… اسامی سریالها در بعضی موارد قابلتوجه است. یک اسم تک سیلابی عمدتاً مؤنث که بلافاصله پس از پایان سریال در تبلیغاتی محدود متوجه میشوید که نام یک محصول بهداشتی است. پاتریکس، هسل و… . این محصولات به زبان فارسی تبلیغ میشوند. مراجعه به بازار نشان میدهد که تقریباً همگام با پخش سریال وارو بازار شدهاند. ساخت یک سریال برای ترویج یک اسم یعنی یک برنامهریزی اقتصادی همراه با شناخت دقیق بازار هدف. باید صریح و صادقانه سخن گفت. ما داریم درباره ترکیه صحبت میکنیم….
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۳۵، نیمه دوم بهمنماه ۱۳۹۶ ، سرویس امروز، صفحه ۳
به قلم: محسن اکبرزاده
برای فهم برخی پدیدهها باید فهمهای پیشین را کنار گذاشت. دستگاه پروپاگاندای حاکمیت بر اساس مسئولیت اخلاقی که برای خود مفروض داشته است، تمام شبکههای فارسیزبان برونمرزی را همگن پنداشته و آن را بخشی از جریان ناتوی فرهنگی تعریف میکند. این یادداشت در پی آن نیست که گزارهای مخالف این برداشت را تئوریزه کند؛ بلکه در نگاهی کاملاً متنافر میخواهد پدیده را چنانکه هست مورد تأمل قرار دهد تا شاید فهم جدیدی نسبت به آن ایجاد شود. میتوان شبکههای فارسیزبان فعلی را به ۶ دسته کلی تقسیم نمود:
دسته اول بنگاههای حرفهای خبرپراکنی که با آشکاری با بودجه دولتی کشورهای پشتیبان فعالیت میکنند. بیبیسی فارسی و صدای امریکا نمونه واضح این دسته هستند. دسته دوم تلویزیونهای دستهجات و جریانات سیاسی و یا قومیتی معاند نظام مستقر در ایران هستند که جریان پشتیبان مالی مشخصی ندارند. معمولاً جز براندازی، هدف روشن دیگری را تبلیغ نمیکنند و برنامههایشان سیاق روشنی ندارد. دسته سوم تلویزیونهای سرخوش و شادانی هستند که از قدیم محمل موسیقی و دورهمیهای عناصر فرهنگی و هنری کوچ کرده از ایران هستند که امروزه نیز نسل بعدی آنها در این شبکهها جولان دارند. در این تلویزیونها برنامههای تاریخی، پزشکی و زیبایی بدون هیچ رفرنس علمی و با عوامزدگی تمام جریان دارد. دسته چهارم تلویزیونهای مذهبی هستند که بهطورمعمول در حال تبلیغ فرق و مذاهب و تنش و درگیری با جریان مخالف خود هستند که از سوی منابع آشکار و نا آشکار فراوانی پشتیبانی میشوند. دسته پنجم اما تلویزیونهایی هستند که به یک رابطه پایدار همزیستانه با مخاطبین خود رسیدهاند. فیلمهای خیلی قدیمی یا خیلی جدید؛ کنسرتهای موسیقی خیلی قدیمی یا جدید؛ شوها و برنامههای طنز تلویزیونی بهصورت دوری و بدون توقف، بیستوچهارساعته پخش میشوند و در تمام مدت زیرنویسها، حاشیههای چپ و راست و یک ردیف نواری بالای صفحه تبلیغات محصولات وارداتی را انجام میدهند. به ازای هر بیست دقیقه نمایش نیز، ده تا پانزده دقیقه پیام بازرگانی مجزا پخش میگردد و یک فیلم سینمایی به حدود ده بخش تقسیم میگردد.
دسته ششم اما تلویزیونهایی هستند که با مشی کاملاً غیرسیاسی و مذهبی که اصلاً تباینهای داخل و خارج از ایران را به روی خودشان نمیآورند. سریالها را دوبله فارسی میکنند و حتی چند سالی است که به ساخت سریالهای فارسی با جذب برخی عناصر داخلی و خارجی مشغولاند. این شبکهها به این دلیل که سبک زندگی متفاوتی را به زبان فارسی تبلیغ میکنند، عمق تأثیرگذاری اجتماعی بیشتری دارند. این دسته در کنار دسته اول که تأثیر سیاسی و اجتماعی غیرقابلانکاری داشتهاند، منفور جریان رسمی حاکمیتی در ایران واقعشدهاند. از سوی دیگر جامعه شناسان، عالمان تربیتی و جریانات مذهبی نیز بهشدت به آنها واکنش نشان میدهند. همچنین جریان روشنفکری ایرانی نیز به سبب ابتذال و سطحی بودن محتوای این شبکهها که صورتمسئلههای جامعه ایرانی را منکر میشود، با تمسخر و نکوهش از این شبکهها یاد میکند.
اولین سری از این شبکهها فارسی وان بود که با بیپرواییهای فرهنگی بهسرعت شناخته شد و همچنین با پخش سریالهای مطول ترکی در میان خانوادههای ایرانی نفوذ کرد. پروژهای ناتمام که با پیدا شدن رقبای نیرومندتر از رونق افتاد؛ اما غول مرحله آخری که موضوع این یادداشت نیز واقعشده، مجموعه شبکههای موسوم به جم ست که با بیش از ۵۰ شبکه فعال بیستوچهارساعته یک سیطره کامل چندین ساله را بر جامعه مخاطب فارسیزبان گسترانده است. حجم تولید، دوبله و پشتیبانی فنی این مجموعه انبوه و متنوع بهوضوح از یک سرمایهگذاری سنگین سخن میگوید. سرمایهای که با محدود تبلیغات رایگانی که بهعنوان پوشش انجام میپذیرد نسبتی ندارد. با توجه به اینکه این شبکه هیچ کنش اجتماعی، سیاسی و مذهبی مشخصی را دنبال نمیکند، نمیتوان پذیرفت که به شکل مستقیم از یک جریان ذینفع سیاسی و یا مذهبی تغذیه میشود. همچنین اگر صادقانه قضاوت کنیم، سطح هنجارشکنی فرهنگی این شبکه از زمان تأسیس تاکنون تغییری نداشته که نشان میدهد در این حوزه برای خود خط سیر مشخصی را دنبال نمیکند. هنوز برخی خط قرمزهایی که میشد بهسادگی شکسته شود در این شبکهها رعایت میگردد. خط قرمزهایی که حتی در بیبیسی فارسی نیز وجود ندارد. حال باید پرسید چرا کسی باید بدون اهداف سیاسی و فرهنگی چنین سرمایهگذاری سنگینی را با چشمانداز صد شبکهای، صورت دهد.
اسامی سریالها در بعضی موارد قابلتوجه است. یک اسم تک سیلابی عمدتاً مؤنث که بلافاصله پس از پایان سریال در تبلیغاتی محدود متوجه میشوید که نام یک محصول بهداشتی است. پاتریکس، هسل و… . این محصولات به زبان فارسی تبلیغ میشوند. مراجعه به بازار نشان میدهد که تقریباً همگام با پخش سریال وارو بازار شدهاند. ساخت یک سریال برای ترویج یک اسم یعنی یک برنامهریزی اقتصادی همراه با شناخت دقیق بازار هدف. باید صریح و صادقانه سخن گفت. ما داریم درباره ترکیه صحبت میکنیم.
قریب به بیست سال پیش ترکیه دچار یک بحران اقتصادی عمیق و جدی بود و ارزش پولش بسیار بسیار کاهشیافته بود. در همان سالها بود که توفق پولی ایران بر ترکیه باعث شده بود که واردات منسوجات از ترکیه و سفر به این کشور زیبا و ارزان کمکم رایج شود. دولت ترکیه تبدیلشدنش به هاب گردشگری منطقه را تبدیل به یک سیاست اصلی کرد. دراینبین تبلیغات در جامعه هدف از ارزش بسیار بالایی برخوردار بود. نخستین سریالهای ترکی دوبلهشده در کشورهای عربی و ایران تقریباً از همان دوران شروع شد؛ یعنی دوره بازگشت جریانات اسلامگرا به قدرت در ترکیه.
این دوران شروع انقلاب سریالسازی ترکی است. اصل اصلی این دسته از سریالها، تبلیغ ترکیه برای مخاطب خاورمیانهای است. عمده سرزمینهایی که دیرزمانی بخشی از امپراتوری عثمانی بودند حالا دوباره تحت استیلای سریالهای ترکی واقع شدند؛ اما برخلاف آنچه به نظر میرسد این سریالها توسط مخاطبین خریداری نمیشوند بلکه از شبکههایی رایگان پخش میگردند. بااینحال چرخه مالی این سریالها از صنعت فیلمسازی همه کشورهای خاورمیانه بیشتر است. چه کسی پول تولید و پخش این سریالها را پرداخت میکند؟ فروشندگان کرم صورت و خمیردندان؟ درست است که خاورمیانه بهش مصرف لوازمآرایشی است اما هاب توزیع این اقلام در دوبی قرار دارد و نه ترکیه. چه کسی هزینه مجموعه شبکههای جم را تقبل میکند؟ برای پاسخ به این سؤال باید به خود این سریالها دقیق شد.
هر کارآزمودهای در حوزه فیلمسازی میداند که گروههای سازنده سریالهای ترکی مجموعههایی باکیفیت هستند. سینمای ترکیه نیز در منطقه و جهان شناختهشده است؛ بنابراین چه معنا میدهد که یک کارگردان ترک وقتی میخواهد مرد معتاد مفلوکی از یک طبقه پایین اجتماعی را در یک بیغوله نمایش دهد، از یک پالت رنگی سبز و نارنجی استفاده کند. موهای کاملاً براق و پوست روشن. کت چرمی پاکیزه که با پوتینها هماهنگ است. او تلوتلو میخورد و کمی ناله میکند اما خبری از مخاط بینی و دهان مثل فیلمهای ایرانی در میان نیست. بهعبارتدیگر همهچیز در یک کارتپستال اتفاق افتاده است. در این سریال تمام وعدههای غذایی در رستوران صرف میشود. داستان در هرکجای شهر که اتفاق بیفتد و حتی میان دو سکانس در فضای داخلی چشماندازی از پل معروف استانبول و مدیترانه فیروز فام نمایش داده میشود. گاه صحنههای متقاطع از چشماندازهای طبیعی بیش از پانزده ثانیه را به خود اختصاص میدهند که یک خودکشی روایی محسوب میگردد. جز پیرمردهای لوده هیچکسی در این سریالها اضافهوزن ندارد. شخصیتها با هر سطح توان مالی خودروهای روز اروپایی را سوار میشوند و بر دیوار خانه همه اقشار با هر فرهنگ و طبقهای تابلوهای هنری آبستره آویخته است. همه آنچه شما مشاهده میکنید کاتالوگ گردشگری کشور ترکیه است. به طرز حیرتآور اما عریانی رشد سفر به ترکیه با رشد این شبکهها همبستگی مثبت دارد. مجموعه شبکههای جم نمیتواند اسپانسری جز دولت ترکیه داشته باشد. ایرانیان در ۵ سال اخیر بعد از عراق بیش از همه کشورهای دیگر به ترکیه سفرکردهاند و ازنظر خروج ارز از کشور، سفر به ترکیه در مقام نخست ایستاده است.
عمده سفرهای گردشگری به ایران توسط عربهای شیعه صورت میپذیرد. آیا تاکنون حتی یک سریال ایرانی باهدف تأثیرگذاری در حوزه جذب گردشگر برای مخاطب عرب ساختهشده است؟ برای مخاطب ترک چطور؟ آیا دولت ایران که تقریباً تأمینکننده سرمایه بسیاری از آثار انتقادی و گاه جشنوارهای است برای خود کار ویژهای در جهت بازآرایی سیمای ذهنی مخاطبان منطقهای تعیین کرده است؟ ما در قبال خود چه مسئولیتی داریم؟
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۳۵، نیمه دوم بهمنماه ۱۳۹۶ ، سرویس امروز، صفحه ۳
به قلم: محسن اکبرزاده
.
کپیرایت این مطلب متعلق به «دوهفته نامه طراح امروز» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.