..فرامرز پارسی | معمار، پژوهشگر و مرمتگر بناها و بافتهای تاریخی، متولد ۱۳۴۴ تهران، دانشآموخته معماری در دانشگاه علم و صنعت ایران در مقطع کارشناسی ارشد است. وی در سال ۱۳۷۴ و با تاسیس مهندسان مشاور عمارت خورشید، بهصورت تخصصی به مرمت و حفاظت از آثار جاوادن معماری ایران پرداخت. مشارکت درپروژههایی چون طرح مرمت وزارت امور خارجه (کاخ شهربانی)، طرح مرمت مسجد سپهسالار، مرمت مجلس شورای ملی ، طرح مرمت کاخ مسعـــودیه تهران، مرمت آرکئولوژیک مسجد جامع فرومد، مرمت و استحکام بخشی تکیه تاریخی امیرچخماق یزد، استحکام بخشی سردر ارگ سمنان، طرح مرمت و ساماندهی کاروانسرای قاجاری سعدالسلطنه قزوین، از جمله فعالیتهای حرفهای اوست….
منتشر شده در: فصلنامه طراح / شماره ۹، بهار ۱۳۹۳ ، معرفی و نقد ، صفحه ۶۰
به قلم: فرامرز پارسی
امروزه در جامعه معماری ایران به خصوص در محافلی که معماری را جدیتر میگیرند، بحثهای مفصلی در مورد معماری بیارزش، بازاری و بیهویت و یا امثال آن در جریان است. در جریان شناسی فکری این محافل میتوان به دو دیدگاه اشاره کرد؛ یکی طرفداران معماری آوانگارد؛ متاثر از آثار بزرگان مطرح معماری امروز و دیگری طرفدار مفاهیمی چون هویت، معماری ایرانی، معماری اسلامی و معماری ایرانی- اسلامی و در حسرت گذشته با شکوه و هویت منسجم و شهرهایی یکدست و یکپارچه وحدتگرا چه به لحاظ شکل و چه به لحاظ محتوا.
علیرغم نگاه کاملا متفاوت، هر دوی این جریانها در یک نقطه مشترکند؛ گلایه و شکایت و گاه ریشخند نوعی از معماری که به بساز و بفروشی مشهور شده و نشانههای آن استفاده از سیمانبری، استفاده از قوسها و سرستونها و اصولا موتیفهای معماری کلاسیک اروپا میباشد و در مواردی که ساختمانهای گران قیمتی را میسازند؛ سیمانبری به سنگبریهای گران قیمت تبدیل شده، ورودیها با معرقهای سنگ گران قیمت و سقف کاذبهای پیچیده ونورهای مخفی و خلاصه هر آنچه امروزه در بازار مسکن به عنوان امتیاز مثبت برای فروش یک بنای اشرافی در نظر گرفته میشود را دارا میباشند.
این معماری تضاد جالبی را به وجود آورده؛ از یکسو خوب میفروشند؛ خوب مشتری دارند و خوب سود میدهند و از یک سو مورد طعن و لعن و نفرین جامعه معماری قرار دارند و حتی زمانی که میخواهند از یک معماری بد و بیارزش نام ببرند، چند نفر از طراحان مشهور این معماریها نقل محافل معماری هستند.
در اینجا قصد دارم بدون ارزشگذاری و بدون قضاوت به نقد این جریان بپردازم؛ هر چند قبل از هر چیز باید بگویم که از دیدگاه نگارنده؛ نقد برشمردن نکات خوب و بد یک پدیده نیست، بلکه بازخوانی روند شکلگیری آن و ردیابی امکانات بودن آن است. در این شیوه به جای پیگیری عوامل و افتادن در دام رابطه علت و معلولی به روند پیچیده شدن پدیده توجه میکنم و قوانین حاکم بر روندها را پیگیری میکنم. از این دیدگاه، منتقد صرفا امکانات بودن را بررسی کرده و از قضاوت پرهیز میکند. بر همین اساس کار وی مشخص کردن تبار پدیده، روند شکلگیری و پیچیده شدن و از همه مهمتر بیان امکانات متعدد بودن پدیده است. منتقد، مخاطب را در موقعیت قضاوت قرار میدهد نه اینکه خود به قضاوت بپردازد.
شاید یکی از مهمترین عناصری که در مفهوم روندها به خصوص روند شکلگیری پدیدههای فرهنگی و هنری دخیل است، مسئله انتخاب است. انتخاب هم علت است و هم معلول. انتخاب موجب شروع یک جریان میشود، بدون اینکه بتوان علت انتخاب را به طور دقیق توضیح داد؛ گاه به این دلیل که مجموعه عوامل بینهایت است. پس در مواردی بهتر است از خیر عوامل بگذریم. انتخاب به جریان هویت میدهد به معنی امکان تمیز دادن یک پدیده از سایر پدیدهها و جریانات و سپس عنصر هویتدهنده را تشدید کرده و بر وجه تمایز پدیده از سایر پدیدهها میافزاید.
دیرگاهی، معماری ایرانی یک زبان واحد بود و قادر بود، برای لایهها و طبقات اجتماعی مختلف جملاتی در شان و درخور آنها را بگوید، اما با افزایش ارتباط ایران و اروپا ،امکان رفت و آمد مردم به اروپا بیشتر فراهم شد. این مردم کسانی نبودند جز اشراف و تجار که فارغ از رده اجتماعی خود، وقتی با معماری آن زمان اروپا مواجه شدند، مانند هر انسان دیگری در موقعیت انتخاب قرار گرفتند. بنابراین به عنوان سوغات سفرهای خود بیش از هر چیز کولهباری از انتخابهایشان را به همراه آوردند. هرکس چیزی را میپسندید و سفارش ساخت آن را به معماران خود میداد. حالا موقعیت جدیدی فراهم آمده بود.
بدین سان، جمعیت بزرگتری که در داخل ایران بودند و توان خارج رفتن نداشتند در موقعیت انتخاب قرار گرفتند. جالب اینجاست که همه انتخابهای وارداتی در ایران مورد انتخاب قرار نگرفت، بلکه برخی بیشتر مورد توجه قرار گرفتند و مانند آنچه در انتخاب طبیعی به وجود میآید، برخی انتخاب و برخی دیگر حذف شدند که نمونههای آن قابل بررسی است. نمونههایی که به تأسی از معماری اروپایی در ایران ساخته شد ولی به همان یک نمونه قناعت شد و به قول اهل تکامل حذف شد و آنچه ماند، به دلیل دوری از مبدا راه تشدید و تکامل خود را پیمود و به تدریج چون گونهای جدید در معماری ایرانی خود نمایی کرد.
بدیهی بود که اینگونه معماری نماینده اشرافیت باشد. به عبارتی نشانهای جدید، معنایی جدید را با خود حمل می کرد. در گذشته معماری اشرافی وجود نداشت. معماری اشراف، همان معماری عمومی بود که با ابعادی بزرگتر، جزئیات و تزئینات پیچیدهتر تبدیل به ساختمانی برای اشراف میشد. در حالی که اکنون دیگر ژانری از معماری بوجود آمده بود که هرچند هم که خلاصه اجرا شد نماینده اشرافیت بود. این جریان در روند پیچیدهتر شدن خود با گسترش هرچه بیشتر رابطه با اروپا دائما با امواج جدیدی از عناصر و موتیفها و یا بهتر بگویم انتخابهای جدید تغذیه شده و شکل و شمایل خود را بدست میآورد.
با ورود معماری مدرن به ایران و توجه خانوادههای مرفه به خصوص مرفهینی که دیگر نام اشراف را با خود به یدک نمیکشیدند، روشنفکران برخاسته از این خانواده ها که خود را از طبقه مرفه اصیل میشناختند به معماری مدرن جلب شد و معماری پیش گفته کمکم تضعیف گردید، ولی هرگز از سطح جامعه حذف نشد.
با شکلگیری جریانهای سیاسی و ظهور انقلاب سال ۵۷ و حذف گسترده خانوادههایی که ذکر آنها رفت اعم از زمینداران و اشراف تا کارخانهداران و تجار، ایدههای عدالتطلبانه و زبان سیاسی اجتماعی جدیدی شکل گرفت که در آن، سرمایهدار و مرفه و طبقات بالای اجتماعی تقبیح میشدند.اگرچه در نخستین سالهای انقلاب به نظر میرسید که زبان معماری اشرافی نابود شده باشد اما با گذشت یک دهه از انقلاب و پایان جنگ و شکلگیری طبقات مرفه جدید، این طبقات نیازمند نوعی از معماری بودند که نشاندهنده هویت و عامل تمایز آنها از سایرین باشد.
اگرچه این تمایز با احتیاط بروز پیدا کرد ولی خیلی زود قبح آن فرو ریخت و به هر دلیلی آن معماری که زمانی فراموش شده بود دوباره انتخاب شد و با خوانشی جدید و متاثر از امواج دیگری از معماری غیر ایرانی تغذیه شد، اینبار شاید از محلات مرفهنشین لسآنجلس یا هالیوود، طبقه اشرافی جدید معماری خود را یافته و تمام طیفهای وابسته به آن که به سرعت رو به رشد بود با انتخابهای پیاپی خود این زبان را دوباره معنی بخشیده، شکل دادند.
این معماری، در دورهای که معماری پست مدرن مطرح بود، با کمی تسامح وجهی آوانگارد نیز به خود گرفت ولی با فروکش کردن امواج معماری پست مدرن و شکلگیری جریانهای نئومدرن، این زبان معماری مشتریانش را از دست نداد. مشتریانی که زبانی ساده و گویا را در نشان دادن سلیقه و شاخصهای طبقه خود یافته بودند . زبانی از معماری که مختص به ایران نبود و تقریباً در هر جایی از جهان که روندهایی مشابه در آن شکل گرفته و افرادی به سرعت تغییر طبقه داده را قادر به انتخاب نموده، به چشم میخورد، ایران، آمریکا، آفریقای جنوبی، عراق، مصر و …. نیازمند معماری ساده فهم با موتیفها و عناصر معماری کاملاً مشخص برای بیان موقعیت اجتماعی و اقتصادی خود هستند، اگرچه در هر جا کمی لحن و بیان آن تغییر کرده و ویژگیهایی را یافته که متاثر از پدیده تشدید در انتخابهای متوالی است.
به دلیل بنیه مالی قابل توجه مشتریان این معماری کیفیت ساخت در آنها به شدت رشد پیدا کرده و معمولاً تکنولوژیهای ساختمانی جدید در بالاترین حد خود در آنها استفاده میشود. این زبان معماری که به حق امروزه در سطح بالایی از هنر معماری قرار ندارد در ایران در حال تولید متونی جدید است و مشتریان خود را دارد، زنده است و امکان تغییر دارد- گاه دست به ایجاد لحجههای جدیدی میزند و بازار جذاب آن معماران و سازندگان زیادی را به خود جلب میکند. این معماری انتخاب بخشی از مردم کشور ماست، لایههایی که به دلیل توان مالی بالا در جریانات اجتماعی و فرهنگی کشور نقش داشته و در صورتی که زبان استهزا و تحقیر را در مورد انتخاب این لایههای اجتماعی کنار بگذاریم؛ این لایهها نیز روند تعمیق فرهنگ را در خود طی خواهند کرد.
در صورتی که فضای نقد و انتقاد به جامعه معماری ایران حاکم شود، تأثیرات مثبت این جریان معماری را نیز دریافت خواهیم کرد. تهران شهری است؛ زنده با جامعهای به لحاظ فرهنگی و اجتماعی پویا و معماری چهل تکه آن انعکاسی از جامعه تکه تکه است. این مفهوم چهل تکه ، الزاماً منفی نیست بلکه ویژگی جامعه ماست. و انعکاس آن در معماری ما یک واقیعت است. میتوان آن را زشت ندید، من گاه این تکهتکه بودن را زیبا میبینم و بسیار خوشبینانه امیدوارم و تصور میکنم گوناگونی فضای معماری ایرانی توانایی آن را دارد که با شکلگیری فضای نقد صحیح و بالا رفتن سطح نظریه در معماری و با استقرار مجدد سازوکارهای تمدنی در جامعه، دورانی از شکوفایی نسبی معماری را در آیندهای نزدیک شاهد باشیم.
.
.
منتشر شده در: فصلنامه طراح / شماره ۹، بهار ۱۳۹۳ ، معرفی و نقد ، صفحه ۶۰
به قلم: فرامرز پارسی
.
کپیرایت این مطلب متعلق به «گروه رسانهای طراح» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) با هر شکل و عنوان، فقط با پذیرش کتبی شرایط گروه رسانهای طراح در ثبت مرجع و ماخذ امکانپذیر است.