…خط زبانی از عقل باطنی و نمایانگر معرفت درونی است که با مایه الفت حضور، گنجینه ارتباط با دنیای مادی را به تصویر میکشد. حال اگر درونمایه آن عشق و نمایش رقص ابدی خطوط باشد، پیوندی جاودانه بین معرفت و دیدگان ما برقرار میکند. هنر خوشنویسی در ایران از محترمترین هنرهایی است که گاهی تقدس آن جلوهای ناب در برابر دیدگان بشر عیان میکند. هرچند که خوشنویسی هم مانند سایر حوزههای هنری دستخوش تغییراتی بوده است، بااینحال نهتنها در نظام سنتی و دنیای مدرن امروزی بعد عملکردی خود را از دست نداده، بلکه خاستگاه ویژهای هم در میان مردم به خود اختصاص داده است…
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۱۲، نیمه اول بهمن ماه ۱۳۹۵ ، دریچه ، صفحه ۱۳
به قلم: مهرنوش سهیلیراد
«حلقه عشق»، «باران عشق»، «خط عشق» ازجمله آثار وی است که با درونمایهای از احوالات درونی وی عینیت پیداکرده و بر اساس مبانی ذهنی وی پیریزی شده و معتقد است بهوسیله خطوط شکستهنستعلیق که روح نیاکان ما را در خود دارد، سعی در نمایش عطری از آن داشته است.
او روش عمل خود را از نصیحت یک پدر نانوا به پسرش اقتباس کرده که نشستن بر روی یک صندلی را برای حفظ استقامت و پیشرفت در کار به او پیشنهاد داده بود و بعدها این پسرک، همان پاواروتی شد، سلطان آواز دنیا و همین باعث شد شیرچی، درحالیکه از محضر اساتید بزرگی استفاده کرده و از آن سررشته دارد، در این بخش فعالیت نکند و تمام توان خود را معطوف به خط و خوشنویسی کند. البته این پیشزمینه فکری، کمی ریشه در دیدارش با سهراب سپهری هم دارد که پس از مشاهده سیاهمشقی از او، وی را به ادامه فعالیت در همین راه تشویق کرده بود.
استاد شیرچی در زمره کسانی هست که نمایشگاههای بسیار زیادی از آثار خود در اقصی نقاط دنیا بر پا کرده و در آیندهای نزدیک، برای برگزاری سخنرانی و ورکشاپ تخصصی عازم «مانیل» میشود. برای من جالب بود که بدانم آیا دانشجویان خارجی که به خط یا زبان فارسی مسلط نیستند هم میتوانند به درکی از این هنر والا برسند؟ وی در پاسخ چنین گفت: «چون این افراد محقق بوده و از طریق راهها و کانالهای مختلف، بافرهنگ ما به آگاهی و شأن و شعور رسیدهاند، درک زیبایی و معنویت بصری از نقوش و خوشنویسی ایرانی برایشان بهمراتب قابلهضمتر شده است. البته که این رسالت خطیر به عهده ماست تا سفیران شایستهای برای نمایش و ترویج فرهنگ و هنر خاص کشورمان باشیم».
در ادامه تأکید کرد: «افرادی که در خارج از ایران زندگی میکنند، بسیار بیشتر از سایرین با هنر ایرانی ازجمله رقص و آواز، خط و … آشنایی دارند و به آن بها میدهند که به عقیده من «آنها از آفتاب ما لعل شدند» و بیتعارف، بلد بودند که چگونه از دانش و خرد ما استفاده کنند و حتی آثار بینظیر ایرانی که سرمایههای ملی ما محسوب میشود را در بهترین موزههای خود نگهداری کرده و برخلاف آنچه در کشور ما اتفاق میافتد، منفعت آن را به مردم خود میرسانند و حقیقت این است که تمام هنرهای ما از خط گرفته تا معماری، باید آنچنان به هم زنجیر شوند که بتوانند به تعالی برسند.»
وی با توجه به اینکه امضای خاص خود را در هنر خطاطی دارد و گاهی سبکهای دیگر ازجمله رنگ را چاشنی کار خود میکند، منکر نمیشود که همچنان از اساتیدی چون میرعماد تأثیر میگیرد و سعی دارد ارزش والای آنها را همچنان با ثبت یک اثر خوب از خود ماندگار کند.
اینکه بدانیم آیا اسرافیل شیرچی هم مانند بسیاری از اساتید دیگر در رشتههای مختلف، به قول خودمانیتر «فوت کوزهگری» دارد که هنوز نزد خود نگاه داشته باشد خالی از لطف نبود که وی در پاسخ اشاره کرد: «به نظر من، کسانی که در رشتههای تجسمی و هنر کار میکنند چیزی برای مخفی کردن ندارند و داشتههایشان همه اکران هستند و آنچه میتوانند تنها برای خود داشته باشند، آتشی است که از جوشش درونی آنها شعلهور شده و قطعاً بیسبب روشن نیست. البته که هر هنرمند، نیروی روندهای که او را به تعالی سوق میدهد، نزد خود نگه میدارد که ممکن است این گوهر را از فرهنگ، هنر و یا معانی سرزمینش گرفته باشد. بدیهی است که انتقال چنین صدایی امکانپذیر نبوده و در حقیقت این صدا، فقط صدای تاج اصفهانی است».
حال این روزهای استادمان با توجه به مهر و محبتهایی که در داخل و خارج ایران نصیبشان شده، خوب است. به عقیده وی ممکن است ما فرش قرمز سینماگران را نداشته باشیم، اما تکریم و ادب را از نگاه و برخوردهای مردمان مختلف دریافت میکنم. هرچند که ناموزونیهایی که گاهی گریبانگیر جامعهام میشود مرا آزرده میسازد و این خوب نیست که مدیران فرهنگی ما فارغ از تعارفهای میکروفونی، فکری به حال انزوای اساتید بنام و ارزشمند کشورمان که مهجور واقعشدهاند، نمیکنند. حتی جامعه هم نباید نسبت به این قضیه نابینا باشد و باید دقالباب آدمهایی را بکند که بستر جامعه را تعریف کردهاند ولی فرصت دیده شدن و پررنگ بودن به آنها آنطور که شایسته است، داده نشده. آن زمان است که فرهنگ یک جامعه در باتلاقی فرو خواهد رفت که «شهر نتوان کرد». در حقیقت ذات هنرمند، درون پر غوغایی دارد که با نگرشهای مختلف جامعه مواجه شده و به طبع حساس میشود؛ کما اینکه یک جامعه پرنشاط و خوشرنگ در مقابل جامعهای که به آلودگی و تیرگی رفته و هنرمند را آزرده میکند، میتواند او را شکوفا کرده و نمره بهتری بگیرد؛ «خس به صد طوفان ننالد گل به یک تندباد است بیمار».
خواستم جویای این شوم که آیا اسرافیل شیرچی از گزند محرومیتها و محدودیتهایی که ممکن است هر فردی در حوزه عمل خود با آنها دستوپنجه نرم کرده باشد، در امان بوده است یا نه؟ در پاسخ اینگونه شنیدم که: «قطعاً هنرمندی که متصل به حال و هوای مدنی باشد، هنرمند آزادهای است که تعریف چارچوب برای او در عمل بیمعناست؛ اما کسی مثل بنده که سعی دارد نیاز جامعه را پاسخگو باشد، زمانی که نیاز به نوشتن شعری مثل «چو ایران نباشد…» را حس کند، به طبع از این ابزار برای وصل شدن استفاده خواهد کرد. به بیانی سادهتر، سعی میکنم هم گام با احوالات مردمم باشم. اگر نیاز به دلداری بود، شعری از مشیری بنویسم و یا جایی از نیما خطی به تصویر بکشم؛ «عاریت کس نپذیرفتم آنچه دلم گفت، بدو گفتم»».
در انتها استاد شیرچی ابراز امیدواری کرد که خط ایرانی دچار رنگپریدگی نشود و بتواند همچنان فرهنگ ژرف سرزمین کهن ما را به رخ جهانیان بکشد و معتقد است که مردم هم باید راه درستی را برای ترویج این پیشینه اختیار کنند و خط فاخر ایرانی را در محافل و منازل خود را راه بدهند. چراکه این خطوط آداب و حرکات ما را شکل میدهند و زینت بخشیدن زندگیمان با آنها قطعاً تأثیرات عمیقی بر احوالات ما و آیندگان خواهد داشت. همانطور که اندیشههای فاخر، سفارشهای فاخر را به دنبال دارد، کیفیت زندگی ما هم میتواند متأثر از این امر، بهمراتب مرغوبتر و با کیفیت اعلایی شکل بگیرد.
.
.
.
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۱۲، نیمه اول بهمن ماه ۱۳۹۵ ، دریچه ، صفحه ۱۳
به قلم: مهرنوش سهیلیراد
.
کپیرایت این مطلب متعلق به «دوهفته نامه طراح امروز» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.