… فرهنگ یک شهر با پیشینه تاریخی خود، بـا تجسمی کالبدی میتواند ابــزاری بـرای بیان متن فرهنگی جامعه در قالب برقراری تجارب زیستی و انتقال معانی فردی و جمعی به شمار رود. به دنبال تغییرات موجود در جهان معاصر، هم در ساختوسازهای کالبدی و هم در توانمندیهای اجتماعی-فرهنگی جوامع، نقاط ضعف و قوت فراوانی به وجود آمده است. در این میان پتانسیلهای فرهنگی و گردشگری بهویژه در مناطق تاریخی و مرکزی شهرها بهعنوان کانونهای جـاذب، امکان پویایی بافتهای شهری را رقمزده و میتواند زمینه توسعهی الگوهای فضایی ساکنان و نیز هویت بومی را در چارچوبهای قابلپذیرشی برای جامعه مدنی فراهم آورد. از دیگر سو میتوان با اولویتبندی مداخله اجرایی پروژههای شهری باهدف بهبود بافت تاریخی و نیز کیفیت فضاهای شهری گامهای مؤثری برداشت. در این راستا، گفتوگو با سعید سادات نیا بهعنوان یکی از فعالترین عوامل اجرایی در حوزههای مطرحشده را غنیمت شماردیم.
…
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۲۹، نیمه دوم آبان ماه ۱۳۹۶ ، دریچه ، صفحه ۵
به قلم: مهرنوش سهیلیراد
بنا به تخصص و سابقه کاری روشنی که در مورد حفظ فضاهای تاریخی در شهر و ساختمانهای آن دارید، لطفا برایمان از اهمیت و لزوم پرداختن به این امر بفرمایید.
جنبشهای مدرن در دو دههی اخیر و سابقهی آن در دوران رنسانس اروپا، تحولات فکری را در دنیا به وجود آورد که جهان را به سمت صنعتی شدن برد و دستاوردهای بسیاری هم داشت؛ منتها این دستاوردها شامل نکات مثبت و منفی زیادی بود که درواقع نمیتوان ترازی برای میزان هرکدام قرار داد و این منوط به زاویهای است که از آن دید نظارهگر این مسئله هستیم. تمام این اتفاقات در کنار یکدیگر چهرهی امروز جهان مدرن ما را به نمایش میگذارند که نسل جدیدی از پیشرفتهای بهنوعی سرمایهداری را در پسِ خود دارد. این پیشرفتها علاوه بر دستاورد، آسیبهای بسیاری هم در شهرهای ما برجای گذاشته است. همین تهران بهعنوان شهری بسیار پویا و زنده -که بهنوعی میتوان گفت ماکت کوچکی از ایران است- هم یک بخشی از آینهی جهان است که از این تأثیرات مبرا نبوده و ویژگیهای خاص خود را دارد. گزند تغییرات با جنبهی مخرب نهتنها به شهر، هوا و محیطزیست ما وارد شده، بلکه حوزهی نفوذ وسیعی در معماری و ساختار شهرهای ما نیز تحمیل کرده است؛ از تجاوز به طبیعت و ساختوسازهای وحشتناک گرفته تا کمرنگ شدن سابقهی تاریخی و پیشینهی فرهنگی شهرهایمان.
بارگذاریهای منفعت طلبانه به حریم و بستر طبیعت که باعث شده اغلب روددرهها، باغات و چشماندازهای طبیعی را از دست بدهیم. البته نباید انکار کرد که بخشی از پیشرفتهای امروز بخصوص در مورد سیرکولاسیون و گسترش تکنولوژی برای احداث قناتها و جنگلهای مصنوعی و بسیاری دیگر را مدیون همین جنبش مدرنیسم هستیم. درست است که تناقض بالایی نسبت به احوالات امروز با گذشته دیده میشود، اما هنوز تهران به نسبت شهری سبز است و پارکهای بسیاری را در خود جایداده. بماند که نوع درختان هم در افزایش معضلی بنام مگسهای سفید که امروزه در ستیز با آنها هستیم را هم به ارمغان آورده است!
یا مثلاً تناقضهایی که در فرهنگ معماری امروز ما به وجود آمده؛ همین برجهای امروزی را ببینید که چطور از شرق و غرب، شمال و جنوب، کوهپایه و دشتها را مورد تصرف خود قرار دادهاند. تمام اینها ضمن بدمنظری، انبوهی از سکونتهای ناایمن و متراکم با الگوهای بیگانه را در پی داشته است. از همه بدتر، استفادههای بدون توجیه از سنگ و مرتفع سازیهای بیقاعده در گذرهایی است که پتانسیل کافی برای پذیرش آن بهخصوص در موارد بحران مانند زلزله را ندارند. آن هم در شهری که به روی گسلهای بسیار عریض و پرقدرتی مستقرشده است. در مقابل تمام این آشوبها، ما مرکز تهرانی داشتیم که یک شهر قدیمی (از دوران طهماسبی به بعد) با باغها، محلات و دروازههای خاص خود را با آبوهوای دلپذیر دارا بود که با تغییر حکومتهای مختلف، بهمرور ازمیانرفته و متجاوزانهترین حالت از ساخت سکونتگاهها بر روی این بستر را در دهههای اخیر نظارهگر هستیم.
در میان چنین سوءاستفادههایی از پهنهی طبیعت، فرهنگ و شناسنامهی تاریخی این مرزوبوم است که خدشهدار شده و گاه از بین رفته است. شهرهایی مانند استانبول و بارسلون و پاریس که زمانی میتوانستند ازنظر جمعیت و سایر عوامل کالبدی با تهران مقایسه شوند را در نظر بگیرید؛ اینکه چگونه توانستند هستهی مرکزی شهرهای خود را در حد تعادل کنترل کرده، نگهداری کنند و هویت تاریخی خود را برقرار نگاه دارند. در ادامه، هم درآمد مادی از باب گردشگری و توسعه صنایع وابسته را بهینه ساختهاند و هم در پی این امر، امکانات رفاهی و فرهنگی متنوع با حفظ آیینهای بومی را زنده نگه داشته و به معرض نمایش درآوردهاند؛ از بناها گرفته تا غذاهای محلی و آثار هنری؛ کاری که شاید ما در انجامش سهلانگاری کردیم.
یکی از آثار مخرب حاصل از رشد شتابندهی مدرنیسم، قرار دادن بستر زمین به زیر چکمهی اتومبیلهای شخصی بود. تا جایی که الگوهای توسعهی شهرهای ما حتی در محدودهی بازار، طبق این اصول متغیر گشت و همه چیز زیرو رو شد.
پس چگونه میتوان مطابقت بین شهرهای جدید و نوظهر در ادامهی بافت قدیمی و با سابقهی شهرها را از گزند بیهویتی و ناخوانایی حفظ کرد؟
بافتها و بناهای بسیاری در اطراف شهرهای ما وجود دارند که میتوان از آنها بهره برد و با مرمت و تزریق کاربریهای مفید و مورد استقبال جامعه به آنها، محور جدیدی با حفظ اصل حقوق شهروندی و تأمین کیفیت زندگی شهری را بوجود آورد. شهرهایی که صاحب چشماندازها و فضاهای عمومی بیشتری هستند و رفاه حال مردم در آنها دیدهشده باشد. تعداد بسیاری زیادی از بناهای مربوط به دورهی قاجار و حتی پهلوی وجود داشتند که اگر امروزه پابرجا بودند، به احتمال زیاد فضاهای مناسب و دلپذیری برای مدرسه، سینما، کافه، رستوران، گالری، کتابخانه و حتی کمپهای هتلینگ، میشدند. پس وظیفه ما است که در حفظ اینها بکوشیم و زیبایی شهرهایمان را حفظ کنیم. ما مفتخریم که در کارنامهی کاری خود موفق شدیم چند نمونه از این بناهای متروک و مخروبه را مرمت و بازسازی کنیم. اگرچه هنوز درصد بالایی از آن ها هنوز اتفاق نیفتاده است، ولی همانقدر که حیات آنها را بازگرداندیم، جای شکر دارد.
نزدیک به پانزده سال است که برای احیای میدان توپخانه میجنگیم و علیرغم تمام نامهربانیها و پستی و بلندیهایی که با آن مواجه بودیم و نیز بارها گذر از کمیتههای مختلف و کمیسیونهای ماده ۵ توانستیم بالاخره در مقابل تمام فشارهای موجود و گاه منفعتطلبانه ایستادگی کنیم، طرحمان را به تصویب رسانده و امروز آن را به اجرا درآوریم. امیدوارم در چند سال آینده، این میدان با تصویری تاریخمند و محترم با محتوایی از یک حیات شهری بهعنوان قلب تپندهی بافت مرکزی شهر، خود را به مردم و شهر عرضه کند. این مجموعه همراه با سالن گردهمایی، کافهکتاب، رستوران و فضاهای فرهنگی- تفریحی است که ضمن فراهم کردن حضوری ارزشمند در چنین بافت پراهمیتی، در تراز منفیِ دو به خطوط مترو هم میتوان دسترسی داشت.
متاسفانه مناطق توأم با ارزش تاریخی که در طول روز فعالیتهای بسیاری را در خود سامان میدهند، در هنگام شب دچار «شبمرگی» شده و از حضور مردم محروم میشوند که همین خالی شدن جمعیت، بستری را برای بزهکاری و ناامنی در این مناطق فراهم میآورد. تمام تلاش ما بر این است که چنین اتفاقهایی را از میان برداشته و به قولی، چراغ تمام شهر را روشن نگاه داریم. البته امروزه نمونههایی از ایجاد فضاهای جمعی با سنگ فرش کردن خیابانها و استقرار کافه و رستوران در این سایتها اتفاق افتاده که امیدوارم سایر مناطق مشابه هم در کنار مرمت بافت و بناهای تاریخی- فرهنگی، رونق گرفته و پویاتر شوند.
آیا نمونهی ناموفقی در تهران را مدنظر دارید که برای ما عنوان کرده و برای آن راهحل پیشنهاد دهید؟
ایکاش هزینه گزافی که برای پیاده راهسازی میدان امام حسین صرف شد- که نهایتاً بازهم به حالت سواره در آمد- و نارضایتی مردم را در پی داشت، در خیابان لالهزار اتفاق میافتاد تا این محدودهی خاطرهانگیز به حالت قبل خود بازگشته و دنیای خاطرات نوستالژیک مردم در قدم زدن در پیادهراههای کنار کافهها و فروشگاهها و نیز تئاتر آن روزهای لالهزار مجدد زنده میشد. به یاد دارم که حدود ۲۵ سال پیش طرح پیاده راهسازی مناطق مرکزی شهر را پیشنهاد دادیم و همین چند سال گذشته که در منطقه باب همایون تا بازار اجرا شد- البته با طرح مشاور و مجریان دیگر- روزی پس از قدم زدن رضایتمندانه در آنجا سراغ چند تن از کاسبان محل رفته و نظرشان را در مورد بازار و کاری که پس از اجرای طرح نوسازی، حذف تردد ماشین و درنتیجه نزول تعداد و میزان تردد مشتریها با آن مواجه شدند را جویا شدم. پاسخی که از آنها شنیدم واقعاً برایم غیرمنتظره بود؛ در کمال ناباوری آنها اظهار رضایت کرده و معتقد بودند درحالیکه ارزش ملکشان همچنان حفظشده و حتی بالاتر رفته، از سکوت حاکم بر منطقه و تعدیل آلودگی در آن احساس خرسند هستند. به خاطر دارم وارد مغازهای در بازار شدم که تا قبل از این، کهنه فروشی میکرد و حالا مشغول به فروش اجناس برند و شیک شده بود؛ این مغازهدار هم در تائید حرف سایرین اصطلاح جالبی را بکار برد که خیلی برایم قابل تأمل بود؛ او گفت: «آهستهآهسته اینجا صدای کفش خانمها به گوش میرسد»؛ یعنی امنیت به درجهای تأمینشده که یک خانم با لباس موقر میتواند در آنجا حضور یافته و بدون استرس قدم زده و مشغول خرید شود.
شاید اشباع بازار از ساختوسازهای متراکم و غیرمجاز و حتی افشای آنها هم به این موضوع دامن زده و باعث شده فعالیت آنها مسکوت مانده و سایر نقاط شهر نیز سرزندگی خود را بازیابند.
سخن پایانی…
بجای اینکه خودمان را به تکنولوژی بفروشیم و درگیر متریالهای عجیبوغریب شویم، بهتر است فضا و مکانهای قدیمی خود را حفظ و احیا کنیم تا لذت استفاده از آنها برایمان به خاطراتی بدل نشود که بخواهیم برای نسلهای بعدی تعریف کنیم. این امر اگر به یک جنبش برای نسل امروز و آینده بدل شود، علاوه بر اشتغالزایی، مناطق و شهرهای توسعهیافتهی ما هم میتوانند بدون کپیبرداری از ارزشهای منسوخشدهی گذشته و تنها با تکیهبر تجارب پیشینیان و الهام از معارف و ذات فرهنگ غنی معماری و شهرسازی آن دوران بهمراتب والایی از ارزشها در زندگی و کالبد شهری دست پیدا کنند. من فکر میکنم امروز، حتی چشمهای ما دلخوشی برای تماشای مناظر پراسترس اطراف ندارد و بهمرور از حضور در جامعه، خسته و دلزده میشود. نیازمندی توسعههای جدید را با احترام به جغرافیا، انسانها و طبیعت بشناسیم و در جهت احقاق حق شهروندانمان بکوشیم.
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۲۹، نیمه دوم آبان ماه ۱۳۹۶ ، دریچه ، صفحه ۵
به قلم: مهرنوش سهیلیراد
کپیرایت این مطلب متعلق به «دوهفته نامه طراح امروز» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.