…شرایط اجتماعی و نیز محیط فعالیتهای اقتصادی بهگونهای دیده میشود که امکان رشد و توسعه دفاتر مهندسی در ایران را با چالش جدی مواجه ساخته است. دفاتر مهندسی کشور علاوه بر سرمایه خصوصی، جزو سرمایههای ملی نیز بشمار میروند؛ لیکن این دفاتر در حال حاضر نهتنها قادر به جذب نیروهای جدید نیستند، بلکه هستههای مهندسی خود که بزرگترین سرمایه آنها است را از دست میدهند. این مسئله کوچکی نیست؛ بنابراین سؤال اصلی اینجا است که آیا دلیل این موضوع را باید در درون حوزهی مهندسی جویا شد و یا در خارج از آن؟ در این مورد، بسیاری بر این باورند که محیط اقتصادی ایران، ناکارآمد است و چشمانداز امیدوارکنندهای را فراروی حوزهی مهندسی قرار نمیدهد و همچنان آمار مهندسان بیکار و فارغالتحصیلان جویای کار شاخص نگرانکنندهای دارد. هرچند این موضوع بهوضوح به کیفیت آموزش در دانشگاهها و مدارس فنی نیز بیارتباط نیست، اما چیزی از اهمیت پرداختن به آن نمیکاهد. ازاینرو بررسی این موضوع از دیدگاه صاحبنظری همچون داراب دیبا را غنیمت شمرده و به سراغ وی رفتیم….
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۳۴، نیمه اول بهمن ماه ۱۳۹۶ ، دریچه، صفحه ۵
به قلم: مهرنوش سهیلیراد
با توجه به وضعیت کنونی شهرهایمان، لطفاً بفرمایید که این روزها در دفاتر معماری و مهندسین مشاور ما چه میگذرد؟
آنچه لازم است در ابتدا بدان بپردازم، عدم آمادهسازی دانشجویان و ایجاد کارایی مفید در آنها برای ورود حرفهای توسط دانشکدههای معماری در سراسر کشور است که متأسفانه منتهی به وضعیت کنونی گردیده؛ تئوریک بودن صرف مطالب دانشگاهی و نیز وجود میراث هنرهای زیبا در کالبد سیستم بوزاری موجود در آنها بهقدری فرمال است که باعث شده جنبههای فنی و حرفهای خود را هم کاملاً از دست بدهند. از سویی دیگر، در اختیار گرفتن حداکثر ساعتهای اساتید برای حضور در دانشگاهها نیز به این موضوع دامن زده و باعث گردیده تا آنان نیز نتوانند به کار حرفهای پرداخته و در واقعیت عملی دنیای معماری، حضور جدی یابند. «چنین اتفاقی کمتر در اقصی نقاط دنیا ممکن است رخ بدهد!». عنایت بر اصول فنی و دست قوی برای خط کشیدن، اولین لازمهای است که با تکیهبر آن میتوان در کلاس درس حرفهای جالبتوجهی هم ارائه کرد؛ ازجملهی این موارد میتوان به ادارهی کارگاههای معماری، تفسیر تاریخ معماری، تعریف مبانی نظری و …، اشاره کرد که تماما به مثابهی ضرورتهایی برای عنوان کردن مبحث خلاقیت و ابداع، مطرح گردیده و شخص میتواند با آزمونوخطاهای سازنده و کسب تجربه، به خودساختگی و پیشرفت در حرفهی خود نائل آید.
دانشکدههای معماری، مانند سوئیس و آلمان از گذشته دانشجویان را به نحوی آماده میکردند که با مدرک فوقلیسانس بتوانند بلافاصله وارد دفاتر کار شده و کارهای معماری خوبی را انجام دهند. برخلاف آن، فارغالتحصیلان ایرانی را در اینجا میبینیم که پس از اتمام درس، عملاً قادر به انجام هیچگونه فعالیت مرتبط با رشته تحصیلی خود نبود و باید چند سال سرگرم یادگیری نرمافزارهای معماری و آشنایی با اصول کار شوند.
چه عاملی باعث میشود تا ضرورت حضور اساتید در دفاتر معماری تا این حد برایتان مهم جلوه کند؟
این پرسش میطلبد که در ابتدا شرایط دفاتر معماری را برای شما توضیح داده و سپس از نتیجهی آن، پاسخ سؤال را استخراجکنیم؛ در ایران، انواع گوناگونی از دفاتر کار معماری مشغول به فعالیت هستند: دستهی اول، دفاتر بزرگ مهندسین مشاور هستند که علاوه بر سابقهی طولانی در فعالیت، گروههای مختلفی را در طراحی به خدمت گرفتهاند؛ از طراح معماری و سازه گرفته تا تأسیسات و شهرسازی و … . به دلیل اینکه در ایران نسبت به سایر نقاط دنیا، دستمزدهای کمتری برای این افراد در نظر گرفته میشود و از سوی دیگر درگیر هزینههای بالاسری و تعویق در تحویل کار به کارفرما میشوند، متأسفانه این گروه بهسرعت در بحران اقتصادی فرورفته و در گرداندن این چرخه با مشکل مواجه شدهاند. حال هرچه پرسنل آنها بیشتر باشد، گرفتاری و مشکلات آنها نیز بهمراتب بیشتر خواهد شد. درنتیجه، خواهناخواه مجبور میشوند تا دست به دامان بانکها برای دریافت وام بهمنظور پرداخت حقالزحمه کارکنان شده و همچنان در انبوهی از مشکلات غوطهور باشند.
دستهی دوم، جوانانی هستند که در کنار یکدیگر دفاتری را تأسیس کرده و اسمورسمی را بر هم زدهاند؛ این افراد با شرکت در مسابقات معماری به دستاوردهایی رسیده و مطرح میشوند. اغلب روند فعالیت در این دفاتر بدینصورت است که یک نفر بهعنوان طراح اصلی بر سرکار قرارگرفته و سایرین با منصب اپراتور و هماهنگکننده، کار را توسعه داده و به سرانجام میرسانند. در اینگونه از دفاتر، معمولاً ابداعی اتفاق نیفتاده و از سوی دیگر، سایر فعالان و همکاران، درگرو وابستگی به طراح اصلی قرارگرفته، زیر سایهی او و بینام به حیات حرفهایشان ادامه میدهند. خب این ازلحاظ حقوق مدنی و حتی دموکراسی هم درست و منصفانه به نظر نمیرسد. عادلانهترین حالت این است که مانند دفاتر خارجی مثلاً دفاتر پاریس، در یک پروژه، نام تمام افراد ازجمله شریک، بنیانگذار، توسعهدهنده و هماهنگکننده و … لحاظ گردیده تا افراد ترغیب شوند و فعالیت خود را با امید شناخته شدن و شاید شراکت در کار گسترش بخشیده و با تمرکز بیشتری سامان دهند. در گذشته، سازمان برنامهوبودجه امتیاز مشاورین را تأمین میکرد، ولی حالا با تدوین مقررات دست و پاگیر و سرسختانه مانند وجود مهندسین متخصص در زیرشاخههای معماری، بهقدری این کار را سفتوسخت کردهاند که انگیزه برای کار نزول کرده، گاهی تخلفات بالا رفته و حتی کیفیت هم کاهش یافته است؛ چراکه الزام برای حضور چنین افرادی که مشخصاً تسلط کافی هم بر حرفه خود ندارند، لزوماً نهتنها کیفیت را ارتقا نبخشیده، بلکه آن را نیز تضعیف خواهند کرد. دستهی آخر هم، دفاتر معماری کوچک هستند که با شرایط محدودتر و بیسروصدا گذران عمر میکنند.
حالا این سؤال مطرح میشود که توجه به فعالیت این دفاتر از کدام بابت اهمیت مییابد؟ جواب ساده است؛ جوانی که تازه آموزش خود را به پایان رسانده، اگر بخواهد وارد بازار کار شود، لازم است که دفتر شخصی خود را برپا کند که با وضعیت فعلی، اگر سرمایهای نداشته باشد یا با چند نفر شریک نشود، چنین موضعی، آمالی بیش نمینماید؛ درنتیجه ناگزیر است در دفاتر بزرگتر مشغول به کار شده و کسب تجربه کند. از جایی که دفاتر هم کار چندانی به آنها یاد نداده و حتی آنان را در مقام کسی که بخواهند از ایشان مشورت فکری و مشارکت در ایدهپردازی بگیرند ندیده، درنتیجه تنها بهعنوان اپراتور از آنها استفاده میکنند. تمامی اینها نشان از بنبستهایی است که امثال این افراد در دایر کردن دفتر کار مستقل با آن مواجه میشوند.
با تمام این تفاسیر، آیا پیشنهاد دقیقی برای نظم بخشیدن به چنین وضعیتی دارید؟
قطعاً نیاز است که دولت ما، تجدیدنظر و بازنگری اساسی در شکلگیری دفاتر داشته باشد و بهجای اینکه خود را سرگرم کمیتهایی ازجمله متراژ دفاتر کنند، بر کیفیت تمرکز کرده، پتانسیل افراد و خروجی کار دفاتر را موردبررسی قرار دهند. با طی کردن این موارد است که میتوانند ادعا کنند بصورت حرفهای برای امتیاز دادن و ردهبندی دفاتر تصمیم گرفتهاند.
شما بهعنوان یکی از سردمداران پیشتاز در برگزاری و شرکت در نشست و کنفرانسهای معماری هستید؛ لطفاً ما را از ماهیت نهان در چشمانداز تعیینشده برای این گردهماییها مطلع سازید.
به اعتقاد من لازم است که برای دستیابی به راهبرد سریعتر اهدافمان در کارهای معماری، فعالیتهای میانرشتهای را افزایش دهیم؛ بحث با فیلسوفان و ادبیاتدانان، برگزاری میزگرد برای اطلاع ازآنچه در دنیا میگذرد، تشریح علوم روز و … همه و همه عواملی هستند که در بارور کردن اندیشهی ما تأثیر بسزایی داشته و نمیتوان ارزش آن را کتمان کرد. در ادامهی همینها است که توانایی سنجش و درک موقعیت محیطی اطرافمان را به دست آورده و میتوانیم تصمیم بگیریم که از میان اینهمه سبک و تفکرات متعدد، هر بستری، کدام معماری را میطلبد. علم شناخت میراث فرهنگی کشور که در ادامه این جریانات اتفاق میافتد، میتواند شناسههایی را در اختیار ما قرار دهد تا بهوسیله آنها بتوانیم درونمایه هویت آنها را به معماری عصر حاضر نیز تزریق نماییم.
با این تفکر، چه فاکتوری را معرفی میکنید تا به مدد آن، زیادهروی در مکاشفهی معماری سنتی و یا از دیگر سو، کپیبرداری از نمونههای خارجی را تعدیل ببخشیم؟
این خاصیت جامعه است که نیاز دارد کارهای جدید ببیند و این طراحان هستند که مایلاند همیشه آوانگارد ظاهر شوند؛ چیزی که مشخص میباشد، بسندگی به الهام از میراث ارزشمند خودمان است که باید در آثار جدیدمان -همانهایی که نیاز امروز کاربران را پاسخگو است- واریز کرده و با چاشنی ابتکار، آن را مزهدار و دلچسبتر کنیم. به نظر من، یکی از عاملهای منزجرکنندهی ما «تقلید» است؛ از دیرباز، به خاطر قدرتهای سیاسی که همیشه حکومت ما را تحتفشار قرار دادهاند، هیچوقت یک ایرانی نتوانسته استقلال فکری و آزادی بیان واقعی را تجربه کند؛ بنابر این تفاسیر، همیشه دولتهای غربی حس برتری خود را در ذهن ما نقشمایه کرده و باعث شده که ما کمال و اقتدار و بزرگی را در دستمایههای آنان دیده و وابسته به کپیبرداری شویم. ژاپن و هند را ببینید که برخلاف ما، چگونه نسبت به بوم خود، باصداقت و یکپارچگی رفتار میکنند و در آن با ساختوسازهای خود وارد میشوند. اگر ما بجای کلاژ نمونههای فرمی غرب در پروژههایمان، بیاییم و فراتر از معماری رفتار کنیم، میتوانیم اندیشه و قدرت خط کشیدن دستمان را در رأس کار قرار داده و از همین تفکر، جوهرهای استخراجکنیم که آن را به فضا و شکل ترجمه نماییم.
بهزعم بسیاری، ما از نمونههای خارجی الهام میگیریم؛ اما به نظر من، این الهام گرفتن نیست. کاری است که فقط بُعد «تقلیدی»اش بالاست. اگر بُعد اندیشه را تقویت کرده و به تفکر برسیم، راحتتر میتوانیم یک خط توسعه -طراحی برای خود مشخص کنیم. وقتی اندیشه پایین باشد، مجبورید محصول تمامشده را از اینترنت یا امثال آن استخراج کرده و همان را ارائه دهید. کاری که من با همکارانم در دفتر خود انجام میدهیم، سرمایهگذاری به روی تفکرات و نتیجههایی است که از پنل میزگردهای مشترک اعضا منشعب گردیده. پسازآن، تأکید من بر ساخت ماکت اتود و بسنده نکردن به مدلسازی سهبعدی است. درواقع معماری حرفهای، با همکاری رفتوبرگشت ابزارهای کار اتفاق میفتد؛ تبدیل طراحی دستی به مدل نرمافزاری، مجدداً تکمیل مدل با دست، همسو کردن آنها با تفکر و ساخت ماکت حجمی نمونه و… .
قطعاً هیچوقت مسائل معماری، محدود به یک «تک جواب» نبوده و میتواند برنامههای فیزیکی متعددی داشته باشد؛ بنابراین ما چند گزینه را ارائه کرده و پس از تجزیهوتحلیل توسط مجموع افراد گروه، تصمیم گرفته میشود که کدام طرح را دنبال کرده و نهایی کنیم. معماری ویژگی خاص و رمزآلودی دارد؛ عرصهای که ابعاد فلسفه، هنر، تکنولوژی و حتی سلیقه را در بر دارد. پس لزوماً به خاطر این تعدد زوایای دید هم که شده، حتی اگر بخواهیم هم نمیتوانیم بهصورت فردی برای آن تصمیم بگیریم. درواقع ما در دنیای نسبی زندگی میکنیم که قاطعیتی در آن وجود نداشته و همین قانون نسبیت، تعهد به احترام گذاشتن به نظرات یکدیگر را به ارمغان میآورد. مرحله بعدی، تطبیق تفکر با الگوی ساختهشده است که گاها به یکدیگر متصل نبوده و نیاز به بازنگری دارد. در ادامه، آن را در موقعیت اجتماعی و بستر محیط قرار داده و درصد مقبولیت و همخوانی آن را میسنجیم.
اگر بتوانیم به دولت پیشنهاد کنیم که مقررات کلی صدور مجوز رسمی کار را تسهیل ببخشد، میتوانیم جوانان را وارد عرصه کار نموده، نیروهای تازهنفس و خلاق را به کار گرفته و تنها به کمیت دفاتر بزرگ و قدیمی متکی نباشیم؛ چراکه اینها بهصورت مطلق، بههیچوجه ملاک موجهی برای تعیین ضابطه نیستند و باید تغییر کنند. اگر هرم طبقات سنی را در نظر بگیریم، درخواهیم یافت که درصد بالای آن را جوانان تشکیل دادهاند که اغلب مشتاق و پرانگیزه هم هستند. پس باید با فراهم کردن ملزومات کار، بستر را برای حضور آنان و نیز توسعه و پیشرفت آیندهی کشور آماده کرد. اگر دولت به حمایت از آنان همت بورزد، قطعاً مهاجرت نیروی کار به کشورهایی مانند استرالیا را کمتر خواهیم دید.
وجود حقالزحمهی پایین و درنتیجه اجبار معماران به در دست گرفتن چندین پروژه بهصورت همزمان، باعث گشته تا آنطور که بایدوشاید، برای هرکدام وقت نگذاشته و وسواسی هم به خرج داده نشود و دستآخر بجای ارائه تعداد بالایی نقشه که قطعاً جزئیات اجرایی را تمام و کمال ارائه میدهد، به تعداد کمتر، اکتفا کرده و تمام این خلأ و نکات منفی، بهمرور در کار نمود پیدا میکند. با چنین وضعیتی محال است که به یک معماری درخور شأن و ماندگار دست پیدا کنیم. علاوه برافزایش دستمزدها، یکی دیگر از نکاتی که به پابرجا ماندن این دفاتر کمک میکند، برگزاری مسابقات است که مبحث مفصلی بوده و فرصت دیگری را برای بررسی میطلبد.
و کلام پایانی…
عقیده و تأکید بسیار من به جوانان مملکت است؛ همانگونه که در عرصههای بینالمللی مطرح میشود، جوانان ما ازلحاظ توانایی ذهنی، هوشمندی، حضور درصحنه و فعالیت، آگاهی و پختگی در مورد مسائل روز جوامع مختلف بسیار پیشتاز بوده و حتی میتوان گفت در دنیا بینظیرند. باید کشور ما تسهیلاتی که شایسته آنها بوده را فراهم آورده و نسبت به حفظ این سرمایهها در ایران بکوشد. مطمئنم همینها تا چند سال دیگر، الگوهایی پدید خواهند آورد که زیست ما در بستر را متحول ساخته و آسایش و آرامش را برایمان رقم میزنند. از هرکسی که میتواند نقش در پرورش این نیروهای استثنایی داشته باشد میخواهم که در مقابل هرز رفتن و فرسایش آنها بایستد و سرمایههایی برای پروبال گرفتن و شکوفایی آنها که قطعاً در سرنوشت ما و آینده کشورمان بیتأثیر نیست را در اختیارشان قرار دهند.
.
.
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۳۴، نیمه اول بهمن ماه ۱۳۹۶ ، دریچه، صفحه ۵
به قلم: مهرنوش سهیلیراد
کپیرایت این مطلب متعلق به «دوهفته نامه طراح امروز» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.