…جناب آقا/ خانم دکتر ……. عضو هیئت علمی دانشگاه [اغلب] آزاد اسلامی واحد …….. (جاهای خالی را میتوانید با اسامی مناسبی که از آنها اطمینان دارید پر کنید)….!
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۵، نیمه دوم مهرماه ۱۳۹۵ ، شهر، صفحه ۴
به قلم: شیدا حقیقتپور
زمانی رسم بر این بود که سالها درس میخواندی، زحمت میکشیدی، سابقه کار پر و پیمانی برای خودت دستوپا میکردی و اگر بخت یار بود و آشنا، دوست و عزیزدلی در آن بالادست داشتی و دستت را میگرفتند، به میز و صندلی معتبری میرسیدی؛ که تازه پس از رسیدن باید به انواع و اقسام مواد و وسایل نگهدارنده و چسباننده چنگ میزدی تا مقام و منسبی که با عرق جبین بهدست آوردهای، یک شبه توسط توطئه دشمنان دوست و همکار نما، دستهای پشتپرده و چشمهای همیشه نگران، از دست نرود و پس از تسلط بر اوضاع همیشه در حال تزلزل، تازه افتخار میکردی که بالاخره بهعنوان مثال [از این حیث که جدا مثال است و ممکن است هر مقام و درجهی دیگری را شامل شود و با توجه به عنوان صفحه و متن، به این سِمَت اشاره شده است] «شهردار» شدهای. دیر زمانی از شیرینکامیات نمیگذرد که مورد هدف و حمله رگباری از انتقادات، پیشنهادات و احترامات واقع میشوی و زندگی از آن روز روی دیگرش را نشان میدهد؛ اما همین که بعد از اینهمه سال تلاش و زحمت بالاخره به جایی که میخواستی رسیدهای و آقا/خانم شهردار و یا حتی معاون شدهای خودش دستاورد بزرگی است. امروز اما به لطف و مدد دانشگاه، این معادله درحال تحول است. به این شکل که شما سالها تلاش میکنی، اما دریغ از یک سِمَت درجه چهار و یا پنج در یک سازمان. به جای اینکه خسته بشوی و رها کنی و در بهترین حالت ممکن یک گوشهای شرکت خصوصی و کوچک خودت را بچرخانی و یا به مهاجرت تن در دهی، چون حداقل سالها درس خوانده یا نخواندهای و یک مدرک دکتری حقیر، ناچیز سابقهکار و تدریس و اندک آشنایی در خورجینت داری هیئت علمی یکی از صدها و یا هزاران دانشگاه این سرزمین میشوی و تمام! ترمهای اول دانشکده بارها این را از استادهای جوانمان میشنیدیم که میگفتند: «این روزها اگر هیئت علمی بشوی، آینده خودت و آیندگانت تضمین است». آن موقع ما فکر میکردیم که چقدر دنیای اساتید جوان کوچک است که هیئت علمی شدن را قله بهحساب میآورند، اما امروز که خودمان گرفتار بلای تحصیلات تکمیلی هستیم میفهمیم چه میگفتند. هیئت علمیای که آنها میگفتند با هیئت علمیای که ما میشناختیم فرق داشت. در زمانهای قدیم کسی که پایش به هیئت علمی باز میشد دیگر روز و شبش دانشگاه و دانشجو و تدریس و تربیت بود (چه بسا که هنوز هم بزرگوارانی از آن نسل متعهد همچنان به کلاس میروند و دغدغهای جز تدریس ندارند). این روزها اگر عضو هیئت علمی بشوید (آنهم در دانشکده معماری و شهرسازی)، امکان دارد استاد راهنمای شهردار و مقامهایی از این دست بشوید که هنوز تز دکتریشان را دفاع نکردهاند و این یعنی تا زمانی که آن بندهخدا فارغالتحصیل نشده یک معامله برد- برد در جریان است؛ شهردارِ گرفتار و پرمشغله به مدرکاش میرسد و استاد راهنما به پروژههای ریز و درشت شهر مذکور؛ به این معنا که درصد بالایی از پروژههای طراحی، برنامهریزی و حتی بهسازی، نوسازی و بازسازی را پیگیری میکنید در نهایت به یک نام خواهید رسید: جناب آقا/ خانم دکتر ……. عضو هیئت علمی دانشگاه [اغلب] آزاد اسلامی واحد …….. (جاهای خالی را میتوانید با اسامی مناسبی که از آنها اطمینان دارید پر کنید). حتی اگر پیگیر این چیزها هم نباشید اما در کلاس درس خوب به بیانات و جزوات خانمها و آقایان دکتر گوش کنید و اهل گردش و تفحص در شهر محل تحصیلتان باشید (راهنمایی: در شهرهای کوچکی که به سرعت در حال رشد و توسعه هستند، این مهم به مراتب راحتتر به چشم میآید)، متوجه میشوید که فلان پروژه عجیب و غریب تازه سبز شده در شهر یا منطقه، اثر هنری و مهندسی دفتر مشاور کدام استادتان است. در ضمن به یاد داشته باشید که پیش از درمیان گذاشتن اکتشافاتتان با همکلاسیهایتان با ادبیات رایج و مرسوم دانشجویی، اطمینان حاصل کنید که شخص موردنظر از بستگان و کارمندان جناب آقا/خانم دکتر نباشد که آخر ترم و یا به هنگام دفاع پایاننامه نامهی اعمالتان را هرچند پربار، در دست چپتان بگذارند!
.
.
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۵، نیمه اول مهر ماه ۱۳۹۵ ، شهر ، صفحه ۴
به قلم: شیدا حقیقتپور
.
کپیرایت این مطلب متعلق به «دوهفته نامه طراح امروز» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.