.. ابتدا، از بین پرچالشترینهای روز در بازار ساختوساز، سنگ و آجر را واسطه بحث با «وحید قبادیان» قرار دادیم. در ادامه به بحث فاصله نظام آموزشی کشور و بازار کار رسیدیم و در گفتوگو با «سیروس باور» به این مقوله پرداخته شد. «غلامرضا نعیما» هم در تکمیل موارد قبلی، مبحث نما و شهر اسلامی_ایرانی را برایمان مطرح کرد. …
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۳۴، نیمه اول بهمن ماه ۱۳۹۶ ، حرفه نگاری، صفحه ۱۳
به قلم: مهرنوش سهیلیراد
موضوع «معماری ماندگار» را باب صحبت در تکمیل گفتههای اساتید قبلی قرار دادیم و در ادامه سراغ چند تن دیگر از کارشناسان امر در حوزههای مختلف رفته و به گفتوگو نشستیم. «ترانه یلدا» بهعنوان کسی که در امور شهر و شهرسازی صاحبنظر است، معتقد بود: «امروز دیگر خانهی یک طبقهی سنتی ساخته نمیشود که رؤیاپردازی کنیم؛ اما اگر مقیاس را بزرگتر ببینیم، میتوانیم در قالبی مثل مجتمعهای مسکونی، آنها را تزریق کنیم؛ مجتمع مسکونی که حیاط مرکزی دارد. اینکه بتوانیم در خانه مدرن، روح سنتی را به ادراک برسانیم، پاسخی است که توانستهایم به نیاز روز و با حفظ احترام به فرهنگ و اصالت معماری سنتی کشورمان بدهیم». سپس همین موضوع را با «بهروز مرباغی» در میان گذاشته که او زیبایی در معماری را وابسته به رعایت تناسبات و مقیاس دانسته و معتقد بود مسئلهای که در حال حاضر با آن سروکار داریم، مقیاسی است که در شهر گم شده و دقیقاً همین تناسبات است که به نظر او، در عرفِ عمومی فیزیک و کالبد شهر، اهمیت بالایی دارد. دست آخر «عبدالرضا محسنی» که درزمینه طراحی داخلی فعالیت دارد، سخنان قبلی را با توجه به تخصص خود، تکمیل نمود: «هر وقت توانمندی ما بر اساس کیفیت اتفاق بیفتد، ما معماری ماندگار خواهیم داشت. مثلاً در اروپا، طرحهای پیچیدهای نمیبینیم، اما هر آنچه هست قابلقبولاند؛ چراکه باکیفیت هستند. کیفیت از ارکان مهم طراحی است که نباید انکار کنیم».
در این شماره هم سعی کردیم تا ابهامات موجود و مسائلی که طرح شد را از زوایای دیگر، به بحث و گفتوگو بگذاریم؛ بنابراین به سراغ چند تن دیگر از اساتید رفته و به این امر پرداختیم؛ «محمدرضا حائری»، اولین شخصی است که نظراتش را میخوانیم. از وی که سابقه ارزشمندی در امور معماری و شهرسازی دارد، پرسیدم:
درونمایه هر معماری ماندگار – البته در عصر حاضر- قطعاً باید ارتباط مؤثر و مفیدی از تئوری موضوع و آموزشهای بنیادین در حوزههای آموزشی داشته باشد؛ لطفاً بهعنوان کسی که احاطه مطلوبی بر موضوع پژوهش و پیشنیازهای علمی دارد نظرتان را بفرمایید.
خوب است که تفاوت میان دانش، اطلاعات و علم را بدانیم؛ لزوماً هر اطلاعاتی که جمعآوری میکنیم، دانش نیست! دانش آن چیزی است که از مجرای زیست شما گذر کرده و در جای عینی روی زمین تجربه شده باشد. بهعنوانمثال، درگذشته تنها یک رشته با عنوان معماری وجود داشت که در آن شهرسازی، منظر و غیره را نیز میخواندیم. در حقیقت، تفکر معمارِ آن دوران، تفکر یک «رنسانس مَن» بود؛ انسانِ دوران رنسانس اهل دانشی بود که از حوزههای مختلف در وجود خود داشت.
نهایتاً میخواهم بگویم که ما بهعنوان مکمل دانشگاهها، باید دنبالهرو پژوهش باشیم و ارزش آن را درک کنیم. بهطور مشخص میتوانم مثال از پژوهشی بزنم که در حدود دهه هشتاد آغاز کردیم و بهطور مشخص، این جمله را بیان میکنم که: «گورستان در فرهنگ معماری ایران، فضای زندگان است، نه فضای مردگان»؛ به همین علت فضاهایی مثل «تخت پولاد» در اصفهان داشتیم که این نمونه باید الگوی ما قرار میگرفت؛ نه بهشتزهرای امروز. در ادامه مطالعه روی تمام این موارد، حدود دویست گورستان در تهران شناسایی شد که تنها توانستیم حدود هشتاد مورد را مکتوب کنیم که دچار پدیده «زمینخواری- گورستانخواری» شدهاند؛ یعنی عدهای افراد، گورستانها را خاک میکنند و زمینهای تفکیکشده را تحویل میدهند. ماحصل این مطالعه را بهصورت هشتاد جلد گزارش درآوردیم اما برای اینکه جوهره اندیشه خود را بیان کنیم، بهصورت اختصاصی در یک شماره از نشریه «اندیشه ایرانشهر» به چاپ رساندیم. به دلیل آسیبهای فراوانی که از این بابت متحمل شدیم، نقش گورستان در زندگی شهری باید مورد بررسیهای گستردهای قرار گیرد. مهمترین نکته برای ما، شهرسازی معاصر است.
مایلم بدانم که واژه شهرسازی بنا به دید شما، چه تعریفی دارد؟
«شهرسازی» لغتی است که دلالت دارد بر طیف عظیم معماری و شهرسازیِ انجامگرفته در کشور. اعتقاد ما این است که نظام مدیریت شهری ما فرسودهتر از بافتهای ما هستند که نباید نادیده گرفته شود. خلأ عمدهای که بسیار محسوس است، عدم استفاده از حوزههای میانرشتهای مختلف، در کنار یکدیگر است که بهرهمندی از آن میتواند کمک عمدهای در مرتفع کردن معضلات داشته باشد.
موضوع ماندگاری اثر و بحث با حائری، منتهی به شهرسازی و معضلات آن شد. در همین راستا و برای تکمیل آن، سراغ «موسی عبیر» بهعنوان معمار بسیار برجستهای که سابقه چشمگیری در بلندمرتبهسازی و خلق بناهای بسیار با کاربریهای متعدد دارد، رفته و اینگونه بحث را آغاز کردیم:
معماری امروز را به چه تشبیه میکنید؟ آیا فکر میکنید که در جامعه معاصر، فارغ از واژه، معماری انجام میپذیرد؟
بله. اما یک درصد؛ البته سایرین هم امکان کار ندارند، چون با جماعتی طرف شدهاند که اصالت خود را فراموش کرده و درگیر زرق و زیور، نهتنها در داخل، بلکه در خارج بنا هم شدهاند.
بهعنوان کسی که از پیشگامان معماری پستمدرن بوده و در عصر امروز، لزوم تعامل شهر و شهروندان با جدارههای شهری را میشناسید، چه پیشنهادی در مورد نمای ساختمانها میدهید؟
اول اینکه نمای ساختمان از ترکیب پلانها به دست میآید. این تفکر که پلانهای ساختمان در طبقات طراحیشده و سپس برای آن نما طراحی میشود موردقبول حقیر نبوده و نیست. معماری یک ساختمان، حجم و نمای آن، حاصل ترکیب پلانهای پروژه خواهد بود. اگر معماری در خلق اثر خود دید و فکری داشته باشد، خودِ ترکیب پلانها، حجم و نمای ساختمان را هویدا میکنند. باید به آبوهوای مناطق شهرهایمان و محل ساخت پروژه توجه داشته باشیم تا اقلیم ایران -که در مناطق مختلف کشور گسترده- با چهارفصل سراسری در نقاط متعددش، ترکیب و استفاده از مصالح متناسب باشد. امروز متأسفانه با تقلید از آثار معماری در کشورها که اکثراً اختلاف اقلیمی فراوانی با شهرهای مختلف ایران دارند از معماریهای اروپایی و مدرن کشورهای مختلف تقلید میگردد و به همین دلیل، این ترکیب ساختمانها اصولاً سازگاری با مملکت ما ندارند.
تقلید در شهرهای ما به بینهایت رفته؛ معماری در یک کشور، شروع به استفاده از خطوط افقی چوبی در نماها کرد و پسازآن، طراحان ما وارد عمل شده و این ایده را بدون در نظر گرفتن تناسبات اقلیمی، هر جا که رسیدند پیاده کردند. درجایی دیگر استفاده از آجرهای قرمز را باب کردند و همین روند همچنان ادامه دارد. ما هوای پاکی نداریم؛ زمینهای خاکی داریم که ذراتش در هوا پراکنده هستند؛ مثلاً شیشه امکان شستوشو در ارتفاعات بلند هم دارد. پس به نظر من چیزی که اولویت دارد، توجه به نظافت ساختمان است. من نمیگویم همه بد میسازند؛ فقط باید آبوهوا و مقدورات مملکت را هم در طراحی لحاظ کنیم. اما این هم بدیهی است که نظر کارفرما و علاقه به استفاده از متریال های روز با سبک جدید میتواند بسیار تأثیرگذار باشد.
با توجه به فرهنگی که در مردم به سمت تجملگرایی گرویده، بفرمایید که برخورد معمار – بهعنوان کسی که نسبت به عام مردم، اشراف کاملتری به استاندارهای روز دنیا در ساختوساز دارد- با مردم جامعه و کارفرمایان باید چگونه باشد؟
شرایط اجتماعی، بسیاری را به این سیستم کشانده است. متأسفانه اغلب آنهایی که بهصرف معماری خواندن، خود را معمار مینامند، بیشتر به دنبال منفعت مالی خود بوده و تنها میخواهند نامشان را بزرگ کرده و مطرح سازند. سرمایهگذاری که سرمایههای کلان در اختیار دارد و اغلب به فرهنگ و هویت معماری ایران و مردمانش اهمیت نمیدهد. در وهله بعدی باید ببینیم این آثار برای چه کسانی ساخته میشوند؟ سازنده، چه کسانی هستند و دستآخر، چه کسانی این املاک را میخرند؟ همانطور که میدانید، بسیاری این فرهنگ را، با استفاده از بنگاههای تبلیغاتی ازجمله مجلات متعدد، به جامعه دیکته کرده و اجرا میسازند.
از یک جایی به بعد، که دچار دلزدگی از طرحهای تکراری شدیم، دیگر «پنبه آنها هم زده شد». در این میان عدهای آمدند و روش دیگری در پیش گرفتند؛ همین شاپینگ سنترها را ببینید. عملکرد آن، روابط داخلی و عناصری که در طراحی داخلیاش بهکاررفته را در نظر بگیرید، حالا همینها را در کنار نماهای با سبک کلاسیکش تصور کرده و قضاوت کنید. از سویی دیگر، کسانی ظهور کردند که کارهای کپی شده از ایتالیا و ترکیه را در دستور کار قرار دادند؛ کرکرههای خطی طولانی که معمولاً چوبی نیز هستند. اینها با چه فرهنگی ساخته میشوند؟ واقعاً آبوهوای ایران چطور این نما را تمیز میکند؟ چیزی که مشهود است، این است که نمیدانیم با چه کسانی طرف هستیم!!
از گفتههای عبیر اینطور استنباط میشود که وی به تسلط بر فرهنگ و سنت در ساختمانهای ایرانی و نیز تخریبی که کپیبرداریهای ناشیانه بر معماری ما وارد کرده را بسیار پررنگ به شمار آورده و تقویت نقاط مثبت در کنار حذف و یا تقلیل نکات منفی را راه چاره برای رسیدن به معماری ماندگار میداند. حال که بحث از حوزه شهری به سمت مسکن روانه شد، فرصت را مغتنم شمرده و با «علی غفاری» که دکترای شهرسازی خود را از آلمان اخذ کرده، سعی در جمعبندی مبحث دریچه برای این شماره کردم که در ادامه از دیده خواهید گذراند.
شما هویت گمشده در مسکنهای امروزی که با پرو خالی شدن روی بافت شهرها همراه شده را چطور ارزیابی میکنید؟
مسکن، دو بعد اصلی دارد: یکی بعد برنامهریزی مسکن که از مقیاس ملی شروع شده و تا مقیاس خرد (داخل منزل) ادامه میابد؛ دوم بحث طراحی خوب مسکن است که به چگونگی ایجاد یک برنامهریزی، طراحی شهری و معماری مطلوب و قابلقبول، میپردازد. اینکه کجا، به چه اندازه و با چه تراکمی بسازیم، محاسبات دقیق و اقتصادی میطلبد. حالا باید بدانیم یک مجتمع مسکونی را چگونه طراحی کنیم که شامل برنامهریزی و طراحی خاص خود میشود. معماران این کار را بلدند اما اغلب، ناقص!
چیزی که امروز میبینیم، وجود مشکلاتی است که در تماممقیاسها شاهد آن هستیم. درجاهایی شهر را توسعه دادیم که نه نیازی به آن بوده و نه در جای درستی قرارگرفته که صرفاً به خاطر بودجه موجود، در آن ساختوساز انجامشده است. نمونه واقعی این مثال را در اطراف شهرهای بزرگ، ازجمله تهران بسیار دیدهایم. همه واقفیم که زندگی و مسکن، در کنار کار است که معنا پیدا میکند. نوع دسترسی و تأمین منابع معیشت هم که جای خود دارند. درنتیجه باید در مرحله برنامهریزی، تمام این موارد لحاظ شوند. در ادامه، ترافیک و هزینههای رفتوآمد در کنار فرسایش آدمها هم که جای خود دارد.
فرض میکنیم که جای درست را هم پیدا کردیم، حالا چگونه طراحی کنیم؟ اصلاً یک خانهی خوب، چه خانهای است؟ آیا این خانه، یک برج مسکونیست و انتخاب آن، نتایج زیستمحیطی هم در پی دارد؟
صاحبنظران به این نتیجه رسیدهاند که زندگی در ارتفاع، خوب نیست. در حقیقت اهمیت لحاظ کردن ارتفاع مناسب با تراکمهای بهقاعده، امری است که در تمام جهان روشنشده؛ اما کاری که ما انجام میدهیم، دقیقاً تراکمهای بالا در ارتفاع پایین است. چیزی که اهمیت دارد، ارتباط انسانها با یکدیگر و تعامل آنها با محیط است که بتوان به کمک آنها ضایعات مدنی ناشی از بالا بردن تراکمها در ارتفاعات را تعدیل ساخت. سبک زندگی سنتی ایرانی با تمام فضاهای پاسخدهنده یا همهشمولش که باقاعده و در حد نیاز عرصههای عمومی را نیز برای کاربرانش قائل شده بود در نظر بگیرید؛ حالا سبک زندگی ایرانی نهتنها مبتنی بر اتومبیل و شاپینگ سنتر و برج نشینی شده، بلکه بر عدم ارتباط آدمها و غریبگی میان آنها دامن زده است. این در شرایطی اتفاق میافتد که دنیا به سمت بازگرداندن روابط انسانها در محیط و ایجاد محیط امن برای آنها و احیای کیفیتهای زندگی در عصر گذشته قدم برمیدارد.
معماری امروز ما را چطور توصیف میکنید؟ درواقع میخواهم بدانم که آنچه گریبانگیر این صنعت شده چه چیزی است؟
معماری و در حالت کلی، صنعت ساختمانسازی ما دچار هنجاری به نام مد شده است. از مقیاس خرد شروع میکنم؛ شما یک منزل مسکونی را در نظر بگیرید. گرایش اعضای آن بیشتر به استفاده از مبلمانهای استیل و آشپزخانه اپن و … متمایل شده و در مقابل اگر در خانهای ببینند که مثلاً بجای مبلمان، از پشتی استفاده شده، احتمالاً صفت «اُمُل» بودن هم به آنان میچسبانند. نتیجه تمام اینها میشود که انسانها و بالأخص ایرانیها خود را مجبور به پیروی از این هنجارها میکنند. حالا همین امر را در اشل بزرگتر ببینید؛ زمانی که از چارچوب داخلی و درون بنا به جدارههای خارجی ساختمان میرسیم و حالا با مجموعهای از عوامل مختلف در ارتباطیم؛ ارتباطی که از جنبه بصری شروعشده و تا تحریف فرهنگ یک شهر و صاحبانش هم پیش میرود.
شاهدیم که امروزه به دلیل فشارهای اقتصادی، مردم تن به پدیده ساختوساز داده و جالب است که در آن معامله که بر سر تخریب بنا و تجمیع انجام میگیرد، تمامی طرفهای درگیر، از صاحبملک گرفته تا پیمانکار و شهرداری، همه راضی هستند و منفعت نصیبشان میشود. نکته مهم این است که رضایتی که ازاینجهت حاصل میشود، عمر بلندی نداشته و بهمرورزمان عواقبش را خواهند دید. عواقبی که دیگر نهتنها با آنان، بلکه با تمام مردم کار دارد.
گفتو گو با این عزیزان طبق انتظار مفید بود؛ واقعیت این است که ما درگیر چرخهای شدهایم که به بهای زنده ماندن و بقا تن به خیلی کارها دادهایم؛ به نحوی که مرگ تدریجی در فرهنگ و هویت شاخص سرزمین و مخصوصاً شهرهایمان را رقم زدهایم. از مردمی که بنا به هر دلیلی ازجمله دلایل اقتصادی و محیط، سبک زندگی خود را تغییر میدهند و طراحی که بر اساس الگوهای غربی و پدیده مد محوری خط میکشد گرفته تا ارگانی مانند شهرداری که بسیاری جاها برای تأمین مخارجش، مجوزها صادر کرده…
«تصمیم با ماست که چه بخواهیم و چه بسازیم. به قول مولانا: هر چیز که در جستن آنی، آنی».
.
.
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۳۴، نیمه اول بهمن ماه ۱۳۹۶ ، حرفه نگاری، صفحه ۱۳
به قلم: مهرنوش سهیلیراد
.
کپیرایت این مطلب متعلق به «دوهفته نامه طراح امروز» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.