… در حلقه لنگانی میباید لنگیدن…
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۱۳، نیمه دوم بهمن ماه ۱۳۹۵ ، امروز ، صفحه ۳
به قلم: مرتضی نظریزاده
ساعت هشت صبح روز پنجشنبه ۳۰/۱۰/۹۵ برای همه ما باید نمادی شود از منجلابی که آهسته ساختمانی با قدمت پنجاه سال را همراه با تمام ادعاهای تمدنی و فرهنگی ما درون خود کشید، صنعت ساختمان با اعلام سه هزار ساختمان با وضعیت مشابه، مردم با تکرار بیاخلاقی در مواجه با حوادث، مسئولان با شانه خالی کردن از بار مسئولیت. این قصه چند سالی است که تکرار میشود، فاجعه دست از سر ما برنمیدارد، ما خودمان همدست از ایجاد فاجعه برنمیداریم. آیا همهچیز اینقدر منفی و زشت است یا با بررسی این فاجعه درسها و امیدهایی در آن وجود دارد. حوادث در صنعت ساختمان از سه جنبه قابلمطالعه هستند: بررسی عملکرد مدیران و قدرت قوانین برای جلوگیری از حوادث احتمالی، بررسی عملکرد مردم و مسئولان و چگونگی مدیریت بحران در حین حادثه و درنهایت پس از پایان یک حادثه نحوه بازگشت جامعه به امید.
نکته: همه بررسیها برای این است که دیگر همان اشتباهات را تکرار نکنیم، البته در ایران بررسی میکنیم اما درنهایت عین همین اتفاقات برای حادثه بعدی تکرار میشود.
قبل از حادثه
با رشوه میسازند، با عشوه خراب میکنند، جمله قبل خلاصه کلام است برای تمام آنچه در صنعت ساختمان رخ میدهد، ساختمانهای نوساز هم حال و روز بهتری ندارند، جایی که چشم امید مردم به قوانین است، راه فرار و کانالهای زیادی به دلیل فساد مالی گسترده و انحطاط اخلاقی در صنعت ساختمان به وجود آمده است. بهرهبرداری از ساختمانهای نامطلوب آنقدر رواج یافته که تنها کافی است درباره فاجعه پلاسکو چند چیز را عوض کنیم تا ببینید آیا فوق فاجعه رخ نمیداد؛ مثلاً تصور کنید این اتفاق ساعت یک ظهر وسط هفته رخ میداد، تصور کنید این اتفاق همزمان با یک اتفاق دیگر رخ میداد، تصور کنید این اتفاق در شلوغیهای شب عید رخ میداد، تصور کنید این اتفاق در بازار رخ میداد، یا در همان نزدیکی در لالهزار، حرفی برای گفتن نمیماند، تصور کنید تهران زلزله بیاید، اصلاً تصور را کنار بگذارید، زمانی که ابزار برای انجام عملیات نجات کم میآید و آتشنشانی از مردم هوابرش میخواهد تکلیف همه ما با حوادث در تهران مشخص میشود، اوضاع بیخ دارتر از آن است که ما با تصور خود را اذیت کنیم. اگر قبل از هر حادثه پیشگیریهای فنی و کارشناسی کنیم، شاید اینطور از پس حوادث بعدی برآمدیم، البته یکراه حل محال هم وجود دارد، در ساختن و بهرهبرداری از ساختمان، قوانین را رعایت کنیم.
درس: برای مردم تجهیز و آموزش گسترده تا هر شهروند در تهران تبدیل به یک نیروی امدادی شود. برای مسئولان عدم گذشت از متخلفان و برخورد محکم با آنان.
زمان حادثه
بلافاصله پس از رخ دادن یک حادثه، عدهای نقش اجتماعی و عدهای جنبه سیاسی ماجرا را پیگیری میکنند، همه به دنبال دستآویزی هستند که خودی نشان دهند، جنون خودنمایی در ایران کار را بهجاهای باریک کشانده است، از سلفی با مریض به سلفی با آتش و مرگ رسیدهایم. برخی هم در این میان داد و غوغا به پا کردهاند که وا حسرتا که چرا باید آتشنشان جانش را از دست بدهد، درحالیکه به خطر افتادن جان یک آتشنشان مثل به خطر افتادن جان یک خلبان جنگنده است، هر دو میدانند که جانشان درخطر است، آنچه جای فریاد دارد، از دست رفتن این جانهای عزیز به خاطر نبود امکانات لازم است، به خاطر عدم رعایت قوانین توسط برخی مغازهداران است، به خاطر انبار کردن لباس درجایی که نباید، به خاطر تغییر کاربری، آنچه جای حسرت دارد از دست دادن جوانان عزیزمان به خاطر سلفیهای ما، باور کنید کسانی که به خاطر گرفتن عکس و ارضاء حس کنجکاوی خود راه را برای امداد میبندند، در از دست رفتن جان افراد نقش دارند، همه جای دنیا مردم از محل حادثه دور میشوند، مردم ما به سمت حادثه حمله میکنند. هنوز تماشاگران حادثه ۶ آبان ۱۳۸۹ در میدان کاج را از خاطر نبردهایم، یا تماشاچیان اعدامهای عمومی را، یا تماشاگران صحنه تصادفات در اتوبانها را، جان افراد آسیبدیده فدای علاقه عجیب ما به دیدن صحنههای خشن میشود، چه لذتی در رنج دیگران وجود دارد که ما ایرانیها آنقدر به دیدن آن محتاج هستیم، جواب کوتاه و دردآور است، ما چون خودمان هیچچیزی برای احساس خوشبختی نداریم به دیدن رنج دیگران و شکر پروردگار از اینکه ما جای آنها نیستیم خرسند و لبریز از شوق میشویم.
درس: برای مردم دوری از محل و برای مسئولان و نیروهای امدادی حضور بهموقع با بیشترین امکانات.
پس از حادثه
ما که گفته بودیم! جملهای عجیب و کلیدی، شاید بیشترین جملهای که در این یکهفتهای که از فاجعه پلاسکو گذشت در رسانهها توسط مدیران شهری بیان شد، جملهای با این مضمون باشد: ما اخطار داده بودیم. آیا شهرداری در زمان دریافت عوارض، یا در زمان صدور پروانه ساخت برای دریافت پول مهلت میدهد، یا کوچکترین تخلفی مثل سد معبر یا تصرف یک ملک متعلق به خود را با ارسال یک اخطاریه رها میکند، فراموش نکردهایم رفتارهای چند سال اخیر مأموران شهرداری با قشر ضعیف -و البته متخلف را- آیا در تخلفهای بزرگ که جان اینهمه آدم در ساختمانهایی مشابه پلاسکو درخطر است بهاندازه جدیتی که در برخورد با یک دستفروش به کار میرود با متخلفان گردنکلفت و صاحب قدرت برخورد میشود. ایکاش بهجای گردن کشی کردن در برابر مردم، عذرخواهی عاجزانهای در کار بود. بیشک یکی از زیباترین و ماندگارترین جملات این پانزده سال پر از حادثه، جملات مدیرعامل شرکت راهآهن است که ای کاش صدبار برای همه مدیران کشور خوانده شود تا غیرت را از این مرد بیاموزند:
«…با توجه به مسئولیتهای اجتماعی مدیران و به احترام افکار عمومی و بهخصوص خانوادههای داغدار این عزیزان بدینوسیله استعفای خود را تقدیم میدارم. امیدوارم خداوند غفار و بازماندگان این سانحه بهخصوص مردم عزیز تبریز اینجانب را عفو فرمایند.»
درس: برای مردم امیدواری و کمک و دلداری به داغ دیدگان و برای مسئولان همراهی با مردم.
در پایان
تمام اینها گفته شد اما اگر میخواهید فریاد کسی به هوا نرود و برچسب سیاه نمایی بر رویتان نصب نگردد، چشم روی هم بگذارید و دل به جملهای از مولانا که با این شرایط احساس میکنم ترجیح میدهد رومی خطابش کنند، بسپارید.
در حلقه لنگانی میباید لنگیدن
.
.
منتشر شده در: دوهفته نامه طراح امروز / شماره ۱۳، نیمه دوم بهمن ماه ۱۳۹۵ ، امروز ، صفحه ۳
به قلم: مرتضی نظریزاده
.
کپیرایت این مطلب متعلق به «دوهفته نامه طراح امروز» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.