بهراحتی از ثبت خارج شوند زیرا بناهایی که طبق این دو قانون خارج میشوند واجد ارزش نیستند که جز آثار ثبتشده بهحساب آیند. ویلای نمازی، خانهی عامریهای تهران، خانه علیزاده و … همه از این دسته موارد هستند. این قوانین باید توسط نمایندگان محترم مجلس عوض شود. کماکان که ما شاهد هستیم این قوانین از سال ۱۳۰۹ و ۱۳۵۲ عوض نشدهاند؛ یعنی کسی در مجلس ضرورتی بر بازبینی آن نمیدیده است. همین امر باعث میشود بسیاری از بناهای باارزش از ثبت آثار ملی خارج شوند. ناگفته نماند که در خصوص چنین مواردی نیاز است که حتی دادگاه بهصورت تخصصی برگزار شود؛ یعنی قاضی باید به آثار تاریخی و ارزش آنها و دورههای مختلف واقف باشد که عملاً چنین چیزی وجود ندارد.
آیا بهغیراز چاپ کتاب، تمهیدات دیگری هم در نظر گرفتهاید؟
بله. بعد از چاپ کتاب، پروژهی راهاندازی اپلیکیشن را پیش رو داریم که در اختیار مردم قرار خواهد گرفت و میتوانند خیلی راحت به این دو، دسترسی داشته باشند. همچنین حدود ۳۰ اثر انتخاب گردیده که از آنها فیلمهای کوتاه یک دقیقه ای تهیهشده است. از دیگر برنامهها راهاندازی سایتی در این خصوص است.
حرف آخر…
آثار تاریخی تنها یک بنا نیستند. آنها برگههای شناسنامههایی هستند که هویت شمارا در بردارند. از بین رفتن هرکدام از این آثار، جدا شدن یک برگه از شناسنامهی شماست که همانا از بین رفتن هویت شما را در پی دارد. باید در جهت حفظ و احیای آنها پیش برویم و نکته دیگر اینکه یک بنای تاریخی وقتی زنده است که در آن زندگی جریان داشته باشد.
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۱۶، نیمه اول اردیبهشت ماه ۱۳۹۶ ، نگاه ویژه ، صفحه ۸
به قلم: ملیکا حسینینژاد
کپیرایت این مطلب متعلق به «دوهفته نامه طراح امروز» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.