…یدالله رضوانی از معدود کسانی است که سالها در حوزههای گوناگونی همچون باستانشناسی، روانشناسی، جامعهشناسی، مردمشناسی، اسطورهشناسی، تاریخ سیاسی و تاریخ هنر، فلسفه، ادیان، عرفان و غیره به پژوهش و نوشتن مشغول بوده است. با او درباره یکی از مهمترین نمادهای ایرانی؛ «ماهی قرمز» و خاستگاههای آن به گفتوگو نشستهام….
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۲۲، نیمه اول مرداد ماه ۱۳۹۶ ، فشن نگاری ، صفحه ۱۲
به قلم: شادی مشتاقی
یدالله رضوانی درباره تجربیاتی که در ساخت زیورآلات دارد، اشاره کرد: «بیستوچند سال پیش میخواستم به دخترم کمک کنم خلاقیتش را تقویت کند و از دورانداختنیها زیور بسازد. به او و دوستانش طراحی و ساخت زیور با روشهای ساده و ابزار ابتدایی را یاد دادم و خودم هم زیورهایی ساختم. پس از نخستین نمایشگاه که بیستوچند سال پیش در دفتر مهندسی خودم برای نمایش آثار نوجوانان و تشویق آن ها برگزار کردم چند نمونه از آثار خودم را هم به نمایش گذاشتم. پسازآن به خارج از ایران دعوت شده و گاهی نمایشگاههایی برگزار کرده ام. البته در ایران نمایشگاه های هرساله از آثار پستمدرنم را هم حفظ کردم.»
رضوانی درباره چگونگی ورود به حوزه پژوهش چنین گفت: «چون ویژگیهای هنریام برگرفته از ناخودآگاه جمعی با ویژگیهای هنری و هویت سرزمینمان بود، میخواستم بدانم از چه دوره تاریخی به من ارث رسیده. متأسفانه دراینباره کتابی نیافتم و فهمیدم باید خودم پژوهش کنم. به این دلیل کوشیدم آثار هنری بهجامانده از هزارههای پیشین در سرزمینمان و گزارشهای باستان شناسان را بررسی کنم و ویژگیهای آنها در دورههای گوناگون را تشخیص بدهم. گمان کردم دستکم دوازده سال زمان میخواهد تا ریشههایم را بشناسم و پسازآن بتوانم برداشتهایم را برای دیگران بنویسم. دوازده سال گذشت و فهمیدم اگر بخواهم همهچیز را بدانم، زنده نخواهم ماند. به این دلیل تصمیم گرفتم بخشی از نکاتی را که کشف کرده و فهمیدهام، برای دیگران روی کاغذ بیاورم. امروز نزدیک پنج سال است که مشغول نوشتن آنها هستم و میکوشم به نکات دیگر هم پی ببرم؛ چون در سالهای گذشته از نوجوانی درباره باستانشناسی، روانشناسی، جامعهشناسی، مردمشناسی، اسطورهشناسی، تاریخ سیاسی و تاریخ هنر، فلسفه، ادیان، عرفان و غیره مطالعاتی داشته و با نگرش ویژه و علمی پژوهش میکنم. در این راه به نتایج جالبی رسیده و نکاتی را کشف کردم که تاکنون کسی به آن پی نبرده است.»
یکی از مهمترین نمادهایی که رضوانی درباره آنها به پژوهش پرداخته، ماهی قرمز است. از او دراینباره پرسیدم: «سه چهار سال پیش متوجه شدم برخی از افراد که حتی یکی از آنها باستانشناسی خوانده بود، بدون آگاهی از ریشههای کهن باورها و فرهنگ ما، ماهی در نوروز را برگرفته از فرهنگ و سرزمین چین میدانند و با پخش این نظریه در فضای مجازی، ناخودآگاهانه، هویت ما را نابود میکنند. تصمیم گرفتم درباره مفهوم نماد ماهی در فرهنگمان مطلبی بنویسم. به این فکر افتادم که ابتدا تاریخچه و مفاهیم نمادهای آن را دریابم. چرا در پایان سال، سبزیپلو ماهی میخوریم و همزمان سال نو را با نگاه به ماهی زنده بر خوان نوروزی آغاز میکنیم؟ اگر نمیدانیم چرا، نباید آنها را گرتهبرداری از چین بدانیم. قرار دادن ماهی بر خوان نوروزی یک آیین ایرانی است که با دیگر باورها و آیینهای ما همخوانی دارد و اگر نمیتوانیم ماهیها را پس از نوروز به آبگیرها برسانیم، درست نیست با دلسوزی برای ماهیان، این آیین را برگرفته از فرهنگ خارجی بدانیم و هویت خودمان را نفی کنیم.»
ماهیهای قرمز و دوستداشتنی، در آبگیرِ خانهها، نهتنها زیبا بودند، بلکه برای ما و بوم زیست هم سودمند بودند. آبهای راکد در آبانبارها و آبگیرها را پالایش میکردند تا پاک بمانند و ماندگار شوند. همچنین جانوران آبزی و تخم پشههای آزار رسان در حوض خانهها را میخوردند که با کاهش آنها، بتوانیم در تابستان، با آسایش، زیر آسمان پرستاره بخوابیم. در آخرین روزهای زمستان، بچه ماهیهای قرمز تازه به دنیا آمده را به خانه میآوردیم که در سرما نمانند. سپس، دو یا چند ماهی قرمز را درون تُنگ یا کاسه بلورین، بر سفره هفتسین، کنار سبزه، آینه و شمع میگذاشتیم و پس از سیزدهبهدر هنگامیکه دیگر هوا برای بچه ماهیها سرد نبود، آنها را به آبگیرها بازمیگرداندیم تا پایدار بمانند و افزون شوند. در کودکیام، برای من، این میهمانِ قرمز کوچکِ آسمانی، یادآورِ شادیِ جشن نوروز و نو شدن پوشش و کفشهایم بود.
ماهی نمادین در فرهنگ ما، ریشهای بسیار کهن با پیامهایی شگفتآور دارد. نمادهایی که هنوز بسیاری از آنها را به کار میبریم ولی نمیشناسیم. ماهی، در اِنگارش هایِ ما، نهتنها نیمه آدم، نیمه جانور در آب و روی زمین، بلکه در آسمان جای داشته، بال داشته، پرواز میکرده و خودش بال بوده. ماهی در فرهنگ ما، پیامآور پایان سرمای زمستانی و در افسانههای بومی ما نمادی بوده از پری دریایی و در باورهایمان، موجودی مینوی و آسمانی.
از دید یدالله رضوانی، جشن نوروز در پیوند با گیاه در بوم زیست و آمیختهای است از چندین باور و افسانه از چرخه کیهانی، آفرینش هستی، مرگ و زندگی، آغاز و پایان جهان، ارزشهای مردمی و آیینهایی برای زندگی در گیتی و دنیای پس از مرگ که از روزگار بسیار کهن تاکنون، با دگرگونیهای فرهنگی ما هماهنگ شده ولی برخی بنیادهای آن در این سرزمین پایدار مانده است.
ازآنجاکه ماهی نماد پیچیده و چندین هزارساله در سرزمین ما است، ازنظر رضوانی آیین کشتن و خوردن ماهی در پایان سال همچنین میتواند نمادی باشد از نو شدن و بازآفرینی ماهیِ استوارکننده هستی که گاو نمادین نگهدارنده زمین، بر گُرده آن ایستاده.
آن را میخوریم تا ویژگیها و فروزه هایش به ما برسد؛ زیرا مردمان روزگار کهن باور داشتهاند ویژگیهای روان ورجاوند در پی همنشینی با جانور نمادینی همچون گاو یا ماهی، به کالبد آن رسیده و با خوردن آن به ما خواهد رسید.
از سوی دیگر سال نو را با ماهی زنده در جام آبِ پاک، بر خوان نوروزی آغاز میکنیم و باور داریم ماهیان هنگام تحویل سال، ناگهان پشتک میزنند. شاید چنین چشمداشتی، برآمده از باور دیرین ما به استواری زمین بر شاخ گاو نمادینِ ایستاده بر گُرده ماهی است. ازآنجاکه هنگام تحویل سال چشمبهراه جنبش ماهی هستیم، سال نو را با نگاه به ماهی و آبِ پاک آغاز میکنیم که تا پایان سال با فرخندگی، جنبوجوش، شادمانی، فراوانی و آزادگی زندگی نماییم. زیرا ماهی را نماد باشگونی میدانیم از نو شدنِ زندگی، فرخندگی و همایونی، جنبش و شادمانی، زایش و نوزایی، برکت و فراوانی، مهرورزی و مهربانی، همراهی و همدلی، دانش و آگاهی، توانمندی و کامروایی، بختگشایی و راه گشایی.
.
.
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۲۲، نیمه اول مرداد ماه ۱۳۹۶ ، فشن نگاری ، صفحه ۱۲
به قلم: شادی مشتاقی
.
کپیرایت این مطلب متعلق به «دوهفته نامه طراح امروز» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.