«من آن روحم که همیشه بر سر انکار است…. و این رفتاری است بر حق؛ زیرا هر آنچه وجود دارد دچار ویرانی است…».
اگرچه این جملات سرکش از «گوته» فیلسوف نامدار آلمانی، در اولین تلاش برای تعبیر و تفاهم، گزنده به نظر برسد و میل به همذات پنداری در ما نیانگیزد، با این حال نمیتوان انکار کرد که آبشخور نظرگاههای معماری و شهرسازی جهان در دوران موسوم به مدرن، آراء و اندیشههای فیلسوفانی نظیر اوست. این جریان در عصری اتفاق میافتد که فیلسوفان نیز بیش از پیش، در مقولات فضا و مکان اهتمام ورزیده و اظهار نظر کرده اند. اینکه «تاریخ» و «سنتهای به ارث رسیده از آن» به مثابه امر موجود، مورد نقد واقع میشود، نتیجه همین داد و ستد تفکرات جاری بر معماری و شهرسازی با فلسفیدن و تعمق اندیشمندانی است که دستاویز آنها برای تفهیم و بازنمایی حقایق مورد نظرشان، بهره گیری از روشهای استدلال و قیاس و نقد بوده است. تا آنجا که نقد اندیشهها و انگارههای مدرن همزمان با طرح و بسط آنها، بخشی از روح مدرنیته بوده و هست. نکته حائز اهمیت اینکه شالوده رویکردهای به اصطلاح پسامدرن نیز با همین ذات و جوهره سرشته شده است و تفاوت تنها در تغییر سمت دادن نقدها و چالشهاست. از این نظرگاه، بدیهی است به چالش کشیدن سنت، امری ناگزیر بوده است و شاید این به بهای ویران کردن مصادیق آن و سپس آغاز فصلی نو در کشف «بن مایه»های فرهنگ و سنت فراتر از فرم و نمادهاست. به زعم نگارنده، آنچه موجب تلاشهای بی فرجام و اصطلاحا نوستالژیک در احیاء و ابقاء مصادیق «سنت» اتفاق افتاده است، یک روبنا به مثابه عنصر الحاقی به ساختاری نوگرا، منتقد و شکاک اما متبختر است که اساسا خود را بر حق میداند و نسخههای تجویری اش برای رستگاری را کارساز و فصل الخطاب واقع گرایی معرفی میکند. دلیل این ادعای نگارنده، بی توجهی به معنا و جستجوی ذات حقیقی این معنا در بستری است که با دو مولفه زمان و مکان قابل تعریف است….
شیفتگی به منویات مدرنیسم که مبتنی بر اشراف، خودآگاهی و محوریت انسان در محیط زاینده اوست، هنوز در ناخودآگاه اندیشههای جریان ساز، منبعی برای تولید به شمار میرود و لابد انسان رها از هرگونه وابستگی و تعلق با احساسات نشان دار از گذشته و فارغ از هویتی منتج از شجره نامهها، هر آنچه را که میطلبد، به چنگ میآورد و ثروت «طبیعت نهاد» سرزمینها را در توهمیروز افزون، از آنِ خود میکند. لاجرم در مرحله بعد، او به نقد گذشته دست میزند…. اما در واکنش به فقدانهای ناشی از این افراط گری باز در جستجوی سنت تاریخمند بر میخیزد و بخشهایی از آن را با مفاهیم مدرن پیوند میزند. این استفاده التقاطی و البته سطحی ما از گذشته، صرفا به منزله تقلیدی مبتنی بر تکرار است. این تکرار به قول اسلاوی ژیژک، جامعه شناس و فیلسوف پسامدرن، بر اساس کپی برداری از یک خاستگاه اصیل استوار است و به خودی خود ارزشی ندارد. ژیژک این مفهوم را اینگونه تعبیر میکند: «در التقاط [نمایشی]، گذشته چونان منبع آثار خلق شده، خود را به تدریج محصور مییابد و بعد ناگهان محو میشود و چیزی جز متن برای ما باقی نمیگذارد…».
در حقیقت در جامعه معاصر امروز، انسان خود را در جریان دائمیهیجانات فاقد ارتباط با زمینه و موقعیت مییابد. او علیرغم میل به تکثر و فروپاشی هر چارچوب از قبل تعریف شده، در جستجوی روایتهایی است که «سازمان درون جامعه» گذشته، با ادراک دائمیاز این روایتها، برای خود زمینه سازی و ایجاد نظم میکرد. اما همانطور که نگارنده در سطور فوقانی به ان اشاره کرد، در این جستجوی مسامحه گرانه، تنها دستاورد، نمادها و طرح وارههایی از فرم و محتوای فرهنگی و یا کالبدی است که به جریان غالب امروز با کارکرد تزیینی ضمیمه میشود. آنچه مغفول میماند، درک عقلانیت و نبوغی است که در بستر زمان و مکان به این گذشته تا قبل ظهور دوران مدرن، انسجام و وحدت رویه بخشیده است و آن را پایا و واجد قدمت و تاریخ کرده است.
«در روزگار ما همه چیز به ظاهر آبستن خویش است…»
اگرچه این جمله «کارل مارکس» منتج از اولین تجربههای مدرنیته در قرن نوزدهم است، اما گویا ظهور اندیشههای پسامدرن از تعمیم پذیری آن نکاسته باشد. مارشال برمن در کتاب مشهور تجربه مدرنیته، در وصف چالش دائم مدرنیته و تاریخگرایی مینویسد: «…درک انسان مدرن از خود و تاریخ خود، به واقع معادل نوعی میل غریزی به همه چیز است. نوعی شیفتگی و عطش برای همه چیز. [اما] او محتاج تاریخ است، زیرا تاریخ همان گنجه ای است که در آن همه جامهها نگهداری میشوند. او درمییابد که هیچ کدام از این جامهها براستی اندازه او نیست…».
به راستی میتوان اذعان داشت که ما در قرن بیست و یکم، همچنان در طلب مدرنیته، نشانههای سنت را از متن زیستگاهها و فضاهای شهری میزداییم و بعد در مرثیه گنجینههای از بین رفته به دست خودمان، به شیدایی هویت و تاریخی مبتلا میشویم که هرگز فرصت بازخوانی آن را به مثابه چارچوبهای نظری توسعه مهیا نکرده ایم. با چنین فقدانی در ژرفگرایی نظری، عشق به تاریخ و بازگشت به گذشته به قدری نخنما و بیحاصل گشته که مسلما قادر نخواهد بود راه حلی برای بحران هویت و خاطرهزدایی ارائه کند. به این ترتیب خاطرات صرفا به عنوان رویدادهای تاریخی نیستند که به عنوان منابع تجدید ناپذیر و محدود ارزشهای ملموس و ناملموس از گذشتگان به نسل امروز به ارث رسیده باشند.
در تباین معمول هویت و زمان، بسیاری از نظریه پردازان شهری بر این باورند که هویت شهرهای در حال توسعه زیر گسترش شتابان و بی برنامه مدفون شده، برای بازنمایی هویت، باید که با باززندهسازی فضاهای قدیمیدست به نوعی غبار روبی و پردهبرداری زده شود. این طرز تلقی موید این تفکر است که هویت یک امر نوستالژیک متعلق به گذشته است. پس در بازگشت به جستجوی ویژگیهای شهر معاصر که جریان زندگی مدرن بر پایه ساختارهای تاریخی دیروز را در خود هدایت میکنند و ضمنا به طور روزافزونی در معرض تاثیرات جهانی شدن قرار دارند، امکان شکل گیری رویدادها و مراودات اجتماعی و امکان بازنمایی هویت، انتقال خاطره و تاریخ شهر در متن همان ساختارهای عملکردی است که در یک نظریه جامعه شناسی مدرن، شهر را به عنوان یک پدیده امروزین در عصر سرمایه داری و تمایز یافتگی (مکان بوروکراسیهای گسترده، صنعتی، حوزههای تفکیک یافته خصوصی و عمومی) مطرح میکند.
در چنین تغییر و تبدیل عظیمیاز تلقی فضاهای عمومیو زندگی اجتماعی، «خاطرات جمعی» در کالبد و بستر تعاملات جامعهای شکل میگیرد که نهایتا در خدمت این ساختار عملکردی است؛ چه این کالبد در شمار نسل جدید معماری شهری باشد و چه کالبد دیروزین و تاریخی، که مسلما تمایلی به بازی کردن در نقش شیء موزهای در شهر را نداشته، در صورت جریان پویای زندگی معاصر، ضمن روایت تاریخ شهر و داستانهای آن، قابلیت پرورش خاطرات جدید را داراست.
آنچه که در ابتدا با نکوهش نگاه نوستالژیک و گذشتهگرا، در جهت شناخت و آگاهی پدیدارشناسانه به مکان و رویدادها در شهر و در یک کلام «هستی شهر» از آن یاد شد، مشاهده و کشف همین غلبه سبک زندگی جدید است که در روند جهانی شدن شهرهای مدرن، فرآیندی ناگریز و گزیرناپذیر به نظر میرسد. به این ترتیب برای طراحان، برنامه ریزان و مدیریت شهری، نسخه قابل قبول همان پرداختن به وجه کنونی «هویت» و جستجوی فرصتهای شکلگیری خاطرات جمعی امروز و آینده بر ساختاری از گذشته است، که شهر هنوز میتواند آن را با پرهیز از شیدایی بیمارگونه هویت، روایت کند و بازنمایاند.
نوا توکلی مهر، شهرساز
کپیرایت این مطلب متعلق به «گروه رسانهای طراح» میباشد. لذا بازنشر آن در نشریات و فضای وب (وبسایتها یا شبکههای اجتماعی) فقط با درج کامل نام نویسنده، محل انتشار (گروه رسانهای طراح) و نشانی وب سایت مجله طراح (www.theDesigner.media) امکانپذیر است.