… آیا مسئولین خود در این پیادهروها قدم میزنند…؟!…
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۱۷، نیمه دوم اردیبهشت ماه ۱۳۹۶ ، شهر ، صفحه ۵
به قلم: پرستو جعفری
در میان هیاهوی شهری که مدتهاست حال خوبی ندارد و آلودگی هوا، ترافیک و مرگومیرهای ناگهانی، سرخط اصلی اخبار و دغدغه مردم و شاید مسئولین است، اصطلاحی مثل «حقوق شهروندی»، این روزها در دکان هیچ عطاری پیدا نشده و کمکم تبدیل به یک نوستالژی میشود؛ اما شاید در کتابها و دروس شیرین دوران دانشگاهی با این واژه زیاد با آن روبرو شویم.
این شیرینی در همین کتابها خلاصهشده و حقیقت تلخ، شهروندی ست که در این شهر خاکستری و خودرو محور، پیشپاافتادهترینها را هم در اختیار ندارد. مشکلاتی که رفتهرفته برای او تبدیل به یک عادت و روزمرگی شده و این معضلات تبدیل به بخشی از زندگی شهری او میشود. بنابراین آنچه زیاد در شهر میبیند، چالههایی ست که هیچوقت پر نمیشوند. (در جلوتر به نتیجه خواهیم رسید که پر هم نخواهند شد!)
از مرگومیرها و صدمات ناشی از تصادفات که بگذریم، مشکلات ریزودرشت دیگری نیز در پیادهروها گریبانگیر شهروند تهرانی است. از پارک کردن موتورسیکلتها و اتومبیلها گرفته تا دستفروشها و مالکانی که حریم پیادهروی نهچندان استاندارد را نسبت به واحد تجاری خود برای عرضه کالا مناسبتر میبینند و مشکلات بسیاری را برای شهروندان رقم میزنند.
اما طبق معمول تجارب پیشین، مشکلات فوقالذکر با نسبت دادن ویژگیهایی از قبیل «نداشتن فرهنگ شهرنشینی»! و باکمی کنار آمدن با یکدیگر، کاملاً قابلحل بوده و کوچکترین اصطکاک و برخوردی با مسئولین اتفاق نخواهد افتاد و همچون گذشته سادهترین راهحل، پاک کردن صورتمسئله ست.
قطعاً اگر سربهزیرترین شهروند تهرانی هم باشید، محال ممکن است روزی از خواب برخاسته و در مسیر محل کار و دانشگاه خود، تابلوهای رنگارنگ هشدار و خطر ادارات خدماتی مثل آب و برق و گاز راهتان را سد نکرده باشد. راهی که تا همین دیروز بهسادگی از آن عبور میکردید در اختلاف چند ساعت به تلی از خاک و تکههای موزاییک و سنگفرش تبدیلشده و بهاحتمال قریببهیقین، هیچگاه به شکل قبلیاش بازنخواهد گشت!
این کندهکاریها و حفاریهای پیدرپی، که هرروزه جایی از شهر تعدادی از شهروندان را سورپرایز میکند! حاصل دسترنج اداراتی است که در هر ساعتی دلخواه از شبانهروز، حفاری را آغاز کرده و از خود رد پایی بر جای میگذارند و اینجاست که به همان روایت اول راضی بوده و پر شدن چالهها نیز خرسندمان خواهد کرد!
موضوع قابلبحث که هدف اصلی این مطلب است، مشکلات پسازاین حفاریها و یا درواقع همان ردپای ادارات خدماتی است.
چند سالی است که در جایجای شهر، خط زردرنگ ویژه نابینایان به چشممان آشناست. خطی که روایت سادهای از «امنیت» و «خطر» را برای این قشر از شهروندان بیان میکند، تا آنها نیز مانند همه مردم، حق قدم زدن در کوچه و خیابانهای شهر را داشته باشند. درواقع بهنوعی در نظر گرفتن این مسیرهای زردرنگ، بخشی از تحقق همان اصطلاحات شیرین دروس دانشگاهی ست که قبلتر به آن اشاره شد. این اقدام توسط شهرداری، در راستای «مناسبسازی» شهر برای قشرها و طیفهای مختلف جامعه است تا زندگی شهری را برای همگان مطلوب کند.
اما این مناسبسازی، در همه جای سطح شهر یکسان نیست و عدم پیوستگی در مسیرهای مختلف آن، مشکلاتی را برای این قشر ایجاد میکند. در بین همه این مشکلات، کندهکاریهای ادارات مذکور نیز به این بینظمی و آشفتگی، هرچه بیشتر دامن زده و گاه بهجای «امنیت» و «خطر»، روایت را در «خطر» خلاصه کرده و شهروند نابینا را با صراحت هرچهتمامتر بهسوی یک درخت، جوی آب و یا حتی یک خیابان پرخطر هدایت میکند!
مشکلات و معضلاتی از این قبیل حتی اگر تاکنون مطرح شده باشند، در میان هزارتوی پرپیچوخم روند اداری گمشده و درنهایت به مقصد نمیرسند. در آخر نیز بیشترین نتیجه آنها حذف صورتمسئله و پایمال شدن حقوق شهروندان است.
باوجود همه این معضلات، سؤالی که در ذهن نقش میبندد این است که در صورت رخ دادن وقایعی جبرانناپذیر برای این قشر، کدام نهاد و سازمان پاسخگو خواهد بود؟! آیا همان سازندگان خوشفکری که این مسیرها را برای این افراد در نظر گرفتهاند پاسخگوی اینگونه مشکلاتاند و یا آن اداراتی که با حفاریهای پایانناپذیر خود، همان مسیرها و پیادهروهای پر از ایراد را نیز برای شهروندان تبدیل به آرزویی دستنیافتنی میکنند؟!
در این لحظه سؤال دیگری از ذهن من میگذرد که: آیا مسئولین خود در این پیادهروها قدم میزنند…؟!
در راستای یافتن پاسخی برای سؤالاتم، گفتگویی با مسئولین این حوزه داشتم. مسئولینی که بنا بر ملاحظات شغلی، تمایلی نداشتند اسمی از آنها به میان بیاید. در باب مشکلات مذکور جویا شدم و آنها به اتفاق در وهله اول، «ناظر پروژه» را مقصر درست اجرا نشدن پیادهروهای شهر و عدم رعایت سایر حقوق شهروندی دانستند:
«در وهله اول، بیشتر این مشکلات، به زمان ساخت و اجرای این پروژهها برمیگردد. در زمان احداث، نظارت باید با بیشترین دقت روی مراحل اجرای پروژه انجام شود. از بسترسازی و مراحل ابتدایی گرفته تا انتخاب کفپوشها؛ همه اینها دقت نظر ناظر مستقیم پروژه را میطلبد که ناظر ناحیه و ناظر معاونت فنی عمرانی از این جملهاند. عقیده من این است که «تعصب سازمانی» شخص در درست و بینقص پیش رفتن روند پروژه بسیار تأثیر گذار خواهد بود که در بسیاری افراد دیده نمیشود.»
مشکل بعدی که تأکید زیادی بر روی آن بود و آن را یکی از دلایل اصلی موفق نبودن زیباسازی و اینگونه طراحیها در ایران می دانستند: «عدم همکاری ادارات خدماتی مثل آب و برق و گاز با نهاد شهرداری است. به عبارتی، مشکل اصلی که با آن مواجهیم این است که این ادارات زیرمجموعه شهرداری نیستند؛ اما در اکثر کشورهای موفق در حیطه شهرسازی و زیباسازی، این نهادها در هماهنگی کامل با یکدیگر کار میکنند.»
در این لحظه سؤالی که برایم مطرح شد آن بود که باوجود همه این ناهماهنگیها، چرا پیادهروهای کندهکاریشده، درستترمیم نمیشوند؟ و با پاسخی با اصطلاح «بازسازی در لحظه!» آشنا شدم! از قرار معلوم هیچ نقشه قبلیای برای این تخریبها و ترمیمهای بعدازآن وجود ندارد و همهچیز در لحظه اتفاق میافتد و بعد از آن هم ظاهرا دیگر هیچ نظارتی صورت نمیگیرد و به امان خدا سپرده میشود!
پس از آن، بحث دیگری که مطرح شد «مسیر نابینایان» بود و مجدداً مقام ناظر مقصر. اشتباهات ناشی از اجرا و عدم پیوستگی این مسیرها را نیز نداشتن همان «تعصب -سازمانی» می دانستند و اشاره به طرحی به نام «حذف زوائد نما و کف» داشتند. پس از پرسش در باب آنکه آیا این پروژه به تحقق پیوسته است یا نه؟! با این پاسخ مواجه شدم که:
«مقداری انجام شد؛ اما مسئله این است که حذف زوائد، یک پروژه بهروز است. ممکن است یکبخشی از شهر توسط گروههای زیرمجموعه شهرداریترمیم شود، اما چند روز یا چند ماه بعد دوباره مورد حفاری و کندهکاریهای ادارات خدماتی قرار بگیرد و دلیل اصلی این است که شهر پویاست و پیوسته در حال تغییر؛ پسنیاز است که یک پیمانکار دائماً با این گروههای خدماتی درحرکت باشد تا درروند پروژهها به حذف این زوائد بپردازد.» (اما معظلات زیباسازی تنها به حفاریها و کندهکاریها منجر نمیشود. به عنوان مثال گاها متوجه هستیم درختانی که در پیادهروها قرار گرفته و اطرافش جدول کشی میشود، این مسیرهای زرد رنگ را قطع کرده و دیگر ادامه نمییابد و یا مثالهای دیگر همچون رسیدن ناگهانی آن به خیابان و یا قطع شدنش با کفسازی متفاوت…)
پس از اتمام گپ و گفت با ایشان، آنچه ذهنم را مشغول میکرد این بود که در خوشبینانهترین حالت، اگر ناهماهنگی میان این ادارات روزی به پایان برسد و این طرحها هم به تحقق بپیوندد، آیا برای دیدن و قدم زدن در پیادهروهایی عاری از خرابی و پستیوبلندی در شهرم، عمرم کفاف خواهد داد؟!!!
پس از آن دقت کردم، دیدم که پیادهروی ورودی شهرداری ها و دیگر سازمانها بسیار بینقص و تمیز کارشده . فرصت کوتاهی داشتم برای آنکه سربهزیر نباشم و نگاهی نیز به آسمان آبی بهار بیندازم…!
.
.
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۱۷، نیمه دوم اردیبهشت ماه ۱۳۹۶ ، شهر ، صفحه ۵
به قلم: پرستو جعفری
.
کپیرایت این مطلب متعلق به «دوهفته نامه طراح امروز» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.